🔻سخنگوی اتحادیه یهودیان: تاسیس صهیونیسم باعث ایجاد محنت و تنفر شد
خاخام رابی داویدویس:
🔹️باید به مردم دنیا نشان دهیم، دین باعث اختلافات نیست. این یک موضوع شفاف است که دین ارتباطی با اقدامات رژیم صهیونیستی ندارد.
🔹️ما باید در زمینه دین، یهودیت و صهیونیسم در جهان آگاهسازی کنیم و روایت درستی از تاریخ به جهانیان ارائه دهیم.
🔹️باید با استفاده از رسانهها و دیگر ابزار، این موضوع را آشکار کنیم تا مردم جهان فریب صهیونیستها را نخورند.
🔹️باید مستمرا این امر را تبلیغ کنیم و بگوییم از زمان تاسیس صهیونیسم این درد، محنت و تنفر ایجاد شده است.
#یهودیان_ضد_صهیونیسم
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻بازی با روان اسرائیلی ها ، توسط خبرنگار لبنانی
#لبنان
14.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ «پهلوان قاسمِ نامدار»
🔹 روایت حضور تاریخی رهبر انقلاب در منزل یک شهید کرمانی با همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی؛
✅ دیداری که حضرت آیتالله خامنهای در آن گفتند «این آقای حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله»
👌 در قالب شعرخوانی آقای آهنگران در ابتدای دیدار دوم دیماه مردم کرمان و خوزستان با رهبر انقلاب
زائران مزار شهید حاج قاسم سلیمانی در چهارمین سالگرد شهادتش💔
#حاج_قاسم #شهید_القدس
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛ماجرای اذان درخواستی حاج قاسم در سوریه
⁉️ چه شد که امروز از مَأذَنههای شهر سُنینشین حلب سوریه «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» پخش می شود؟
راوی: حجت الاسلام دیانی
📹 عملیات های دریایی یمن، کمر اقتصاد اسرائیل را شکسته است و تاریخ ثابت کرده که در مقابل هر فرعونی یک موسی قرار خواهد گرفت!
#مقاومتپیروزاست✌️
پدرم سید جابر از تجار ثروتمند و از عشایر عرب غیرتمند حمیدیه بودند که از عراق کالا وارد می کردند و همزمان به کشاورزی نیز اشتغال داشتند. ۷ خواهروبرادربودیم، ۲برادر و ۵ خواهر ،و من فرزند آخر خانواده بودم
من دهمین شهید مدافع حرم خوزستان هستم
متاهل هستم و ۴ فرزند به یادگار دارم سه فرزند پسر به نام های آقا محمد، آقاروح الله و علی آقا و یک دختر به نام رقیه خانم
سیزده ساله بودم که حمله بی رحمانه عراق به ایران آغاز شد و جوانان و نوجوانان غیور ایرانی باید از سرزمین مادری خود دفاع میکردند.من هم از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشتم، که هوش و ذکاوتم سبب شد در سن ۱۳ سالگی فرمانده گردان امام علی(ع) بشم
مرد خستگی ناپذیری بودم و این را از مسئولیت هایی که برعهده داشتم می توان فهمید جذب، پذیرش و گزینش نیرو بخشی ازفعالیت هام در سپاه حمیدیه بود.همیشه کارهای نشدنی را به من می سپردند زیرا با جذابیت رفتاری و اخلاقی در دل اطرافیان خود جا می گرفتم، نه به عنوان فرمانده و مسئول بالا دست بلکه همچون دوستی صمیمی و در شرایط سخت جنگ و حمله رژیم بعثی توانستم ۷۲۰ نفر از نیروهای بومی حمیدیه را در قالب گردانی با فرماندهی علی بلالک تشکیل و سازماندهی کنم
در طول دوران دفاع مقدس نقش مهم و غیر قابل انکاری در بسیج مردمی حمیدیه داشتم. در واحد عملیات لشکر ۷ ولی عصر(عج) در سال ۶۲ توانستم با تلاشی خستگی ناپذیر و روحیه مخلصانه اطلاعات کلیدی از وضعیت نیروهای بعثی جمع آوری کنم که در انجام عملیات های بعد موثر واقع شد. پس از اتمام جنگ در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشتم کوله باری از تجربه و دانش در زمینههای نقشه خوانی، مختصات یابی و عکسهای هوایی به دست آوردم و از تبحر بالایی در این زمینه برخوردار شدم
همچنین دوره افسری سپاه را در سال ۱۳۸۵ با موفقیت پشت سر گذاشت و بازنشسته شدم.
همین تجربیات باعث شد که پس از شروع ماجرای سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به صورت داوطلبانه عازم این کشور بشم، به گواه دوستانم شجاعت و ذکاوتم در مبارزه با تکفیری ها مثال زدنی بود
همراه رزمندگان عراقی درکشور سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداختم. با شروع نبرد تکفیری ها در عراق تصمیم گرفتم در این کشور به جهاد بپردازم، در عراق با تجربه ای که در دوره دفاع مقدس در بسیج مردمی داشتم مشغول به جمعآوری نیروهای مردمی عراق جهت سازماندهی در لشکر حضرت عباس (ع) وابسته به عتبات عالیات پرداخته و با آموزش و سازماندهی این نیروها رشادتهای بسیاری از خود نشان دادم
به روایت از همسربزرگوارم :
همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود و میگفت ما باید ببینیم در مسائل ریز و درشت آقا چه میگویند. بسیار با تقوا، منظم و فعال بود. خندهرو بود و خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت. سید فردی متواضع و خیلی هم اجتماعی بود. و همیشه گره از مشکلات دوستانش باز می کرد و در عوض از همه آنها میخواست که برای شهادتش دعا کنند
بسیار زیرک و باهوش، وقتی فهمید تکفیریها در حال رشد و پیشروی به حرم خانم حضرت زینب(س) هستند، بهصورت نیروی داوطلب به سوریه رفت، به ما گفت برای زیارت به سوریه میرود. حرف جنگ نزد. هر وقت هم که میآمد و بچهها از اوضاع و احوال آنجا میپرسیدند حرفی نمیزد. دوستان و همراهانش در جریان کارهای سید بودند، اما ایشان برای اینکه ما نگرانی نداشته باشیم، چیزی به ما نمی گفت.