ما سرخوشان* مست دل از دست دادهایم
هم راز عشق و هم نفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود، ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل! تو دوش داغِ صبوحی کشیدهای؟
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
#حضرت_حافظ
در اصل: ما بی غمانِ مست....
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
گفتم که تو منظور من از این همه شعری !
مغرور نگاهی به من انداخت که : منظور؟
#لاادری
🖤🌺🖤
دوستت دارم ،ولی راحت جوابم میکنی
میروی با دیگری با غصه آبم میکنی
من به شوق تو بسازم خانه را برروی ابر
بیخیال از من شوی خانه خرابم میکنی
ناز کن ای دلبرم نازت به جانم میخرم
تشنه آبم چرا دعوت سرابم میکنی
داده ام در راه تو عقل و شدم دیوانه ای
بی مروت از چه رو در پیچ و تابم میکنی
از برای وصل تو سوزم چو شمعی ناگران
سنگ دل مهمان مرا رنج فراقم میکنی
با زبان بی زبانی من بگویم عاشقم
خوب میدانی ولی باز امتحانم میکنی
در ره عشق تو من دیگر شدم سنگ صبور
نازنینم بیش از این چشم انتظارم میکنی
🖤🌺🖤
دلبرم رفت ودلم رفت به دنبال دلش
اوبه دنبال رقیب ودل به دنبال دلش
دل بِکَن ای دلکم عشق بیهوده مخواه
یار بیگانه مشو دلبر بیگانه مخواه
☘ #مولانا
🖤🌺🖤
.
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی
خط مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار میرفت و فرو چکید خالی
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی
#سعدی
🌸🌸 🌸
التماست میكنم با خویش درگیرم نكن!
من حریفش نيستم! بیخود زمینگیرم نكن!
تازگیها از تب عشقت ز جا برخاستم
باز با نه گفتنت از زندگی سیرم نكن!
قهرمان و فاتح قلبم تو هستی پس بمان!
بیسبب در پیش رویت غول تصویرم نكن!
مرد رؤیاهای تو من میشوم بانوی من!
با نگاه بدگمانت باز دلگیرم نكن!
شاعرم با گفتن هر واژه عاشق میشوم
التماست میكنم از زندگی سیرم نكن!
محمد_عزیزی
🌸🌸 🌸
میشود ماهم تو باشی تا که تصویرت کنم؟
میشود عاشق شوم هر لحظه تقدیست کنم؟
میشود در آسمان من بمانی تا سحر
شب زتوروشن شوددرشعرشاه بیتت کنم؟
میشود در ظلمت دنیا چراغ ما شوی
تاتوراهرشب ببیینم تاچراغانت کنم؟
میشود اینجا دمی را پرتو افشانی کنی
تا تماشایت کنم دل را پریشانت کنم؟
کاش میشد حرفهایم را بخوانی روشنک
میشود مثل گلی هر روز تفسیرت کنم؟
مردمان این حوالی اهل تاریکی شدند
میشود ای ماه من هر لحظه تقدیست کنم؟
چه بخواهی چه نه دیگر تو فقط مال منی
تو که انگیزه ی بهتر شدن حال منی ،
حافظ امشب همه جا توی کتابش گفته
که تو با چشم قشنگت ثمر فال منی؛
مطمئنّم که پس از سال عذابی که گذشت
شانه ی امن من و همسفر سال منی ،
گشته ام نیست کسی مثل تو باورکن و باش
تو که دائم نگران من و احوال منی..
در دلم از تو نشان دیده ام و می دانم
که تو هم در دل خود یکسره دنبال منی،
بس کن و بگذر از این دوری و یکباره بیا
چه بخواهی چه نه دیگر تو فقط مال منی!
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
غمی که اشک مرا در عزای هجران ریخت
درون سینه ی من "آه" را دوچندان ریخت
شبی ز شرح فراقت به ابرها گفتم
سحر نیامده دیدم چقدر باران ریخت
عزیزکردهی عالم هنوز در چاه است
چه اشکها که از این داغ،پیرِ کنعان ریخت
هنوز لیلیصحرانشین عزادار است...
چقدر چشم تو خونگریه در بیابان ریخت
بساط کاسبی روزگار..،جذبم کرد
همین که سکّهی "شُبهه" به دخل دکّان ریخت
حرام باد حلالی که از تو دورم کرد
"شکمپرست شدن"..،نقشه ای که شیطان ریخت
به پیش چشم تو صدبار دست من رو شد
تمام آبروی نوکرت بهقرآن ریخت
گناه کردم اگر..،جان "مادرت" بُگذَر
به حقِّ یاس کبودی که بین گلدان ریخت
تمام ثروت سائِل دو قطره اشکش بود...
