eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
12.3هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 فراموشی تعهّد 🔹 ﴿وَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ﴾؛[1] نصیبی از آن چه که ما به آنها تذكّر دادیم را فراموش كردند، در تذكره و تعهّد ما را كردند. از ابن مسعود نقل شده است كه اگر عالمی معصیت كند، مقداری از علم از یاد او می ‌رود؛ به همین آیه هم استدلال كرد كه ﴿وَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ﴾؛ اگر یك عالمی گرفتار معصیت بشود، گوشه‌ ای از از او گرفته می ‌شود.[2] ممكن است كه از لحاظ [امورات] دنیا آسیبی به او نرسد، امّا مقداری از علم از او گرفته می ‌شود. 🔹 در حدیثی كه مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) از معصوم (سلام الله علیه) نقل كرده است، بین علم و عمل یك ارتباط وجودی برقرار است؛ حضرت فرمود: «الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ‏ یهْتِفُ‏ بِالْعَمَلِ‏ فَإِنْ‏ أَجَابَهُ‏ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ»؛[3] علم با عمل یك هُتاف و ندایی با هم دارند، علم به عمل می‌ گوید که به دنبال من بیا! من تنها نمی ‌روم و تنها در این سفر حركت نمی‌ كنم، تو باید همراه من بیایی! اگر عمل به دنبال علم حركت كرد و جواب این هاتف غیبی را دارد، این علم می ماند «وَ إِلَّا ارْتَحَلَ» این علم هم می ‌رود، كم‌ كم انسان فراموش‌ كار می‌ شود و آنچه را كه در مدارس برای مدّتی آموخت همه از یادش می ‌رود؛ اول این علوم ادبی ـ حركت‌ ها و اعراب ‌ها ـ كم كم از یادش می ‌رود، بعد كم كم علوم اعتباری، بعد كم كم علوم فكری، بعد كم كم علوم اعتقادی، بعد می ‌شود یك عوام و می ‌میرد! عوام می ‌میرد نه یعنی ایمان عوام را هم به همراه ببرد، چون عوام هر چه داشت به همراه می ‌برد و این شخص هر چه داشت از دست داد و می ‌رود! به این علت است كه بدتر از او خواهد بود! 🔹 ابن مسعود به همین كریمه استدلال كرد فرمود عالمی اگر كند مقداری از علمش از یادش می‌ رود و این بیان با آن حدیث شریف كه مرحوم كلینی نقل كرده است مناسب است كه «وَ الْعِلْمُ‏ یهْتِفُ‏ بِالْعَمَلِ» علم هاتف است ندای غیبی دارد «فَإِنْ‏ أَجَابَهُ‏»؛ یعنی اگر عمل علم را اجابت كرد و به دنبال آن حركت كرد این علم می ‌ماند، «وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ» این علم می‌ رود. [1]. سوره مائده، آیه13. [2]. الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏1، ص615؛ «قد ینسى المرء بعض‏ العلم‏ بالمعصیة و تلا هذه الآیة». [3]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص44. 📚 سوره مبارکه بقره ـ جلسه 81 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دار القرار 🔹 ذات اقدس الهی درك ‌شدنی نیست فرمود: «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ‏ وَاجِبِ‏ مَعْرِفَتِه‏»؛[1] فرمود هیچ عقلی به كُنه ذات اقدس الهی راه ندارد، اما آن مقداری كه شناخت خدا ممكن است آن راه باز است. ما با این بخش سوم با منطقة الفراغ با بخش سوم؛ یعنی فعل خدا, فیض خدا, وجه خدا, نور خدا كار داریم. فرمودند دائماً به یاد خدا باشید برای اینكه او است از یك طرف, دشمن هم است از طرف دیگر، او كه انسان را آرام نمی ‌گذارد! 