از حاصل ضرب من و تو ، عشق بپا شد
از خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست🌼
#محمدعلی_بهمنی
این طلق زیر روسری از موی مش کرده
بدتر دلم را برده چیز دیگرت کرده ست!!!
تک بیت ابروهای تو هرچند پنهانند
دیوانی و دیوانه ای هم از برت کرده ست
#محسن_کاویانی
❣دلم را برده ای با رقصی از یک چادر مشکی
تو تنها دلبری هستی که بی چادر نمی خواهم!
چشمم چو به چشم خویش، چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
ای چشم همه چشم به چشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری !
ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
روی دیوار دلم سایهای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
یک پیاله شعر تازه ، یک وجب دلواپسی !
زیر قیمت می فروشم ، مشتری دارد کسی؟
با شما ارزان حسابش می کنم ، لطفا بخر !
بوسه جایش می دهی ، با رنگ و بوی اطلسی ؟؟
من شنیدم ، گفته ای باید فراموشت کنم؟؟
من نمردم ، آدم زنده نمی خواهد وصی !
مرگ من ، آنروز می آید که تو با دیگری !
می روی و من بمانم با هجوم بی کسی !
نوشدارو را نیاور ، جامه مشکی بپوش !
تسلیت باید بـــگویی ،
تا کنـــــــــــــــارم می رسی...
فکرِ من پیشِ تو و فکر تو پیش دیگریست🙄
دیگری هم عاشقِ یک ثالثِ دیگر تریست
چون که این چرخه فراوان گشته است در بینِ ما😐
جمله تنهائیم و بر این نکته می باید گریست😫😉👌
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
#عسگرجاوید
تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی
هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی
جا داد خدا در صدف سینهام آرام
با دست خودش گوهرنابی که تو باشی
آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حالخرابی که تو باشی
من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی
قلبم گلسرخی ست که میخواست بجوشد
هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
حیف از نقش خیالی که توهم شده است
فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است
زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است !
در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است
عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست
که در این زندگی بی هیجان گم شده است !
#سعیدتوکلی
🍁🍂🍁
بوسه هایت را بپوشان برتن لبهاے من
دوستدارم تاڪه آغوشت شودمأواے
من
اےسراسر شور شیدایے تواے تصنیف عشق
چون خدایڪدانه اے,اےگوهر بیتاے من
آیه اےهستےڪه برمن یک شبه نازل شدی
باعذار مَهوَشَت روشن شده سیماے من
زندگےیعنےڪه عَین وشین وقافِ مهر تو
باحضورت گشته رویایےتِم دنیاے من
رد عنّاب لبانت بر لبانم مانده است
ڪرده اےمسڪور ومستم لعبت صهباے من
بانُت احساس توصدها غزل سرداده ام
شاعرےیعنےصلاےمهر تو آواے من
ڪوچه هاےاین غزل با یادتو خو ڪرده اند
باخیالت الفتے دارد دل رسواے من
🍂🍁🍂
🕊♥️🕊