خیابان های تهران،کوچه و پس کوچه هایش چون
مرا یاد نگاه خاص آن روزت بیاندازد
هدف دارم که دانشگاه تهران رشتهٔ خوبی
قبول و بعد آن را هم دلی باید که میسازد
من از این آرزوها گفتم اما دست تقدیرم
چنان اسبی که میتازد بر این دیوانه میتازد
خدا دیدی توانم را تو هم دیدی که بختم را
و این سرباز شطرنجی که در بازی نمیبازد
مرا در خانهٔ آخر وزیری پر توان بینی
که آنجا چون غزلهایش به این دیوانه مینازد
#سید_طباطبایی
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
#وحشی_بافقی
تو به بوی غزل و قافیه آمیختهای
به خدا حال مرا خوب به هم ریختهای
آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری
بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری
به سپیدی غزل، رایحۀ یاس منی
یاسمنبویترین قسمت احساس منی
یاسمنبویترین! جای خدا را پر کن
من پر از زندگیام، فاصله ها را پر کن
من جهنم زدهام، حسرت سیبی دارم
باز نسبت به شما، حس غریبی دارم
غربت و رخوت دستان مرا باور کن
نازنین! قصۀ ایمان مرا باور کن
فریدون_مشیری🌿🌿
تمنا میکنم هر شب
تورا ازخالقم
اما
ندا از غیب می آید
بس است دیگر
نمی آید ....
#الهام_ابراهیمی
آخر این درد دل من به دوایی برسد
عاقبت ناله شبگیر بجایی برسد
آخر این سینه دلگیر غم آباد مرا
روزی از روزنه غیب صفایی برسد
بر درت شب همه شب یاوه در آنم چو جرس
تا بگوشم مگر آواز درآیی برسد
بجز از عمر چه شاید که نثار تو کنم؟
که به عمری چو تو شاهی به گدایی برسد
پای را باز مگیر از سرم ای دوست که دست
گر به هیچم نرسد، خود به دعایی برسد
عمر بر باد هوا دادهام و میترسم
که به گلزار تو آسیب هوایی برسد
سر پابوس تو دارم من و هیهات کجا
به چنان پایه، چنین بیسر و پایی برسد؟
رویم از دیده به خون تر شد و میدانستم
که به روی من ازین دیده بلایی برسد
با جفا خو کن و با درد بساز ای سلمان!
کین نه دردی است که هرگز به دوایی برسد
#سلمان_ساوجى
لطف تو کم ز کم و جور تو بیش از بیش است
میکنم شُکر و ندارم گِله از بیش و کمات
#هلالی_جغتایی
چه شب هایی که بی خوابم تویی در فکر همواره
فرو میریزم از هجرت نه طولانی، به یکباره
نداری قصد همکاری ندارم پای رفتن هم
بلاتڪلیف و بیتابم شبیہ تختہ اے پاره
ڪہ از ڪشتےجدا گشتہ ست و بر دریـا رها مانده
چه میدانستم از اول که دل دادم به قداره
اگر بالا و پایینی اگر گریان و خندانم
دلیلش جوشش چشمم ولی چون آب فواره
چه آسان میدهی پاسخ به شعر عاشقی خسته
نه یک آرایهٔ لفظی نه تشبیهی به رخساره
فقط گفتی شما با من که یادت باشد این حرفم
که عاشق گشتنت جانم همین چیزارو هم داره
گمانم امشبی را هم به بیداری کنم صبحش
دوای درد من دانم که بیداری تو هم آره
#سید_طباطبایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین ضیافت با مرد مهربان #استاد #آیت_الله_فاطمی_نیا
.◾️
مثل دمی که در گذر نایمان گذشت
پیری رسیده است و جوانی جوان گذشت
هر رفتنی که آمدنی در پی ش نبود
دیدی چگونه باد از ایوانمان گذشت!
این بال روی دوش من و تو خیال نیست
آیا نباید از گل و لای جهان گذشت!🌱
باید گذاشت قبل تر از آن که بگذریم
باید که رفت و از افق آسمان گذشت
"موی سپید زمزمه در گوش کرد و گفت
بیدار شو رفیق! که ما را زمان گذشت"
گفتم گذشتن و دل من یاد #دوست بود
باور نمی کنی که چه آسان ز جان گذشت
بنشین ! که تا برات بگویم چگونه رفت
با یک نسیم آمده و با همان گذشت
#روح_الله_عمران
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
━━━🍃🌺🍃━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده✋
مضطر از بی غمی ماست دلت میدانم
از غم فاصله غوغاست دلت میدانم
با وجودی که نداریم تمنای ظهور
به فرج حی و محیّاست دلت میدانم
بداهه
#یاصاحبصبر