عادت داشت نوک خودکار را بین لبهایش بگیرد. یک روز جامدادیاش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم.
وقتی بابا آمد خانه از من پرسید:«چرا لبهایت آبی شده؟» میخواستم بگویم برای اینکه او آبی مینویسد، همیشه آبی.
دیشب بیف استراگانف خوردم
هر روز صبح هم گاهی هات چاکلت میخورم و قهوه، وگرنه واقعا صبحها عصبی میشم
تو چی؟
-راستش منم خیلی ذهنم درگیره که امشب غم بخورم یا غصه؟