🔹 مطلب بعدی آن است كه نام و ذكر خدا هر كدام از اینها طنابی است كه اگر انسان اینها را بگیرد از هر سقوطی نجات پیدا می‌ كند؛ ولی آن یاد و آن نامی كه انسان را به مقامی می‌ رساند و جزء می ‌كند تنها یاد مبدأ و توحید نیست. توحید به تنهایی مشكل ما را حل نمی ‌كند. بله خدا هست! آن چه که مشكل ما را حل می‌ كند این است كه خدا از ما می ‌خواهد، ما به حضور او می ‌رویم، ما از آن طرف نیامدیم كه در گودال فرو برویم، ما را آوردند كه ببرند! نه اینكه آوردند كه این‌جا بگذارند یا در گودال بگذارند، این‌طور نیست. 🔹 فرمود من به یك عده جایزه دادم! به ابراهیم جایزه دادم, به اسحاق جایزه دادم, به یعقوب جایزه دادم, جایزه من به آنها این است كه آنها جزء من هستند, چرا؟ ﴿إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ﴾،[2] ما شدیم مخلِص و آنها شدند مخلَص؛ وقتی كسی باشد دیگر از گزند وسوسه مصون است ﴿إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾ آنها كه «استخلصهم الله لنفسه» اگر عده ‌ای مخلَص ‌اند كه فوق مخلِصین ‌اند, اگر عده ‌ای به جایی رسیدند كه شیطان با همه عداوت و دشمنی گفت من نسبت به اینها توان ندارم ﴿إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾. تصریح قرآن كریم درباره انبیای خاص این است كه اینها جزء بندگان مخلَص من هستند. چرا ﴿إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ﴾؟ ﴿بِخالِصَةٍ ذِكْرَی الدَّارِ﴾[3] فرمود ما مخلِص هستیم اینها مخلَص ‌اند اینها را خاص برای خودمان گرفتیم سؤال, چرا؟ برای اینكه اینها خالص ‌اند! خلوصشان در چیست؟ این است كه اینها همیشه به فكر خانه ‌شان هستند، دار یعنی خانه, اینها به فكر خانه‌ اند نه مسافرخانه! به فكر خانه ‌اند نه به فكر راه! خانه انسان جایی است كه انسان كه به آن‌جا رفت می ‌آرمد. از قیامت به عنوان یاد می‌شود این‌جا است! فرمود: «خُذُوا مِن مَفَرِّكُم لِمَقَرِّكُم»[4] خانه آدم جایی است كه آدم به آن‌جا رفت می‌آرمد! پس معلوم می ‌شود ما خانه ‌ای داریم كه آن را باید آباد كنیم ﴿إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ﴾ لِمَ؟ ﴿بِخالِصَةٍ﴾ لِمَ؟ ﴿ذِكْرَی الدَّارِ﴾. [1] . نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه49. [2] . سوره حجر، آیه40؛ سوره ص، آیه83. [3] . سوره ص، آیه46. [4] . نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه203. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1393/05/16 🆔 @a_javadiamoli_esra
15-10-1399.pdf
145.2K
💠 یادداشت استاد دکتر به مطالب اخیر منتشر شده از دکتر عبدالکریم سروش. 🆔 @m_vaezjavadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مصونیت 🔹 فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ﴾[1] ایذای خدا به اوست، احكام اوست، شریعت اوست و مانند آن، ایذای رسول خدا هم به اطاعت نكردن دستورات اوست و هم به بدرفتاری به پیشگاه آن حضرت و گرامی نداشتن آن حضرت و توهین به آن حضرت که فرض دارد؛ فرمود اینها از رحمت خدا در دنیا و آخرت دورند و ذات اقدس الهی برای آنها آماده كرده است. یك وقت است می ‌گوییم رحمت به آنها نمی ‌رسد، خب این فقدان كمال است، یك وقت می‌گوییم گذشته از اینكه از رحمت دورند، به عذاب هم نزدیك ‌اند؛ لذا این دو جمله كاملاً از هم جدا و جداگانه ذكر شد، این درباره ایذای خدا و ایذای پیامبر یعنی احكام خدا و مسئله رسالت. 