eitaa logo
حوادث آخرالزمانی - اخبار فتنه ها و تحلیل آنها
2.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
67 فایل
در این کانال حوادث و اخبار آخرالزمانی بارگزاری و تحلیل خواهد شد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💥💥 #حوادث_آخرالزمانی @aakharazaman 🌒🔥با شناخت فتنه‌ های آخر زمان، پرچمدار روشنگری باشید ☀️گامی بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
5_6174891601198842260
2.48M
عطار و امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف✨ 💥حوادث آخرالزمانی - اخبار فتنه ها و تحلیل آنها @aakharazaman 🌒با شناخت فتنه‌ های آخرالزمان گامی بسوی ظهور برداریم، ان شاءالله ☀️
✴️ داستان انیشتین و راننده اش! انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد! حوادث آخرالزمانی - اخبار فتنه ها و تحلیل آنها @aakharazaman313 🌒با شناخت فتنه‌ های آخرالزمان گامی بسوی ظهور فردا
📚 روزی بُهلول به سفر رفت. او به شهر وارد شد و به نانوایی رسید و نان خواست ولی چون لباس درستی نپوشیده بود، نانوا به او نان نداد و بُهلول رفت. اتفاقا مردی که آنجا بود بُهلول را شناخت، به نانوا گفت: آیا او را نشناختی؟ او بُهلول بود. نانوا بدنبالش دوید، وقتی به او رسید گفت: مرا ببخش، که اگر چنین کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، بهلول قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: ای بُهلول دوزخ یعنی چه؟ بُهلول گفت: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا نانی به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا، یک آبادی را طعام دادی.!!!