eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
13هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مرتضی المذهب 🔹 ولایت دو صبغه و دو چهره دارد، دو مسئله است كه مرز جدایی ما از سایر متفكران اسلامی است و آن این است كه آیا ذات اقدس الهی بعد از رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) كسی را نصب كرده است یا نه؟ این مسئله كلامی است، چرا؟ برای اینكه موضوع مسئله «فعل الله» است، مسئله‌ ای كه موضوعش فعل خدا باشد مسئله كلامی است. طرفینش هم مسئله كلامی است، هم آنها كه فتوا می ‌دهند به نفی می‌ گویند نصب نكرد درباره مسئله كلامی فتوا به نفی دادند، هم ما كه فتوا به اثبات می ‌دهیم در مسئله كلامی فتوا به اثبات دادیم، گفتیم آن حضرت گفته است كه به مردم بگو «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ»،[1] این می ‌شود مسئله كلامی. مسئله دوم مسئله فقهی است این حدیث معروف كه «بُنِی‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ» از ولایت شروع می‌كند بعد نماز و روزه و اینها را شروع می‌كند بعد حضرت می‌فرماید كه «وَ لَمْ ینَادَ بِشَی‏ءٍ كَمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»،[2] این به تولّی برمی ‌گردد؛ این مسئله مسئله فقهی است، وظیفه ما در عصر غیبت چیست؟ تولی اولیای الهی است، این می‌ شود مسئله ‌ای كه موضوعش فعل مكلف است و در ردیف نماز و روزه است، چون نماز فعل مكلف است مسئله فقهی است، چون روزه فعل مكلف است مسئله فقهی است، چون تولّی فعل مكلف است مسئله فقهی است، اینكه تولّی و تبرّی را در فروع فقهی ما ذكر می ‌كنند سرّش این است. 🔹 جعل ولایت یك مسئله ای است كه موضوعش «فعل الله» است می‌شود مسئله كلامی، وجود مبارك عبد العظیم حسنی (سلام الله علیه) این را در بحث نبوت و اینها ذكر كرد. وظیفه ما همان طوری كه نماز خواندن است روزه گرفتن است زكات دادن است مكه رفتن است پذیرش اهل بیت است؛ این مسئله فقهی است، مسئله ‌ای كه موضوع مسئله فعل مكلف است. وجود مبارك این سید بزرگوار هم صبغه كلامی ‌اش را حفظ كرده، هم صبغه فقهی ‌اش را حفظ كرده، بلكه فرمود من این ‌چنین نیستم كه بگویم این ولایت در ردیف نماز است، اگر ولایت در ردیف نماز بود خیلی ها می ‌گفتند كه قبول حرف اولی الامر هم واجب است، اینكه می ‌شود فقهی محض! من باورم این است كه این در ردیف نبوت است! ذات اقدس الهی پیغمبر را معین می ‌كند، ذات اقدس الهی علی و اولاد علی را جانشین او معین می ‌كند، این كار خداست! در پایان این حدیث وجود مبارك امام دهم به او می‌ فرماید كه این دینی كه تو داری مرتضی است؛[3] یعنی «مشفوعٌ له» كه هستی ـ حالا حق شفاعت داری یا نه مطلب دیگر است ـ ﴿لا یشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضَی﴾[4] تو كه مرتضی المذهبی، این دین تو مرتضی است. مرتضی بودن یعنی مورد پسند خدا بودن. 🔹 خدا چه دینی را می‌ پسندد؟ برابر اوایل سورهٴ مباركهٴ «مائده» دینی را می ‌پسندد كه در آن ولایت باشد ﴿الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دینَاً﴾،[5] دین خدا‌پسند این است. از دین حدیث نورانی معلوم می‌شود كه اگر كسی واقفی بود دین ولایی خدا پسند ندارد، زیدی بود دین خدا پسند ندارد، چرا؟ گرچه به ولایت حضرت امیر، ولایت امام مجتبی، ولایت سیدالشهداء و همه اینها معتقد است و اگر یازده امامی هم بود متأسفانه واقفی درآمد باز دینش مرتضی نیست، چرا؟ برای اینكه وجود مبارك امام دهم به عبد العظیم حسنی فرمود اینجا نایست![6] بعد از من دو تا ذات مقدس هم هستند، آنها را هم باید قبول داشته باشی، حالا كه دوازده امامی شدی دینت مرتضای خداست، پس معلوم می ‌شود آنكه در سورهٴ مباركهٴ «مائده» فرمود: ﴿رَضیتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دینَاً﴾ یعنی قرآن با این دوازده امام، نه قرآن با علی و سه چهار تا امام كه بشود زیدی كه بشود واقفی كه بشود اسماعیلی. اگر ده امامی هم آدم را «مرتضی المذهب» می ‌كرد وجود مبارك امام دهم به این سید بزرگوار نمی فرمود این دو تا را اضافه كن، فرمود نه خیر بگو آن دو تا هم هستند، حالا ندیدی نبین! اینكه مسئله فقهی نیست كه تو بخواهی اطاعت كنی، مسئله كلامی است! ایشان نگفت آقا من هنوز نیستم كه تابع حضرت باشم، فرمود عقیده كه داری، این مربوط به معرفت و عقیده توست، عقیده كاری به عمل ندارد! بله اگر زنده بودی و حضرت دستور داد عمل می ‌كنی، زنده هم نبودی هیچ، اما عقیده را كه باید داشته باشی! معلوم می ‌شود سایر فِرَق «مرتضی المذهب» نیستند و اگر «مرتضی المذهب» نبودند «مشفوعٌ له» شدنشان هم مشكل است، چون ﴿لا یشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضَی﴾، چون این در مقام تحدید است مفهوم دارد، اگر لقب خاص بود و در مقام تحدید نبود مفهوم نداشت، اما این «مرتضی المذهب» است. بنابراین از این جا معلوم می‌ شود که اعتقاد به وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) هم متمم آن مسئله ولایت است.
[1]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص420. [2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص18. [3]. التوحید (للصدوق)، ص: 81 و 82؛ «... یا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیهِ...». [4]. سوره انبیاء، آیه28. [5]. سوره مائده، آیه3. [6]. التوحید(للصدوق)، ص: 81 و 82؛ «...وَ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ ابْنِی فَكَیفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ...». 📚 سخنرانی در کنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تاریخ: 1382/03/22 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 راه های تقرّب به خدا 🔹 اسلام راه‌ های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل «راه علمی» است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ»[1] که انسان، محقق، عالم و دانشمند بشود هم خود را بشناسد هم جهان را بشناسد، هم پیوند خود با جهان را بشناسد که همگی در تحت تدبیر یک مدبّر به نام خداست. حوزه و دانشگاه مسئول و متولّی این رشته هستند. هم آیه سوره «توبه» که فرمود: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾،[2] هم «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ»، حوزه و دانشگاه را تأمین می ‌کند. این برای آن است که انسان عالم بشود، تا بیراهه نرود، یک؛ و راه کسی را نبندد، دو؛ خاصیت علم این است. 🔹 دوم «راه عبادت» است که آن هم در راستای علم است؛ آن نماز است، روزه است، حج است، عمره است؛ آن برای تطهیر بدن است، تطهیر قلب است، تطهیر روح است که انسان اندیشه باطل نکند و خیال باطلی را در سر نپروراند. این راه عبادت است. 🔹 راه سوم جمع بین علم و عبادت است و آن «راه دعا و نیایش» است. [1] . مصباح الشریعة، ص13. [2] . سوره توبه، آیه122. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/06/09 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 فرق هنرمند و بازیگر 🔹 اگر انسان شده ابدی، از ‌آثار ابدی چیزی را در كارگاه خیالش می‌ آورد و این را می ‌پروراند، بعد خروجیش هم می ‌شود جمال محسوس، هنر جایش اینجاست! وگرنه آن بازی است و واقعاً هنرمندان ما دیگر حیف است كه كلمه بازیگر روی خودشان [بگذارند]، مگر اینكه خدایی ناكرده بازی بكنند. 