🔹 به همین مناسبت كه مسئله ایذاء مطرح است فرمود: ﴿یا أَیهَا الْنَّبِی﴾ به همسرانت، به دخترانت، به زن‌های با ایمان بگو كه و را حفظ بكنند، برای اینكه درست است كه دیگران حقّ ایذاء ندارند، ولی ما هم موظفیم طرزی زندگی كنیم كه مورد اذیت قرار نگیریم! به عرضتان رسید كه اوباش اول یك اصطلاح حدیثی بود، بعد وارد مسئله كلام شد، بعد وارد مسائل سیاسی و اجتماعی شد. می ‌گوییم اراذل و اوباش، این اوباش جمع وَبْش یا وَبَش است آن چرك روی ناخن و سفیدی روی ناخن را می‌ گویند وَبْش، اوباش یعنی چرك‌ های روی ناخن در احادیث دارد كه اوباش فلان‌اند[2] این مرحله دوم، از مرحله كلام به مرحله مسائل سیاسی و اجتماعی رسیده كه می ‌گویند اراذل و اوباش جمع شدند این كار را كردند، فرمودند این اوباش ممكن است كه جلوی زن‌ هایی كه حجابشان را حفظ نكردند بگیرند و باعث اذیت و آزار آنها بشوند، برای اینكه زن ‌های عفیف مورد اذیت و آزار اینها قرار نگیرند و به اصطلاح پیدا كنند اینها حجابشان را حفظ كنند فرمود: ﴿قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اینها ﴿یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ﴾[3] جِلباب حالا یا چادر است یا آن پوشش بزرگ كه فرمود اینها قدری بیشتر و بزرگ‌ تر این جِلباب را بگیرند سر را بپوشاند، «جَید» گردن را بپوشاند، «جَیب» گریبان را بپوشاند تا شناخته نشوند؛ یعنی كسی نتواند اینها را ببیند، همین علامت عفّت اینهاست، همین علامت حجاب اینهاست، همین باعث می‌شود كه اوباش به دنبال اینها راه نیفتند. 🔹 قرآن هم دستورات دارد، هم دستورات دارد و هم دستورات دارد. اگر فرمود: ﴿یعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ مشخص است، اگر فرمود: ﴿یزَكِّیهِمْ﴾[4] هم مشخص است. مسئله تعلیم كه حكم فقهی را بیان می‌كند در صدر این آیه هست. در سوره مباركه «مؤمنون» گذشت كه فرمود هم زن‌ ها جلوی چشمشان را بگیرند هم مردها جلوی چشمشان را بگیرند; آیه سوره مباركه «نور» این بود ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَی لَهُمْ﴾،[5] اگر فرمود ﴿یزَكِّیهِمْ﴾ راه تزكیه همین است! یك وقت فرمود نگاه به نامحرم حرام است این می‌ شود ﴿یعَلِّمُهُم﴾، گاهی می‌فرماید خودتان را تطهیر كنید طاهر كنید این می‌ شود ﴿أَزْكَی لَهُمْ﴾. [1]. سوره احزاب، آیه57. [2]. دلائل الامامة، ص253; الغارات، ج2، ص273. [3]. سوره احزاب، آیه59. [4]. سوره بقره، آیه129. [5]. سوره نور، آیه30. 📚 سوره مبارکه احزاب ـ جلسه 26 تاریخ: 1392/02/29 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تقدیم فرائض بر نوافل 🔹 در کلمه 39 حکمت وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»،[1] نافله چیزی است که انجام آن فایده دارد، ولی ترک آن ضرر ندارد. فریضه آن است که انجام آن است و فایده فراوان دارد، ترک آن هم خسارت‌ های فراوانی دارد. فرمود آن نافله ‌ای که به آسیب برساند مجال ندارد، نمی ‌شود با نافله ‌ای که به فریضه ضرر می‌ رساند به خدا متقرّب شد. ▫️ کسی که حج واجب به ذمّه اوست نمی ‌تواند حج مستحبی انجام بدهد. کسی که روزه واجب به عهده اوست، نمی ‌تواند روزه مستحبی بگیرد؛ حتی در نماز آن نافله ‌ای که به فریضه آن آسیب می ‌رساند دیگر نمی ‌شود با آن به خدا نزدیک شد، امر قُربی نیست؛ این حکم فقهی است و روشن است و همه ما آشنا هستیم. ▫️ اما در