از اختِلافِ بِینِ «مَن» و «دَردِ بی کَسی»
هَر جـا خَبَــر رِسیـد بِدانیـد شایِـعـهست!
#محمدحسین_رشیدی
@joolideh
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمی بینم تو را ابری ست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر می گشتم از امروز می دیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
كنارت چای می نوشم به قدر يك غزل خواندن
بقدری كه نفس تازه كنم ،خيلی نمی مانم
#سيد_حميد_رضا_برقعی
به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
که تلخ با #تو عزیزم هنوز شیرین است
#ناصرحامدی
روبروی چشمهایت ماه کم میآورد
شعلهی آغوش گرمت چای دم میآورد
#سید_اسماعیل_رضوی
نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی !
نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی !
بر زمین افتادم و دیدم به سویم می دوی
دستِ یاری چیست ؟ سودای غنیمت داشتی !
خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته ست ! کاش
اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی
من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع
کاش قدری بر لبانت آهِ حسرت داشتی ...
#سجاد_سامانی
من همان واژه ی عشقم بہ زبانے دیگر
ڪہ بہ صوت تو فقط قابلِ معنا شدنم ..
#نجمہ_ساداتــ_سیدے
من همان دخترک ناز عروسک بازم
که به یک خنده خود،کار دلی میسازم
چین بر صورت! و یا برف به مو!،نقاشیست
من هنوز عاشق آن لوزی در پروازم......
#_ریحانه_آربی
#روزجهانی_دختر_مبارک_فرشته_هایزمینی
هدیه دادم قلب خود را تا مگر یارم شود
درعوض باران به چشمم یادگاری دادو رفت
#علیرضا_ضرغامی
از خدا صد دیده خواهم در تماشایت که هست
دیده مشتاق تماشای تو صدچندان که بود ...
#غزالی_مشهدی