🌀مسابقه روز یازدهم🌀 لحظه بزرگی بود. رسانه ها برای ثبت این رویداد لحظه شماری میکردند. قرار بود یک مسجد جدید افتتاح شود. مصاحبه گر از سازنده مسجد پرسید: میشه کمی درباره این مسجد توضیح بدید؟ بله ما این مسجد را در میان قبیله بنی سالم نزدیک مسجد قُبا ساخته ایم تا افراد ناتوان، بیمار و کهن سال در آن نماز بخوانند و در روزهای بارانی نیز مردم بتوانند در مسجد نماز بخوانند. امروز قرار است پیامبر خدا مسجد را افتتاح نمایند ودر آن به نماز بایستند. * پیامبر خدا از سفر برگشتند اما ناگهان اتفاق عجیبی افتاد... مسجد را بسوزانید و زمین آن را محل زباله ها قرار دهید.... بُهت مجلس را برداشته بود... سازنده گفت: مسجد بسوزد؟! زمینش محل جمع آوری زباله شود؟! به خدا قسم ما هدفی جز خدمت نداشتیم... پیامبر خدا فرمود: این مکان شایستگی نماز خواندن ندارد. و بعد آیه ۱٠۷ سوره توبه راخواندند... طبق آیه ۱٠۷ سوره توبه، چه ویژگی هایی در آن مسجد بود که پیامبر خدا دستور ازبین بردن آن را دادند؟ ۱.ضرر رساننده به مسلمانان، کوچک بودن مسجد، ایجادکننده تفرقه بین مسلمانان، در معرض گرمای نور خورشید بودن ۲.کم بودن جمعیت نمازگزار، بدهکار بودن سازنده، ایجادکننده تفرقه بین مسلمین، ضرر زننده بودن ۳.ضرر رساننده به مسلمانان، کمک به تقویت اعتقادات دروغین کافران، ایجادکننده تفرقه بین مسلمانان، کمینگاه دشمنان ۴. ایجادکننده تفرقه بین مسلمانان، ضرر رساننده به مسلمانان، در مسیر سیلاب بودن، نداشتن امکانات کافی برای نماز جهت شرکت در آزمون مسابقه، در لینک زیر شرکت کنید و شماره گزینه را وارد نمایید: https://digiform.ir/we4069483 #مسابقه_روز_یازدهم

جایزه برندگان هفته اول واریز شد... مبارکشون باشه 🌺

🌀پاسخ مسابقه روز نهم🌀 سوره اعراف/آیه ۹۶ اگر مردم قريه‌ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند بركات آسمان و زمين را به رويشان مى‌گشوديم، ولى پيامبران را به دروغگويى نسبت دادند. ما نيز به كيفر كردارشان مؤاخذه‌شان كرديم.

بنابراین پاسخ مسابقه روز نهم، گزینه سوم می باشد.

باعرض معذرت بابت تاخیر

🌀مسابقه روز دوازدهم🌀 دنیا برایش به آخر رسیده بود. بعد از یک عمر زندگی در ناز و نعمت ، حالا ورشکست کرده بود. همه سرمایه اش از دست رفته بود. دنیا جلوی چشمش تیره و تار شده بود . هیچ امیدی نداشت . .. . آنقدر نا امید بود که اصلا یادش رفته بود هنوز بچه هایش سالم هستند ، هنوز همسرش پشتیبان و غمخوارش است ، هنوز خودش سر پاست و میتواند با توکل به خدا دوباره همه چیز را بهتر از قبل بسازد * روی پایش بند نمیشد . از خوشحالی نمیدانست چکار کند. بعد از یک عمر بدبختی ، حالا پولدار شده بود. چند میلیارد ارث از پسرعمویش به او رسیده بود. حالا دیگر حرف زدنش ، راه رفتنش ، نگاه کردنش ، اخلاقش ، ... ، همه چیزش عوض شده بود ... * صبور بود ، وقتی ورشکست کرد کم نیاورد و سعی کرد کارش را درست انجام دهد و تلاشش را بیشتر کند. صبور بود ، وقتی ارث میلیاردی به اش رسید خودش را نباخت و سعی کرد رفتارش عوض نشود و کارش را مثل قبل درست انجام دهد صبور بود و کار درست . این شد که خدا دو مدال ویژه به سینه اش چسباند ... دنبال سه آیه قرآن هستیم که با حکایت این سه نفر ارتباط داشته باشد. به نظر شما کدام گزینه های زیر به ترتیب آیات مورد نظر را بیان میکند؟ 1- سوره هود ، آیاتِ 113 ، 114 ، 115 2- سوره هود ، آیات 42 ، 43 ، 44 3- سوره هود ، آیات 9 ، 10 ، 23 4- سوره هود ، آیات 9 ، 10 ، 11 جهت شرکت در آزمون مسابقه، در لینک زیر شرکت کنید و شماره گزینه را وارد نمایید: https://digiform.ir/w251f2a1f #مسابقه_روز_دوازدهم