مسائل اقتصادی، آن کاری که جزء نوافل اقتصاد است، یک تولید موقت است، یک اشتغال موقت و ناپایدار است، دولت بخواهد بر اساس آن سرمایه‌ گذاری کند، آن تولیدهای اساسی و شغل‌ های اساسی را رها کند، این را ترک کرده و به نافله اقتصاد رسیده است. ▫️ در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها بعضی از مطالعات و اطلاعات ‌اند یا کتاب تاریخ یا قصّه است، اینها جزء ‌اند. آن درس‌هایی که به اصول اعتقادی برمی‌گردد؛ مثل قرآن، مثل نهج البلاغه، مثل احکام ضروری اسلام، اینها جزء فرائض است. کسی در حوزه وقت خود را صرف مطالعات متفرقه جانبی بکند، از تفسیر بماند، از فقه بماند، از کلام بماند، این به آن علوم واجب آسیب رسانده است. در دانشگاه‌ ها هم همین طور است. بنابراین این یک اصل جامع و کلّی است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود؛ آن نافله‌ ای که به فریضه آسیب می‌رساند وسیله تقرّب نیست. 🔹 اگر کسی بخواهد علم پیدا کند هیچ چاره‌ای ندارد مگر اینکه برهان را بفهمد. برهان هم قضایای خاصی دارد. کمتر چیزی که به دست آدم می‌آید همین برهان است و آن یقین است؛ لذا هم مرحوم بوعلی در منطق شفا تصریح کرد که خواندن برای یک متفکّر فریضه است،[2] هم شیخ اشراق.[3] پس در علم بخش برهان فریضه است، بخش‌های خطابه و امثال خطابه نافله است. در فقه مشخص است، در اقتصاد مشخص است. ▫️ در سیاست کسی سرگرم باشد به امور جزئی، اختلافات جزئی را حلّ کند؛ اما آن اختلافات ریشه ‌ای که مانده است از آن غافل باشد، این نافله سیاسی است که به آسیب می‌ رساند. 🔹 بنابراین کشورداری، اقتصاد مملکت، اقتصاد مقاومتی، اخلاق دینی، فلسفه دینی، فقه دینی، اجتماع دینی، اینها یک ارکان اوّلیه به عنوان فرائض دارد و یک سلسله امور جنبی هم به عنوان نافله دارد. این بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که فرمود هرگز نمی ‌شود نافله را جایگزین فریضه کرد از همین قبیل است که «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ». [1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت39. [2] . الشفاء(المنطق)، البرهان، ص54. [3] . حكمة الاشراق، ص40 و 41. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1397/09/01 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 شرح صدر 🔹 در جامعه ما، بركات فراوان هست. اختلاف یك وسیله است كه «اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَة»،[1] ما باید تلاش و كوشش بكنیم، این اختلاف را، نظیر اختلاف «لَیل وَ نَهَار» بدانیم كه از آن بهره بگیریم. نه اینكه ـ خدای نكرده ـ اختلاف را به مخالفت تبدیل كنیم، مخالفت را به معاندت تبدیل كنیم و این دو شرط دارد: یكی اینكه نگوییم من این كار را كردم، یكی اینكه نگوییم تو عُرضه نداشتی این كار را بكنی، هر دو نقص است! دو چیز مانع این است كه این اختلاف صد درصد حق و مقدس و منزه را تیره ‌می كند: یكی اینكه من اینم، یكی اینكه تو آنی! ▫️ ما با كه این آقا در همین حدّ است، من هم اگر بودم همین طور فكر می ‌كردم. با شرح صدر می‌توانیم اختلاف را، اختلاف نگه داریم، نگذاریم به مخالفت تبدیل بشود، وگرنه به معاندت تبدیل می‌شود، سر از معاندت در می ‌آورد و می ‌شود «إربا إربا»، این اصل اول. 