🔹 اگر كسی خواست مثلاً جریانی كه برای وجود مبارک حضرت امیر در جریان غزوه خندق پیش آمد عرضه كند، یك جنگ به نام خندق بود، این عمربن‌عبدود از آن لبه خندق پرید این طرف و با حضرت امیر درگیر شد، خب این قصه را كه جناب مولوی نقل كرد، حالا اگر یك هنرمندی به صورت حضرت امیر درآمد و آن عمر بن ‌عبدود را خاك كرد و در حساس ‌ترین موقع از سینه او برخاست، همه تعجب كردند كه الآن موقع برخاستن نیست! ایشان اگر بلند شود چكار بكند؟! بعد از حضرت سؤال كردند كه چرا برخاستی، فرمود: او لج كرد و عصبانی شد، «او خدو انداخت بر روی علی»،[1] من دیدم الآن اگر سر او را جدا بكنم برای عصبانیت خود من است، من كه نمی‌ خواهم این كار را بكنم، «بنده حقم»[2] و برای او دارم شمشیر می ‌زنم باید «قربةً الی الله» باشد! خب این می ‌شود هنر! این را می‌ شود نشان داد، امّا آن كه در قصّه جنگ صفین و مالك اشتر و آنها این مرحله متوسطی است، اگر كسی آن را بتواند هنرمندانه عرضه كند دیگر بازی نیست، حیف است كه بگوید بازیگر فلان صحنه فلان شخص بود، او هنرمند است نه بازیگر! [1]. امثنوی معنوی، بخش 164، دفتر اول. [2]. امثنوی معنوی، بخش 166، دفتر اول؛ «گفت من تیغ از پی حق می‌زنم ٭٭٭ بنده حقم نه مأمور تنم». 📚 فلسفه هنر ـ جلسه 2 تاریخ: 1390/11/04 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دعای مستجاب 🔹 روح عمل چون نیت است، این با ما هست و هر روز می ‌توانیم آن را اصلاح کنیم، همیشه می ‌توانیم آن را اصلاح کنیم، نگوییم گذشته گذشت! این روح عمل با ما هست، منتها در یک صحنه ‌ای حاضر می ‌کنیم، این را فوراً می ‌توانیم ترمیم بکنیم، این راه علاج باز است؛ او هم با یک «یا اَللَّه» می ‌بخشد، این قدر رئوف و مهربان است! این قدر اهل گذشت است! 🔹 یکی از بهترین دستوراتی که ائمه (علیهم السلام) دادند این است که ما در دعا موحّد باشیم، فرمود اگر در دعا موحّد باشید ممکن نیست دعای شما مستجاب نشود.[1] در دعا موحّد باشید یعنی چه؟ یعنی کسی مثلاً سعه رزق و روزی حلال می ‌خواهد، چشم او به این و آن باشد بعد بگوید «اَللَّهُمَّ اَلرِّزْقَنِی» این دعای مشرکانه است؛ فرمود یقین بدان کار از غیر خدا ساخته نیست. اگر کسی بیماری دارد خواست شفا پیدا کند بگوید: « اَللَّهُمَّ اِشْفِ مَرِیضِی»، «اَللَّهُمَّ اِشْفِ مَرْضَانَا» و فلان، چشم او به طبیب و دارو باشد، این دعا، دعای مشرکانه است. خدا و دارو، خدا و طبیب، خدا و بیمارستان، این مشرکانه است. اگر آنها هستند همه را تو دادی، آنها را تو اداره می ‌کنی، وقتی تو بخواهی کل صحنه را بر می ‌گردانی، این دعا دعای موحّدانه است و یقیناً مستجاب است. ممکن نیست دستی به طرف خدا دراز شود و خالی برگردد، هیچ ممکن نیست! منتها شرط دعا این است که موحّدانه باشد. درست است اسباب است اما اسباب را او دارد اداره می‌ کند؛ او آفرید او باید رهبری کند، او باید اداره کند، او باید اثربخش باشد، نه اینکه منهای ذات اقدس الهی، برای ما معجزه بکن! لازم نیست معجزه باشد، معجزه حق است و سرجایش محفوظ است و اما همه اینها تحت فرمان تو هستند، تو «رَبُّ اَلْعَالَمِینَ» هستی؛ این دعای یقیناً مستجاب است. [1]. الامالی (للمفید)، ص54؛ «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ تَبَحَّرُوا قُلُوبَكُمْ فَإِنْ أَنْقَاهَا اللَّهُ مِنْ‏ حَرَكَةِ الْوَاجِسِ‏ لِسَخَطِ شَيْ‏ءٍ مِنْ صُنْعِهِ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا كَذَلِكَ فَاسْأَلُوهُ مَا شِئْتُمْ». 📚 درس تفسیر سوره مبارکه تکویر ـ جلسه 1 تاریخ: 1398/09/23 🆔 @a_javadiamoli_esra