جیغ های گوش خراش زنان و دختران و فریاد و عربده کشیِ مردان آزارش میداد، کار خاصی نمیکرد که مردم را انقدر حیرت زدهُ متعجب کرد، کار خاصی نمیکرد.
فکرمیکرد پایین پریدن از ساختمان سه طبقه منجر به مرگ میشودُ از دست چهاردیواری افسردگی رهایی مییابد، مردم بیشتر از اینکه نگرانی از پرت شدنش را داشته باشند به عقلش شک کردنده بودم، عده ای حیرانُ حیرت زده، عده ای میخندیدند، و اشخاصی در این بین فیلمبرداری میکردند که در رسانهای مجازی منتشرکنند و با هشتگ؛ دیوانه یا خودکشی کپشن زیرش را روح خسته ی افسردگی بنامند و تمام، کار خاصی نبود یک کلیک ارسال.
-سامِر
چشم هایش را از حدقه دراورده بودند، اما باز پا فشاری میکرد و میگفت من با چشم های خودم دیدم.