🔹 اصل دوم این است: امام (رضوان ‌الله تعالی علیه) این معنا را ـ استاد همه ما بود ـ خوب درك كرد و همه موارد را به جا پیاده كرد. ما شهریور سال هزار و سیصد سی و چهار بود كه وارد قم شدیم، اولین برخورد ما با مرحوم آیت ‌الله هاشمی درس امام (رضوان ‌الله علیه) بود. ایشان به عنوان یك طلبه فاضل، درس امام شركت می‌كردند. امام هم یك شخصیت «جامع الأطراف» بود؛ نه «جامع الأطراف» حوزوی، بلكه «جامع الأطراف» جهانی! در حوزه بعضی از آقایان فقه و اصول خوب خواندند، مجتهد بودند، از فلسفه و كلام خبر نداشتند؛ بعضی‌ها فلسفه و كلام خوانده بودند، فقه و اصولشان جامع نبود؛ بعضی‌ ها در عرفان كار كردند، در فقه و اصول یا فلسفه خیلی قوی نبودند. امام در همه این بحث ها ـ به لطف الهی ـ جامع بود، این هم یك مطلب. اما آنچه در امام بود و در دیگران بسیار ضعیف بود یا اصلاً نبود، آن او بود. قرآن كریم از یك چنین انسان جهان شمولی كه مظهر ذات أقدس الهی قرار می‌ گیرند، به عنوان ﴿شَدیدُ الْقُوی﴾ یاد می ‌كند. خیلی ‌ها پیش امام درس خواندند، به عنوانی كه فقیه است، به عنوانی كه اصولی است، به عنوان اینكه حكیم است، به عنوان اینكه عارف است، درس خواندند؛ اما هاشمی پیش امام به عنوان اینكه ﴿شَدیدُ الْقُوی﴾ است، درس خوانده ﴿عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی﴾.[2]‏ 🔹 امام (رضوان‌ الله علیه) شاگردان متعدد داشت، فقه و اصول می‌گفت، در بعضی جلسات خصوصی عرفان می‌گفت، در بعضی جلسات فلسفه می‌گفتند و شاگردان خاصی داشتند. مرحوم آیت ‌الله هاشمی، ضمن اینكه فقه و اصول را خدمتشان می‌خواندند، امام به عنوان ﴿عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی﴾، رویشان كار كرد و او هم شاگرد متعلِّم استاد ﴿شَدیدُ الْقُوی﴾ بود. ایشان زندان رفتن را، شكنجه شدن را، دشواری‌ها را تحمل كردن، و بودن و دشنام را شنیدن و اختلاف را به مخالفت تبدیل نكردن، مخالفت را به معاندت تبدیل نكردن، پیش این ﴿عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی﴾ خواندند؛ این با درس و بحث حاصل نمی‌شود! اینكه عرض كردیم این بود، برای اینكه معلم ایشان که ﴿شَدیدُ الْقُوی﴾ بود، او را خوب تربیت كرده است. هر كدام از ما یك گوشه ‌ای از فرمایشات امام را یاد گرفتیم؛ اما ﴿شَدیدُ الْقُوی﴾ بودن كار دیگر است! [1]. وسائل الشیعة، ج‏27، ص141. [2]. سوره نجم، آیه5. 📚 مصاحبه نشریه حریم امام با حضرت استاد تاریخ: 1395/11/12 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠پیوند با نظام اسلامی 🔹 كسانی كه در راه دین شربت شهادت می ‌نوشند و فداكار و مجاهد در هستند، همان‌ طوری كه در دنیا نام آنها در كنار نام انبیا (علیهم السلام) است، در آخرت مقام اینها هم بعد از مقام انبیا و اولیا در «تِلو» بزرگان دین منزلت دارد. قرآن كریم وقتی از مجاهدان یاد می ‌كند، چنانچه از عالمان دین تجلیل دارد، از آنها به عنوان ﴿ رَبَّانِیینَ﴾[1] و ﴿ رِبِّیونَ﴾[2] یاد می ‌كند. كسانی كه ارتباطشان با ربّ و پروردگار قوی است از یك سو، ارتباطشان برای تربیب و است از سوی دیگر، هم «شدید الرّبط بالربّ» هستند و هم «شدید الرّبط بالناس» هستند، از چنین مردان بزرگ و الهی به ربّانی یاد می‌شود. قرآن كریم در صدد پرورش ربّانی‌هاست; یعنی كسانی كه موحّدانه به سر می ‌برند، پیوند ناگسستنی با «ربّ» دارند از یك سو، پیوند ناگسستنی با جامعه دارند برای جامعه، جامعه، جامعه و جامعه که كوشش و تلاش می ‌كنند از سوی دیگر، از آنها به عنوان ربّانی یاد می ‌شود. 