همه شب، دوست میڪَردد،
به ڪَرد ڪَوشه دلها
ڪه جز تو در دل تنڪَم،
ڪسے دیڪَر، نمیڪَنجد
#سلمان_ساوجی
عشق است، میان دل و جان من و بیعشق
حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست
مهری و وفایی که تو را نیست، مرا هست
صبری و قراری که تو را هست مرا نیست
#سلمان_ساوجی
دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است
وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا
من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
#سلمان_ساوجی
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
نیکخواه توام و روی تو، دلخواه من است
میرود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
#سلمان_ساوجی
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بوَد گله
گاهی ز دیدهام
#سلمان_ساوجی
.
بر سر کوی دلارام، به جان میگردم
روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
#سلمان_ساوجی
꧁🌸꧂
ای نسیم صبح بوی جانفزا میآوری
من نمیدانم که این بوی از کجا میآوری؟
ای نسیم از خاک کوی یار، حاصل کردهای
تا نپنداری که از باد هوا میآوری
#سلمان_ساوجی
صبحتون قشنگ ..☺️
آخر این درد دل من به دوایی برسد
عاقبت ناله شبگیر بجایی برسد
آخر این سینه دلگیر غم آباد مرا
روزی از روزنه غیب صفایی برسد
بر درت شب همه شب یاوه در آنم چو جرس
تا بگوشم مگر آواز درآیی برسد
بجز از عمر چه شاید که نثار تو کنم؟
که به عمری چو تو شاهی به گدایی برسد
پای را باز مگیر از سرم ای دوست که دست
گر به هیچم نرسد، خود به دعایی برسد
عمر بر باد هوا دادهام و میترسم
که به گلزار تو آسیب هوایی برسد
سر پابوس تو دارم من و هیهات کجا
به چنان پایه، چنین بیسر و پایی برسد؟
رویم از دیده به خون تر شد و میدانستم
که به روی من ازین دیده بلایی برسد
با جفا خو کن و با درد بساز ای سلمان!
کین نه دردی است که هرگز به دوایی برسد
#سلمان_ساوجى
درد عشق تو که جز جان منش، منزل نیست
در دل میزند و جز تو، کسی در دل نیست
ترک جان کردم و تن، تا به وصالت برسم
وآنکه او ترک علایق نکند، واصل نیست
#سلمان_ساوجی
دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد ازین
ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تر...
#سلمان_ساوجی
دل من پیرو عشــــق است و من اندر پی دل
عشـــق، سلطان دل و دل شده سلطان من است
#سلمان_ساوجی
🌹🌹🌹
لب تو حامی لؤلؤ خط تو مرکز لاله
شب تو حامل کوکب مه تو با خط هاله
#سلمان_ساوجی
دوش بر کشتن عشاق، تفأل می کرد
اولین قرعه که زد بر من بدنام افتاد !
#سلمان_ساوجى
عشق است، میان دل و جان من و بیعشق
حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست
مهری و وفایی که تو را نیست، مرا هست
صبری و قراری که تو را هست مرا نیست
#سلمان_ساوجی
💠 #یا_اباصالح_المهدی_ادرکنا
ما را بهجز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
کی شبروان کویت آرند ره به سویت
عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد
ما با خیال رویت، منزل در آب دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد
هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید
هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد
در کوی عشق باشد، جان را خطر اگرچه
جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد
گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی
من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد
دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها
لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟
در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان
باید که در میانه، غیر از نظر نباشد
چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق
ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد
از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش
آبی زند بر آتش، کان بیجگر نباشد
#سلمان_ساوجی
🍃
خوش بخند ای دل،
که اینک صبح خندان میدمد
خوش برقص ای ذرہ
که اینک مهر رخشان میرسد.
#سلمان_ساوجی
هر کَسی میکند از یار مُرادی، حاصل
حاصلِ من غمِ یارست و خوشا حاصلِ من!
#سلمان_ساوجی
الا ای صبحِ مشتاقان بگوخورشيدخوبان را
كه تا كِی ذره سان گردند در كويت هواداران؟
#سلمان_ساوجی
.
آب ، خاشاڪ چو بر خاطر خود دید،
چہ گفت:؟
گفت: شڪ نیست ڪہ هر چیز،،
ڪہ بر ماست زِ ماست...
#سلمان_ساوجی
دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد از این
ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تر...
#سلمان_ساوجی
هدایت شده از حــــــــــــــــــــبیب
گفتم که چرا رفتیو تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر
همین بود...
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست
در این بود...
#سلمان_ساوجی
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
کی شبروان کویت آرند ره به سویت
عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد
ما با خیال رویت، منزل در آب دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد
هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید
هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد
در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه
جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد
گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی
من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد
دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها
لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟
در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان
باید که در میانه، غیر از نظر نباشد
چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق
ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد
ازچشم خود ندارد سلمان طمع که چشمش
آبی زند بر آتش، کان بیجگر نباشد
#سلمان_ساوجی
@abadiyesher