چه در چشمم نشینی و چه در گوشم بخوابانی
من استاندارِ آذربایجانِ شرقیات هستم!
#مهدی_جهاندار
تــا
صدایت
گوش هــایم را نوازش میکند
تار
و
سنتور و نے و آواز میخواهم چکار
#شهریار
ویران کن و بگذار که ویرانه بماند
از قِصهی تو غُصهی جانانه بماند!
از پشت همین پنجرهی بسته گذر کن
تا عطر قدمهای تو در خانه بماند!
#حمید_عرب_عامری
گاه آن کس کہ بہ رفتن چمدان میبندد؛
رفتنی نیست! دو چشم نگران میخواهد
#آرش_شهیرپور
چهِ قَشنگ میگه سُهراب سپهری:
دِلخوشم با نفسی..
حبه قندی، چایی..
صحبت اهلِ دلی..
فارغ از همهمه ی دنیایی..
خدا تو را به همان صورتی که میخواهم
قلم به دست گرفت و کشید همراهم
کسی به نام من از ساعت جهان گم شد
همان دقیقه که پیدا شدی سر راهم
قبول دارم، تقصیر سربزیری توست
اگر رسید به آن سیب، دست کوتاهم
پر از ظرافت و زیبایی زنی، اما
تو را به خاطر این چیزها نمیخواهم
به کاسهی کلمات زمین نمیگنجی
برای درک تو درمانده است الفبا هم
تو دوست داری شهر مرا و عادت کرد
به کفشهای تو پسکوچههای اینجا هم
#مهدی_فرجی
نمیدانم خودت از طرح چشمانت خبر داری
به بازار کسادی میڪشانی چشم آهـو را
#خدابخش_صفادل
ڪَفتم ڪه با فـراق مدارا ڪنم ، نشد
یک روز را بدون تـو فـردا ڪنم ، نشد
درشعرشاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشـمهـای تو پیدا ڪنم، نشد
گفتند عاشق که شدی؟! گریهام گرفت
میخواستـم بخندم و حاشاکنم ، نشد
بیـزارم از رقـیب ڪه تـا آمـدم تـو را
از دور چنـد لحظه تمـاشا ڪنم ، نشد
شـاعر شـدم ڪه بـا قلم سـاحـرانـهام
درقاب شعر، عشق تورا جاڪنم، نشد
#سجاد_سامانی
.:
عشق، اگر بین ماست از کشش قلب ماست،
قلب تو گر آهن است،قلب من آهن رباست
#لاادری
@