پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت..
#محمد_بیابانی
خوکرده بود با غم زندان خود ولی
دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت..
#محمد_بیابانی
الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم
بهلب آوردهام جان؛ گیر ای جانانه جان از من
#علی_انسانی
گفته بودی بعد من دنیا به کامت میشود
ای به کامت زندگی درمانده ماندی پس چرا؟
#مهران_قدیری
تو با من چای نوشیدی و رفتی؛ آه، بعد از تو
حیایم مانعم شد تا ببوسم استکانت را...
#محسنایمانی
🌱
غرض رنجیدن ما بود از دنیا،
-ڪہ حاصل شد!
مڪن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا!
#فاضل_نظری
من را چه غم که بال و پَرم سوخت از فراق
باید به راهِ چون تو نگاری ز جان گذشت
#اکبر_وثیق_زاده
بچه محله امام رضا
موره میبینی که شر و با صفایُم بچه ی محله ی امام رضایُم
زلزلیم، حادثیم، بلایم بچه ی محله ی امام رضایُم
هر روز جمعه دلومه مبندم به پینجله طلا و ورمگردُم
کار و بارم ردیفه با خدایم بچه ی محله ی امام رضایُم
به موبگو بیا به قله قاف اصلا مو ره بزر همونجه علاف!
قرار مرار هر چی بیگی مو پایم بچه ی محله ی امام رضایُم
دروغ ، مروغ نیست میون ما باهم الان به عنوان مثال تو حرم
چند روزه که تو نخ کفترایم بچه ی محله ی امام رضایُم
چشم موره گیریفته چنتا کفتر گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر
الان درم خادماره مپایم بچه ی محله ی امام رضایُم
کفتراره که بردم از روگنبد مرم مو واز تونخ رفت وآمد
تو نخشه او گنبد طلایم بچه ی محله ی امام رضایُم
گنبده نصب شب مده به دستم او گفته: هر وخ که بییی مو هستم
مویم که قانع و بی ادعایم بچه ی محله ی امام رضایُم
وخته میبینم توی عالم همه ازش میگیرن و مگن واز کمه
گنبدشه اگر بده رضایم بچه ی محله ی امام رضایُم
گنبد وممبد نموخوام باصفا سی ساله پای سفره ای آقا
منتظر یک ژتون غذایم بچه ی محله ی امام رضایُم
قاسم رفیعا
بر لبش لبخند نابی صبح ها گل میکند...
چایی از این قند پهلوتر کجا پیدا کنم؟!
#طاهره_اباذری_هریس
صبح همگی بخیر