*داستان شماره ۶۳* *در بیان قصه موسی (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم چون بنی اسرائیل از دریا بیرون آمدند در بیابانی فرود آمدند. گفتند ای موسی ما را هلاک کردی از آبادانی به بیابانی آوردی؟ نه سایه هست و نه درختی و نه آبی! پس حقتعالی ابری بر ایشان فرستاد که در روز سایه بر ایشان می افکند و شب بر ایشان می بارید و بر گیاه و سنگ و درخت می نشست که غذای ایشان بود و در پسین مرغ های بریان بر خوانهای ایشان می افتاد. می خوردند چون سیر می شدند مرغ به امر خدا زنده می شد پرواز می کرد. موسی ع سنگی داشت که در میان لشگر خدا می گذاشت و عصا را بر آن می زد دوازده چشمه از آن جاری می شد و بسوی هر سبطی یک چشمه جاری می شد و ایشان دوازده سبط بودند. چون مدتی بر این حال ماندند گفتند ای موسی ما صبر نمی توانیم نمود بر یک طعام، دعا کن پروردگار خود را که بیرون آورد برای ما از آنچه می رویاند زمین از سبزی و خیار و فوم و عدس و پیاز ( فوم گندم است و بعضی گفته اند سیر است یا نان) پس موسی ع به ایشان فرمود آیا طلب می کنید که بدل کنید آنچه نیکوتر است به آنچه زبون تر است؟ فرو روید بسوی مصر و یا شهری از شهرها بدرستیکه در آنجا برای شما هست آنچه سوال کردید. امام حسن عسکری ع در تفسیر قول حقتعالی ( و ظللنا علیکم الغمام) فرمود یعنی یاد کنید ای بنی اسرائیل وقتی را که سایه افکن گردانیدیم بر شما ابر را در وقتیکه در تیه بودید تا شما را از گرمی آفتاب و سردی ماه نگاه دارد. ( انزلنا علیکم من و سلوی) و نازل ساختیم بر شما من را که ترنجبین است بر درختهای ایشان فرود می آمد و برای خود می گرفتند و سلوی را که آن مرغ آسمانی بود از همه مرغان خوش گوشت تر است، خدا برای ایشان می فرستاد و ایشان بی مشقت آن را شکار کرده می خوردند. پس حقتعالی به آنها فرمود ( کلوا من طیبات ما رزقناکم) یعنی بخورید از چیزهای پاکیزه که شما را روزی کرده ام و شکر کنید نعمت مرا و تعظیم کنید آنها را که من تعظیم کرده ام و بزرگ دانید آنها را که من بزرگ کرده ام و عهد و پیمان ولایت ایشان را از شما گرفته ام یعنی محمد ص. پس خدا می فرماید ( و ما ظلمونا) ایشان بر ما ستم نکردند. چون تفسیر دادند آنچه را به ایشان گفتیم وفا نکردند به آن عهدی که در باب آن بزرگواران از ایشان گرفتیم. زیرا که کفر کافران ضرری به پادشاهی ما نمی رساند همچنانکه ایمان مؤمنان بر سلطنت ما نمی افزاید.( ولکن کانوا انفسهم یظلمون) و لیکن ستم بر جانهای خود می کردند به سبب کافر شدن و تبدیل کردن آنچه به ایشان گفتیم.(و اذ قلنا ادخلوا هذا القریة) یعنی یاد آورید ای بنی اسرائیل وقتی را که گفتیم ما پدران و گذشتگان شما را که داخل شوید در این شهر یعنی اریحا که از شهرهای شام است. این در وقتی بود که از صحرای تیه بیرون آمدند. ( فکلوا منها حیث شئتم رغدا) پس بخورید از این شهر هر جا که خواهید فراخ روزی و بی تعب. (و ادخلوا الباب سجدا) داخل دروازه شهر شوید سجود کنندگان. فرمود حقتعالی در دروازه شهر برای ایشان صورت محمد ص و علی ع را ممثل ( مصور) گردانید. امر کرد ایشان را که سجده کنند برای تعظیم آن مثالها و تازه کنند بر خود بیعت ایشان و محبت ایشان را و به یاد آورند عهد و پیمان ولایت و اعتقاد به فضیلت ایشان را که از آنها گرفته بود حقتعالی.( و قولوا حطة) یعنی بگوئید این سجده ما برای خدا به جهت تعظیم مثال محمد ص و علی ع و اعتقاد ما برای ولایت ایشان کم کننده گناهان ما و محو کننده سیئات ماست‌. ( تغفر لکم خطایاکم) تا بیامرزم برای شما خطاهای گذشته شما را و (سنزید المحسنین) به زودی زیاد خواهیم کرد ثواب نیکوکاران را یعنی آنها که اینکار کنند و پیشتر گناهی نکرده باشند. زیاد می کنیم به سبب این فضل درجات و توبات ایشان را. ( فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم) پس بدل کردند آن گروهی ستم بر خود کرده بودند قولی غیر آنچه به ایشان گفته شده بود. فرمود یعنی سجده نکردند چنانچه به ایشان گفته شده بود و گفتند آنچه خدا فرموده بود و لیکن پشت را به جانب دروازه کردند. از پس پشت داخل شدند خم نشدند و سجده نکردند در وقت داخل شدن و گفتند در درگاه به این رفعت(بلند) چرا باید خم شویم و داخل شویم؟ تا به کی این موسی و یوشع به ما سخریه کنند و ما را برای امور باطله به سجده اندازند؟ و در وقت داخل شدن به جای (حطة) گفتند (هنطا سمقانا) یعنی گندم سرخی که ما قوت خود کنیم بسوی ما محبوبتر است از این کردار و گفتار. ( فانزلنا علی الذین ظلموا رجز من السماء بما کانوا یفسقون) پس فرستادیم بر آنها که ستم کردند یعنی تغییر و تبدیل کردند آنچه به ایشان گفته بودند و منقاد نشدند برای ولایت محمد ص و علی ع و آل طیبین ایشان. ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