هزار شکر که پشت درِ کریمان ریخت
سری به روضه ی ما هم بزن..،تو را به حسن ع
همان کریم که در کامِ کَلب هم نان ریخت
قسم به قاسم او گرچه غرق غم هستیم
حسن اراده کند،اربعین حرم هستیم
#بردیا_محمدی
🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله
▪️چند بند از چهارپارۀ #اربعین
ای عشق بینهایت و ای مستی مدام
ای مرغ دل هوایی صحن و سرای تو
جاماندهایم ای همه جانها فدای تو
از دور میدهیم دوباره به تو سلام
از دور میدهیم سلامی به اشک و آه
اما کبوتر دل ما رفته تا عراق
با عاشقت چهها که نکرده غم فراق
این اشکها دلیل و همین سوز دل گواه
یک اربعین هوای تو میپرورید دل
تا پای عشق را بسپارد به شطّ نور
محروم ماندهایم از آن شور و از حضور
از چشم ما به یاد تو نمنم چکید دل
خورده گره دوباره دریغا به کار وصل
نمنم چکید اشک فراقت ز چشم ما
ای کشتۀ فتاده به هامون کربلا
کی میشود دوباره بیاید بهار وصل
هر روز و شب به عکس حرم دیده دوختیم
هرجا که بود نام تو عاشق دوید و رفت
دل شد هوایی حرم و پر کشید و رفت
ما ماندهایم و از غم هجر تو سوختیم
هرجا که بود نام تو و یاد اربعین
گفتیم از مسیر نجف کربلای تو
عالم شده اسیر نجف کربلای تو
ای عشق آسمانی و ای دلبر زمین
این روزها که روضۀ تو روزی دل است
سرگشتگان بزم عزای توییم ما
شبها خراب شور و نوای توییم ما
صبر از غم فراق چه جانکاه و مشکل است
شد اربعین و باز نشد راه یا حسین
ما ماندهایم خسته و دل مبتلای توست
هرجا که میرویم غم کربلای توست
از دوری تو دربهدریم آه یا حسین
شد اربعین و زینب غمدیدهات رسید
اما از او نپرس که دردانهات کجاست
سیمای او گواه همه درد و داغهاست
دیدی چطور خواهر رعنای تو خمید؟
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
هرجا که پا گذاشت سرت را به نیزه دید
خون گریه کرد و گیسویش از غصه شد سپید
اما چه کرد با دل زینب عذاب شام...
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۹/۰۷/۱۷
🌴💎🏴🍁🏴💎🌴
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است- من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟!
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق...! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم...♥️
ما عاشقت نبوده و هجران سزای ماست
چشم انتظار بودنمان حرف و ادعاست
غرقیم در هوای دل و کار دنیوی
این ندبه ها و العجل و گریه ها ریاست
خو کرده این جهان به نبودت نیا عزیز!
ما اهل کوفه ایم و ته قصه کربلاست
طعم عسل گرفته دهان از دروغمان
ما برده های شهوت و تلخ است حرف راست
ما مذهبی نما که سر سفره هایمان
هرکس که نان رسانده نوشتیم او خداست!
هر کار را که مانع دیدارمان شده است
با افتخار کرده و گفتیم او کجاست!؟
ما غافلیم از تو و دائم دعای تو
در فکر سر به راهی این جمع بی حیاست
ما را ببخش مایه ی ننگیم و کارمان
چیزی خلاف جمله ی آقا بیا بیاست
#محمدجواد_منوچهری
بنا کن رسم دلداری ، دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور ، اشارت کردنش با من
بسوزان هرچه میخواهی ولی دل را نوازش کن
بپا کن آتش عشقت ، سیاوش بودنش با من
رها کن دود آتش را ولی یاد مرا هرگز
سیه کن آسمان با دود ، نیلی کردنش با من
تو و دل دادن دریا ، من و دنیایی از رویا
بزن کشتی به طوفانها ، به ساحل بردنش با من
ز هر دردی دری بگشا ، به هر آهنگ شادی کن
بزن بر تار و پود دل ، مرتب کردنش با من
بگو از دل ، دل از دلواپسی کم کن
تو وا کن سفرهی دل را ، صبوری کردنش با من ...
«برای دیدنت پر از دلیل عاشقانه ام»
اگرچه بی اثرشده نگاه دلبرانه ام
دوباره انتظار تو دلیل ماندنم شده
وگرنه مثل ارگ بم شکسته صحن خانه ام
بهار آرزوی من دوباره کوچ می کند
قسم به آیه ی دلت، خزان بی نشانه ام
به هرکجا که میروی به خلوت خیال خود
پرازشکوه بارش و پراز غم شبانه ام
به انتطار دیدنت نشستم و نیامدی
شبی که می سرودمت به ذوق شاعرانه ام
اگر غزل سروده ام، فقط تو را نوشته ام
تویی غزل، تو قافیه، ردیف جاودانه ام
بیابه نور چشم خودخراب کن خرابه ام
که می شود نگاه تو بنای آشیانه ام
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن
تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن
پروین اعتصامی
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدعی بمیرد از جانفشانی ما
گر در میان نباشد پای وصال جانان
مردن چه فرق دارد با زندگانی ما
ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم
الحق که جای رشک است بر کامرانی ما
سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم
یا رب زیان مبادا در بیزیانی ما
در عالم محبت الفت بهم گرفته
نامهربانی او با مهربانی ما
در عین بیزبانی با او به گفتگوییم
کیفیت غریبی است در بیزبانی ما
صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم
تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما
تا بینشان نگشتیم از وی نشان نجستیم
غافل خبر ندارد از بینشانی ما
اول نظر دریدیم پیراهن صبوری
آخر شد آشکارا راز نهانی ما
تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم
مانند اهل دانش پیش معانی ما
تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی
کاری نیامد آخر از کاردانی ما
فروغی بسطامی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🥀اندڪے با ما مدارا ڪن ڪه ما را مےڪشد
این فراق #ڪربلا امروز و فردا یاحسین
🥀یا بُڪش تا داغ دل آرام گردد بعد مرگ
یا بیا این #اربعین مهمان بفرما یاحسین
#بطلب_دلتنگم
#حسین_جانم
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!
| #سید_مهدی_موسوی |
♥
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست...
