eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چه در چشمم نشینی و چه در گوشم بخوابانی من استاندارِ آذربایجانِ شرقی‌ات هستم!
تــا صدایت گوش هــایم را نوازش میکند تار و سنتور و نے و آواز میخواهم چکار
ویران کن و بگذار که ویرانه بماند از قِصه‌ی تو غُصه‌ی جانانه بماند! از پشت همین پنجره‌ی بسته گذر کن تا عطر قدم‌های تو در خانه بماند!
گاهی پر از شعر میشوی ولی کسی را نداری برایش بخوانی تقاصش را چشمهایت می دهد...(':
گاه آن کس کہ بہ رفتن چمدان می‌بندد؛ رفتنی نیست! دو چشم نگران‌ می‌‌خواهد
چهِ قَشنگ میگه سُهراب سپهری: دِلخوشم با نفسی.. حبه قندی، چایی.. صحبت اهلِ دلی.. فارغ از همهمه ی دنیایی..
روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی، ای مرگ کجایی چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی هاتف اصفهانی
خدا تو را به همان صورتی که می‌خواهم قلم به دست گرفت و کشید همراهم کسی به نام من از ساعت جهان گم شد همان دقیقه که پیدا شدی سر راهم قبول دارم، تقصیر سربزیری توست اگر رسید به آن سیب، دست کوتاهم پر از ظرافت و زیبایی زنی، اما تو را به خاطر این چیزها نمی‌خواهم به کاسه‌ی کلمات زمین نمی‌گنجی برای درک تو درمانده است الفبا هم تو دوست داری شهر مرا و عادت کرد به کفش‌های تو پس‌کوچه‌های اینجا هم
نمیدانم خودت از طرح چشمانت خبر داری به بازار کسادی می‌ڪشانی چشم آهـو را
میسپار دل به هر کس که رخِ چو ماه دارد به کسی سپار دل را که دلت نگاه دارد 🦋
ڪَفتم ڪه‌ با فـراق مدارا ڪنم ، نشد یک روز را بدون تـو فـردا ڪنم ، نشد درشعرشاعران‌‌ همه‌ گشتم‌ که‌‌‌ مصرعی در شأن چشـم‌هـای‌ تو پیدا ڪنم، نشد گفتند عاشق‌ که‌‌ شدی؟! گریه‌ام‌ گرفت می‌خواستـم بخندم‌‌ و حاشاکنم ، نشد بیـزارم از رقـیب ڪه‌ تـا آمـدم‌ تـو را از دور چنـد لحظه‌ تمـاشا ڪنم ، نشد شـاعر شـدم ڪه بـا‌ قلم سـاحـرانـه‌ام درقاب شعر، عشق تورا جاڪنم، نشد
.: عشق، اگر بین ماست از کشش قلب ماست، قلب تو گر آهن است،قلب من آهن رباست @