به تاریخ تولدمان نگاه نکنید ؛به اینکه متولد شصت و پنجیم یا هفتاد و هشتاد
به زخمهایمان نگاه کنید ؛به دلهامان ؛ به خاطراتمان نگاه کنید.
سنمان را از انتظاری که چشمهامان کشیدهاند ؛از روزهایی که از شب شدنش ترسیدهایم؛ از شبهایی که هیچگاه به صبح نرسیدهاند؛ سن مان را از آنهایی بپرسید که از رویاهامان خبر داشتند و با این حال تنهامان گذاشتند . .
ما بزرگ شدیم زودتر از آنچه باید؛ ما عاشق شدیم بیشتر از آنچه باید؛ ما پیر شدیم ؛مردیم بسیار زودتر از آنچه باید.
دیروز یکی با ماشین پارس مشکی زد بهم و بعد در رفت فقط خواستم بگم اگه داری این متنو میخونی واقعا بابت شکسته شدن شیشهی جلوی ماشینت و کثیف شدنش به خاطر خونی که ازم ریخت متاسفم.
نگران نباش من هنوز خارج از شهر زیر یه درخت پیر، همونجا که دفنم کردی هستم!