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست...
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست...
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست...
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست...
#مریم_کرباسی
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهئم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام
خانهبهخانه در به در، کوچهبهکوچه کوبهکو
#اقبال_لاهوری
صحنه ی خنده ی تو الگوی بازیگرهاست
قدرت چشم تو فرمانده ی جادوگرهاست
عشوه ی موی تو در باد که در رقص آمد
عامل شوق قلم در غزل و دفترهاست
تلخی چشم تو شد لذت تریاکی ها
تیزی ابروی تو آبروی خنجرهاست
اخم یا اشک تو وقت عصبانیت و غم
عامل ابری و شرجی شدن بندرها ست
شال تو غنچه سرای رز و یاس و میخک
دامنت انجمن شعری نیلوفرهاست
چیزی از جان و دلم بهر کسی باقی نیست
چشم تو قافیه ی مطلع غارتگرهاست
#حسین_مرادی
این راز که با لب به لبت گفته ام امشب ...
بین خودمان باشد و بین بغل ما !!!
صد بار فقط حرف ، ز آغوش زدیم و ...
امشب شده هنگامه ی خیرالعمل ما !!!
#رضا_قاسمی
پاسُخ بِده از این هَمه مَخلوق چِرا مَن
تا شَرح دِهَـم از هَمهی خَلـق چِرا تـو...
#محمد_علی_بهمنی
حالِ خرابِ حضرتِ پاییز،مالِ من
شأنِ نزولِ سورهی باران بهنامِ تو
تنها نه من به مهرِ تو آذر به جان شدم
دلتنگــیِ دقــایقِ آبــان به نــامِ تو...
#علیرضارنجبر
💟
لبان مست و شیرینت اگر سهم لبـم گردد
به پایان می برم تاریخ ڪشت نیشڪرها را ...
#نرگس_زارع☺️
عَهد کَردَم دِگَر از قول و غَزَل دَم نَزَنَم
زیــرِ قــولِ دِلَــم آیــا بِـزَنَـم یــا نَـزَنَـم؟
#قیصر_امین_پور
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
#شهریار
⛧
لعنت به بغض نیمه شب مانده در گلو
لعنت به آنچه مرده درونم، به آرزو
لعنت که فکر او ز سرم کم نمی شود
رفته ولی تمام مرا کرده زیر و رو
خورشید در غروب نهانی که خواب بود
نوشیده است خون دلم را سبو سبو
بس کن پدر! چگونه گمان میکنی هنوز
در گوش من نصایح تو میرود فرو؟
پیری چقدر زودتر از من به سر رسید
لعنت به شانه ها که نگفتند مو به مو
دردا که دور گشتی و از من بریده ای
من هم بریده ام دگر از نام و آبرو
لعنت به درد هاى دلى که شکسته ماند
با یک ضمیر مفرد غائب شبیه "او"
لعنت به اشک جاری از روی گونه ها
لعنت به هق هق خفه زیر دو تا پتو
لعنت به هرچه خاطره که تلخ و تیره است
دعوا، جدل، گلایه و گاهی بگو مگو
غیر از صبوری از من عاشق چه دیده ای؟
اصلا قبول هرچه بخواهی، فقط بگو
لعنت به خوابهای پریشان، به قرص خواب
لعنت به فکر درهم و درگیر و تو به تو
لعنت به آسمان شب بى ستاره ها
اهل سکوت بوده کسى حین گفت و گو؟
لعنت به عطر جاری پیراهن تنت
یک شهر در پی ات شده مشغول جست و جو
لعنت به من، هرآنچه مرا عاشق تو کرد
وقت است بگذرم ز خودم، جام زهر کو؟
پیراهنی ست عشق تن هر که می رود
چون بند پاره کرد ندارد دگر رفو
باید به چهره اب زنم دیده وا کنم
تا هیچ کس از این همه مستی نبرده بو
لعنت به اشکها که قطار از پی قطار
لعنت به چشم قرمزِ صبح علی طلو...
"عینش " درون وزن نگنجید و حذف شد
عین تمام خاطره ها بین های و هو
یادت به شر! که مِهر تو کانون فتنه بود
یادم به خییر! شادی من را دگر مجو
لعنت به فکرهای خیالی شاعری
کز شاخه های طبع نشسته است روی جو
افتاده ام درون گناه نکرده ایی
مانند اقتدا به نمازی که بی وضو...
#نفیسه_سادات_موسوی✍🏻
┄┄❅✾❅┄┄