eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ قدر ياران وفادار ندانست دريغ درد محرومی ديدار مرا کشت افسوس يار حال من بيمار ندانست دريغ يار هر خار و خسی گشت درين گلشن حيف قيمت آن گل رخسار ندانست دريغ زارم انداخت ز پا خواری هجران هيهات مُردم و حال مرا يار ندانست دريغ وحشی آن عربده جو کشت به خواری ما را قدر عشاق جگر خوار ندانست دريغ وحشی بافقی
تا تو باشی غزلم جای کسی غیر تو نیست و در این قافیه ها جز خطِ رخسارِ تو نیست گر کسی شعر مرا وزن کند، وزن تو است همه ی گرمی آن جز تبِ تبدار تو نیست شاعر دفتر من حالت گیسوی تو بود تو فقط شانه نزن باقی آن کار تو نیست کل دارایی من خفته در این ابیات است خوب من باز بمان، شعر که سربار تو نیست رخِ مهتابی و من دست دلم کوتاه است مبتلایت که خودش لایقِ تیمار تو نیست کار عالم گره اش کور شده اخم گُشا که جز این خنده دوا از برِ بیمار تو نیست
خب یکی یکی😩😩😩 خسته شدم
😂😂
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می میرم نکن مرا به غریبی رها که می میرم به خاک پای تو سر می نهم ، دریغ مکن زچشم های من این توتیا که می میرم
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
دردا که فراق ، ناتوان ساخت مرا در بستر ناتوانی انداخت مرا از ضعف چنان شدم که بر بالینم صد بار اجل آمد و نشناخت مرا
به گریه زادم و با گریه از جهان رفتم در این خرابه چنان کآمدم، چنان رفتم به لوحِ تربت خود، پیش از آنکه کشته شوم نوشتم اینکه به صد حسرت از جهان رفتم... ‏
: " دوستت دارم "‌ اگر هر روز حاشایم‌ کنی کاش می شد ذره ای در قلب خود جایم کنی می شوم هم‌ صحبتت در لحظه های انتظار می نشینی در کنارم غرق رویایم‌ کنی بوسه هایم طعم شیرین عسل دارد ولی ... کاش می شد باز با یک بوسه اغوایم کنی گفته‌بودی "عاشقم هستی" ولی انگار نه !!! خواستی تا بار دیگر از سرت وایم کنی وقت رفتن دست در آغوش من انداختی خواهشت کردم ‌نخواه با غصه تنهایم ‌کنی دل بریدی و ندیدی از غمت مجنون شدم هرگز این حقم ‌نبود اینگونه رسوایم کنی گم شدم در انتهای کوچه های بی کسی می توانی بعد از این در قصه پیدایم ‌کنی آنجلا راد
دستم رسید میوه‌ی نزدیک! چید‌مت از شاخ و برگِ خاطره بیرون کشیدمت بوییدمت تمام تو را با تمامِ جان یعنی نفس شدیّ و به دم، سَرکشیدمت... ‏
مردابم و در من هوس جزر و مدی نیست با سنگ تو آشفته شدن حال بدی نیست عشق است و همه اول راهش به خروشند برگرد ببین پشت سر ما احدی نیست
اگر ز عشق تو پُرنار گشت جان و دلم مرا بگوی رُخ تو به رنگ نار که کرد؟ گر استوار نبودی ز دور بر دل من مرا به مهر تو نزدیک و استوار که کرد...؟