🌀 پاسخ مسابقه روز دهم، گزینه شماره دو می باشد.

🌀مسابقه روز سیزدهم🌀 چند وقتی، در روستا قحطی شده بود. دیگر چیزی برای خوردن نداشتیم. نزدیکای روستا، شهری بود که انبارهایش پر از گندم بود... دفعه ی اول که رفتیم، هم گندم زیادی بهمون دادند هم پولمان رو برگرداندند. اما این دفعه آخری... نمیدونم چی شد. یهو دیدیم که ظرف مخصوص پادشاه، تو بار ما پیدا شد... بهت هممون رو برداشته بود اما چه میشد کرد. طبق قرار، برادرمون به عنوان برده پیش خزانه دار پادشاه باقی ماند حالا ما مانده بودیم و درد قحطی وجدایی برادر پدرمان هم از این حادثه سخت ناراحت بود. باید کاری میکردیم. پدر گفت: پسرانم؛ دنبال دو برادرتان بگردید و از رحمت خدا ناامید نشوید... نامه ی مرا هم به خزانه دار آن جا برسانید. بار خود را محکم کردیم وبه سمت آن شهر راه افتادیم یه مقدار خرت و پرت هم همراه خود برداشتیم، شاید بتوانیم با آن گندم بخریم. وارد ساختمان خزانه داری شدیم. همین که نامه ی پدر را به او دادیم، آن را بوسید و بر چشمش گذاشت و شروع کرد به گریه کردن چنان که قطرات اشک بر روی لباسش سرایز میشد تعجب کرده بودیم. خیلی شبیه برادرمان بود! گفت آیا دانستید با ندانم کاریتان چه بر سر یوسف و برادرش آوردید؟ گفتیم: ایا تو همان یوسفی؟ گفت: آری من یوسفم و ایشان برادرم. و بعد یکی از سنت های الهی را بیان فرمود... با توجه به داستان بالا، در صفحه ۲۴۶ به کدام سنت الهی اشاره شده است؟ ۱. هر کسی که خداوند را یاری کند، خداوند او را یاری میکند. ۲. هر کسی که تقوا پیشه کند و استقامت بورزد، سرانجام پیروز مى شود. ۳. هر کسی که تقوا پیشه کند، خداوند راه درست را به او نشان میدهد. ۴. هر کسی که آیات خداوند را انکار کند تدریجاً، و مرحله، به مرحله، از راهى که نمى داند، در دام مجازات گرفتارش مى کنیم. جهت شرکت در آزمون مسابقه، در لینک زیر شرکت کنید و شماره گزینه را وارد نمایید: https://digiform.ir/w527d8cc1 #مسابقه_روز_سیزدهم

با اتمام مهلت شرکت در مسابقه چهاردهم، اهدای جایزه هفته دوم نیز انجام میشود. 🌹💐

اصلاحیه(در متن اعمال گردید): ۱.طبق قرار، برادرمون به عنوان برده پیش خزانه دار پاشاه باقی ماند ۲. صفحه ۲۴۶ (سوره یوسف)