🔹 هدف انبیا (علیهم السلام) گذشته از آن نفع عمومی، پرورش است كه از اینها به عنوان ﴿الرَبَّانِیونَ﴾[3] یا ﴿ رِبِّیونَ﴾ یاد می‌كند. انبیا آمدند كه ربّانی تربیت كنند، چون ربّانی كسانی هستند كه خوب تربیت شدند؛ لذا همان ‌طوری كه در در خدمت انبیای الهی‌ هستند، در جهاد نظامی هم این ‌چنین هستند؛ لذا در همان سوره مباركه «آل‌عمران» فرمود: ﴿وَ كَأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ كَثیرٌ﴾.[4] 🔹 بنابراین برابر آن آیه قبل سوره «آل‌عمران» انبیا آمدند عالمان ربّانی تربیت كنند، برابر این آیه سوره «آل‌عمران» عالمان و مردان ربّانی جزء مجاهدان نستوه هستند كه پای ركاب انبیای الهی تلاش و كوشش می‌كنند، اینها كسانی‌ هستند كه در هر مكتبی اگر تربیت شدند، و همان مكتب‌ می باشند. 🔹 بنابراین برنامه اصلی انبیای الهی پرورش شاگردان ربّانی است، اینها كسانی‌ هستند كه هم در حوزه‌ ها و دانشگاه‌ ها آن میزان و ترازوی عقلی و علمی را به عهده دارند، هم در میدان مبارزه و جهاد آن ترازوی نظامی را در اختیار می ‌گیرند؛ لذا ذات اقدس الهی از اینها به عنوان اینكه جزء می باشند نام می ‌برد و اگر اینها در میدان رزم شربت شهادت نوشیدند، نام اینها را در كنار نام انبیا ذكر می‌ كند؛ می‌ فرماید مستكبران و طاغیان و ظالمان كسانی هستند كه ﴿وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ یقْتُلُونَ الَّذینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ﴾؛[5] فرمود طاغیان انبیا را شهید می ‌كنند، عالمان ربّانی را شهید می‌ كنند، پرورش ‌یافتگان صحیح را شهید می ‌كنند و كسانی كه ‌اند را شهید می ‌كنند، در این آیه نام ربّانیون شهید را در كنار نام انبیا می‌برد. بنابراین آن عزیزانی كه پیوندشان با پروردگار ناگسستنی بود که «شدید الربط بالرب» بودند و پیوندشان با نظام اسلامی، با امت اسلامی، با امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) ناگسستنی بود، اینها می ‌توانند مشمول ربّانی باشند؛ یعنی خوب تربیت شدند، یك؛ در صدد تربیت صحیح جوان‌ها هستند، دو؛ این «شدید الرّبط بالربّ» و «شدید الرّبط بالناس» را هم حیازت كردند، این سه؛ لذا قرآن از این‌ها با جمال و جلال و شكوه یاد می ‌كند كه می ‌فرماید اگر اینها شهید شدند در كنار انبیا هستند. [1]. سوره آل عمران، آیه79. [2]. سوره آل عمران، آیه146. [3]. سوره مائده، آیه44. [4]. سوره آل عمران، آیه146. [5]. سوره آل عمران، آیه21. 📚 پیام به ششمین یادواره 128 شهید منطقه دروازه ری قم تاریخ: 1394/05/01 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آمرزش الهی 🔹 اگر ـ معاذالله ـ کسی به گناهی مبتلا شد، این طور نیست که ذات اقدس الهی سریعاً به او کیفر بدهد. درباره حسنات سریعاً پاداش هست، ولی درباره سیئات مهلت هست. برای هر گناهی آماده است. هیچ گناهی نیست که با توبه بخشیده نشود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾،[1] این آیات در سیاق توبه است به دلیل اینکه در جمله بعد دارد: ﴿وَ أَنیبُوا إِلی‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا﴾،[2] اما آنکه در سوره مبارکه «نساء» دارد که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَكَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ﴾، آن در سیاق بی ‌توبه است؛ یعنی خدا شرک را بی‌ توبه نمی ‌آمرزد، هیچ ممکن نیست و غیر شرک را هم بی ‌توبه می‌ آمرزد؛ منتها ﴿لِمَن یشَاءُ﴾.