eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم بمان ، نماند و هوا را بهانه کرد بادي نمي وزيد و بلا را بهانه کرد مي خواستم که سير نگاهش کنم ولي ابرو به هم کشيد و حيا را بهانه کرد آماده بود از سر خود وا کند مرا قامت نبسته دست ِ دعا را بهانه کرد من صاف و ساده حرف دلم را به او زدم اما به دل گرفت و ريا را بهانه کرد اما ، اگر ، نداشت دلش را نداد و رفت مختار بود و دست قضا را بهانه کرد گفتم دمي بخند که زيبا شود جهان پيراهن سياه عزا را بهانه کرد مي خواستم که سجده کنم در برابرش سجاده پهن کرد و خدا را بهانه کرد مي رفت سمت مغرب و اوهام دور دست صبح سپيد و باد صبا را بهانه کرد او بي ملاحظه کمرم را خودش شکست حال مرا گرفت و عصا را بهانه کرد بي جرم و بي گناه مرا راند از خودش قابيل بود و روز جزا را بهانه کرد
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما
دیگر اینبار مشو پیگردم نیست ممکن که دگر برگردم گرچه سخت بود ولی یاد ترا کلا از خاطره ها کم کردم
تصویــــــر قشنگ قــاب چشمانم باش تنهـــــــا سبب شــــــادی پنهـــانم باش دلواپسی‌ام پشت سرت بیخود نیست تو جــــــــــان منی مواظب جانم باش ✍
دلم دور است و احوالش ندونم، کسی خواهد که پیغامش رسونم، خداوندا ز مرگم مهلتی ده، که دیداری به دیدارش رسونم...
. نشسته ای به تماشای رفتنم امشب اگرچه می‌روم اما دلم به رفتن نیست
شوخی عشق نگردد به کهنسالی کم دل چو افتاد جوان، پیر نگردد هرگز
وقتی که رفتنم به کسی برنمیخورد باید قبول کرد که ماندن صلاح نیست...
پر رنگ‌تر شد آن گلِ‌سرخی که خشک‌شد مـا در فــراق بیـش‌تـر از وصـل عاشقـیم!
خاطرم را آنچنان دربند کردی با دلت جز تماشای تو کاری نیست آرامم کند!
ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه من از بهشت مگر میوه با یقین خوردم! قفس گشودی ام و « اختیار » بخشیدی همین که از قفست پر زدم، زمین خوردم 🌹🌹🌹