[3] 🔹 یک وقت است که کسی پدر صالحی داشت یا پسر شهیدی داشت یا برادر شهیدی داشت، به هر حال عضوی باعث شد که ذات اقدس الهی از او بگذرد، ما که خبر نداریم. این طور نیست که اگر کسی گناه کرد ـ معاذالله ـ قدرت الهی بسته شده باشد. ﴿وَ یغْفِرُ مَا دُونَ﴾ شرک را! ﴿وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ﴾ اما ﴿لِمَنْ یشاءُ﴾، «من یشاء» چه کسی است را نمی‌ دانیم. این قدر می‌ دانیم طبق بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) در صحیفه که مشیئت او حکیمانه است: «وَ یا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ»؛[4] آن قدر حکیمانه خدا کار می ‌کند که اگر کسی با هر توسلی بخواهد کاری را ـ معاذالله ـ برخلاف حکمت انجام بدهد نمی ‌دهد، این چنین نیست. حکمت او تغییرپذیر نیست؛ اما می ‌داند چه کسی را ببخشد، چه کسی را نبخشد! و این خضر (سلام الله علیه) حالا یا شخصی است یا نوعی است یا هر کس، این . به موسای کلیم گفت اینکه من این دیوار را می‌چینم شما را به عنوان کارگر دستور می‌دهم، برای اینکه ﴿كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾،[5] مرحوم امین الاسلام نقل کرد که پدر هفتم بود؛[6] حالا جدّ هفتم نه، همین پدر بلافصل! فرمود چون پدرش آدم خوبی بود خدا نمی ‌گذارد او معطل بشود. این خداست! این دیگر اختصاصی به قصّه گذشته ندارد! فرمود: ﴿وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾، ما چه می ‌دانیم که خدای سبحان از این می ‌گذرد یا نمی ‌گذرد، این قضیه موجبه جزئیه می ‌شود. 🔹 اوّلی قضیه موجبه کلیه بود که ﴿إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً﴾؛ هیچ گناهی نیست در عالم که از نظر کلامی با بخشیده نشود، از نظر فقهی بعضی از احکامش محفوظ است. آن دومی هم سالبه کلیه است که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَكَ بِهِ﴾، بدون توبه شرک بخشیده به نحو سالبه کلیه نمی‌ شود، این تهدید الهی است! اما این سومی موجبه جزئیه است، به «من یشاء» وابسته است. «من یشاء» کیست؟ خدا می‌ داند؛ ولی این قدر می ‌دانیم که مشیئت او است. [1]. سوره زمر، آیه53. [2]. سوره زمر، آیه54. [3]. سوره نساء، آیات48 و 116. [4]. الصحیفه السجادیه، دعای13. [5]. سوره کهف، آیه82. [6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏6، ص754. حکیمانه 📚 سوره مبارکه تغابن ـ جلسه 7 تاریخ: 1397/02/18 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 زندگی موحّدانه 🔹 آیه ﴿یا أَیهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ خیلی مهم و جزء غرر آیات است؛ این تعبیر را برخی از مفسّران دارند كه اگر ما به این آیه می‌ رسیدیم و آشنا بودیم، شایسته بود که «أن نَبكی بدل الدموع دما»! این جمله «بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما» را ملاحظه بفرمایید که غیر از «زیارت ناحیه مقدسه»[1] كسی این تعبیر را كرده یا نكرده؟ آیا در بین اعلام شیعه این تعبیر هست یا نیست؟ در بین علمای اهل سنّت این تعبیر هست یا نیست؟ برخی از مفسّرانی كه در حدود هشت قرن قبل‌ می ‌زیستند، می ‌گویند اگر ما این ﴿یا أَیهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ را خوب ادراك كنیم ـ «لو كنا متحقّقین» نه «محقّقین» ـ «كان ینبغی لنا لو كنّا متحقّقین بفهم هذه الآیة أن نبكی بدل الدموع دما»،[2] برای اینكه این آیه دو مطلب نمی ‌خواهد به ما بفهماند! ما وقتی غالباً مبتدایی داشتیم، خبر و قیدی داشتیم، این جمله دو مطلب را می ‌فهماند: یكی اثبات آن خبر برای مبتدا و یكی هم برای تفهیم آن قید؛ اما این بزرگواران می‌ گویند در ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾، این ﴿أَنتُمُ﴾ مبتداست، ﴿الْفُقَرَاءُ﴾ خبر است و ﴿إِلَی اللَّهِ﴾ مفعول با واسطه است، این جمله كه قیدی برای خبر است و آن قید متعلّق به خبر است و مفعول با واسطه است، یك پیام دارد دو پیام ندارد؛ اگر ما این را می‌ فهمیدیم و توجه به آن داشتیم، به جای اشك خون جاری می ‌كردیم! «نَبكی بدل الدموع دما»، چرا؟ برای اینكه این آیه به ما داده است! این آیه دو چیز را نمی‌ خواهد به ما بفهماند، برای اینكه ما فقرمان را همه می ‌دانیم، چه كسی است كه نداند فقیر است؟! صدر و ساقه زندگی ما نیاز است؛ ما به هوا نیاز داریم، به آب نیاز داریم، به غذا نیاز داریم، به خاك نیاز داریم، به خواب نیاز داریم و به دارو نیاز داریم؛ همه نوع نیاز هست! فقیر بودن انسان یك چیز مجهولی نیست تا برای آن آیه نازل شود كه ای انسان شما فقیر هستی! بله معلوم است که ما فقیر و محتاجیم، اما تمام مشكل این است كه نمی ‌دانیم به چه چیزی محتاجیم. این آیه می ‌گوید تمام نیازهای شما فقط به دست خداست، این است ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾. برای ابطال دور و تسلسل، فرمود او دیگر فقیر نیست تا نقل كلام در آن بكنیم «یتسلسل أو یدور»، او است. ﴿وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی﴾ كه این ضمیر فصل ﴿هُوَ﴾ همراه با معرفه بودن خبر، مفید حصر است ﴿وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی﴾. پس این آیه نیامده به ما بگوید شما فقیرید; لذا با معرفه بودنِ خبر سخن گفته است، خبری كه معلوم است خب معرفه ذكر می ‌كنند نكره كه نیست! جایی خبر نكره است كه فایده‌ای داشته باشد، اما وقتی كه خبر معلوم است ـ «إنّ الأخبار بعد العلم بها أوصافٌ» كه در كتاب ‌های ادبی ملاحظه كردید ـ این در حقیقت وصف است؛ برای اینكه ثبوت محمول برای موضوع برای ما روشن است. 🔹 فرمود تمام مشكل این است كه ما نمی‌دانیم آن قید كجاست؛ انسان فقیر به طرف كیست؟ محتاج به طرف كیست؟ انسان خیال می‌ كند که خودش احتیاج خودش را برطرف می ‌كند یا خیال می‌ كند روابط یا ضوابط مشکل را حل می ‌كند، همه اینها ابزارند كه تحت تدبیر یك مدیر كلّ‌اند كه ﴿رَبّ‌ُ الْعَالَمِین﴾[3] است. 🔹 ما اگر این جمله آیه را خوب می ‌فهمیدیم كه ما به چه كسی محتاجیم، آن وقت در برابر غیر او سر فرود نمی ‌آوردیم؛ نه به خود اتّكا داشتیم، نه می ‌گفتیم به خودمان معتمدیم، نه می‌ گفتیم به مردم معتمدیم. خودمان و مردم هستیم، می ‌گفتیم به الله معتقدیم، خود ما را الله اداره می ‌كند، مردم را الله اداره می‌ كند، رابطه ما و مردم را الله اداره می‌ كند، زندگی می‌ كردیم. [1] . المزار الکبیر، ص501. [2] . رحمة من الرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن، ج‏3، ص446. [3] . سوره اعراف، آیه 54. 📚 سوره مبارکه فاطر ـ جلسه 10 تاریخ: 1392/09/06 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا