عشق من طرح چلیپایی است، تصویرش کنید
سرنوشت من معمایی است، تفسیرش کنید
خواب آوار و دوار و دار، یکجا دیدهام
عمر من آشفته رویایی است، تعبیرش کنید
در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسهیی
جوهری سازید و آن گه، نام تقدیرش کنید
دل که با صد رشتهی جادو نمیگیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
عمر من در شب نشست و عشق من در مه شکست
قصهام این است و جز این نیست، تحریرش کنید
این سحر گه نیست، ایمان در امان دارید از او
این شب است ای عاشقان صبح، تکفیرش کنید
کاسهی خورشید روشن نیست این تشت لجن
جا به جا در چاه ویل شب، سرازیرش کنید
منتظر مانید با آیینهها در سینهها
چون که صبح راستین رخشید، تکثیرش کنید
#حسین_منزوی
دَر مَسیرِ زِندِگی از سِیلِ سَختی ها نَتَـرس
بَذر هَم قَبل از جَوانه خاک بَر سَر میشَوَد
#سید_محمد_جواد_کاشانی
کُلـبـهای دَر سینـهی کوهَـم کَسی بـاوَر نَکَـرد
حَجمِ آواری که بَر مَن وَقتِ بَهمَن میگُذَشت
#اصغر_عظیمی_مهر
میـوهی پُخـتـه مَحـال است نَیُـفـتَد بَر خـاک
هَر که دِل بَسته به این دارِ فَنا نیمرس است
#صائب_تبریزی
در عهد و سمات آرزویت کردم
شب در عرفات جستجویت کردم
در دشت دعا نشان ز دلبر دیدم
دل بر طبقی عازم کویت کردم
#بداهه_لیان
لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر، همین است زندگی ...!
#فاضل_نظری
قسم بهحضرت سبحان، دوشنبهها قلبم؛
دخیلِ نامحسن شد، همین مرا کافیست
#بانو_نگین_نقیبی
#دوشنبهها
#السلام_علیک_یا_کریمآلعبا
🖇💌
روزها با فکر او دیوانه ام ، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم ، اما من اغلب بیشتر
باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست
شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر !
پشت لحن سرد خود ، خورشید پنهان کرده است ؛
عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر
حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است
از هر انگشتش هنر می ریزد ، از لب بیشتر
یک اتاق و لقمه ای نان و حضور سبز او
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر ؟
#سید_سعید_صاحب_علم
وقت رفتن چهرهی شادت حالت ناباوری دارد
مثلِ بغضِ دخترِ سرهنگ در شبِ پایانِ سربازی ...
#قاسم_صرافان
اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم، با بودن تو، زمستانی ترین روزم بهار است
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
شب ازفراقت در فغان
روز ازغمت در زاری ام
دارم عجب روز وشبی
آن خواب و این بیداری ام
━━━━💠🌸💠━━━━
#اصفهانی
مَن تو را با همهی مهر،
به آبان دادم
مِهربان باش ڪه پائیز،
بهارت گردد...
#لاادری🍂✨
دل را بکشان سوی خودت؛ فتنه بر انگیز
یاد آور ِاوقات ِخوش ِخاطره انگیز
در من غم ِتنهایی یک کوه نهفته است
در من، غم ِصد رنگی ِهر ساله ی پائیز
من عاشق ِبی رحمی ِچشمان تو هستم
اینقدر نگو از من و از عشق، بپرهیز
تقدیم به نامردی ِتو بیت به بیتش
شعری که شد از حس ِغزل های تو لبریز
آماده ام ای عشق که همراه تو باشم
من را بکشان سوی خودت فتنه برانگیز
#زهرا_بوجاریان
این جاده هم انگار تو را برد و نیاورد
من ماندم و پائیز ِ غمانگیز ِ غمانگیز
#لاادری
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتش از هر «سر» که برخیزد تماشایی است
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهدگشت زیبایی است
راز مرا از چشمهایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسوایی است
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آیی است
شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:
کامل ترین معنا برای عشق تنهایی است.
#فاضل_نظری
✨
وقتی بیایی سینه را، خانه تکانی میکنم
رنگ تمام پردهها را آسمانی میکنم
وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن
با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی میکنم
آنقدر خیره مانده ام بر عکس های کهنه ات
انگار دارم قاب ها را هم روانی میکنم
طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند
با قیل و قال سنگها هم مهربانی میکنم
من با تمام واژهها اتمام حجت کرده ام
شعر تو را، شور تو را، روز جهانی میکنم
یک جای دنیا، شعر، با هم آشتیمان می دهد
آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی میکنم
دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!
وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم
#حسنا_محمدزاده♥️
وقت رفتن چهرهی شادت حالت ناباوری دارد
مثلِ بغضِ دخترِ سرهنگ در شبِ پایانِ سربازی ...
#قاسم_صرافان
من خزان دیدهیِ عشقم چه کنم با دلِ خویش
آن که دل برده زِ من یک تنه صد پائیز است
#علیرضا_فیصلیزاده
گفتى چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنيدى
جز دورىات اى عشق به قرآن خبرى نيست
#امید_صباغ_نو
از دل گله دارم گله دارم گله دارم
از داغ دلم لرزش صد زلزله دارم
اصلا چه بفهمد دل من دلهره هارا
طوفان زده ام قایق در اسکله دارم
هرکس که بپرسد نکند عاشق اویی
باید چه بگویم اِله دارم بِله دارم
هرچند بزرگان همه پندی بکنندم
از دل گله دارم گله دارم گله دارم
#سید_طباطبایی
شِعر در بسترِ دل گاه چنان بِنشینَد
ڪه غم از دل بـروَد،
سـوز فـراموش شَـود...
گاه یڪـ مصرعَش آنی زَند آتش به دلت
ڪه به صد بَحر، مَحال است
ڪه خاموش شَـود...
محمد_بزاز
🌹🌿🌹
ای برده دلم به غمزه، جان نیز ببر
بردی دل و جان، نام و نشان نیز ببر
گر هیچ اثر نماند، از من به جهان
تأخیر روا مدار، آن نیز ببر
#عینالقضات_همدانی
یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم
آنقدر باریدم و باریدم و باران شدم
با نسیمی که گذشت از لای موهای سرت
دور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدم
بی سر و سامانی امروز این دل را نبین
من همان کوهم که دور از تو چنین لرزان شدم
رفتنت حتی خدا را بُرد از دنیای من
کوه ایمان بودم و از قصد بی ایمان شدم
ای پرستو! آسمان را مال خود کردی و من
عاقبت سایه نشین گوشه ی زندان شدم
#ارس_ آرامی
دل بسی خون بکف آورد ولی دیده بریخت
اللَّــهْ اللَّــهْ که تلف کرد و که اندوخته بود
حافظ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺑﺎﺯ ﺳﻬﻢ ِ ﺑﺎﺩ ﺭﺍ ﺧﺎﻧــــﻪ ﺧﺮﺍﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻣﺎﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺭﻭﺯ ِ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﺴﯽ؟
ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻓﺘــﺎﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺗﺎﺟﺮ ِ ﻓﯿـﺮﻭﺯﻩ، ﻧﯿﺸـــﺎﺑﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ
ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﯾﺸـــﻢ ﺍﺯ ﮔﻠﻬﺎﯼ ِ ﺁﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﻫﻠﺶ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﻌﺎﺭﻑ، ﺑﺪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﯽ ﻣﺮﺍ ﻣﻬﻤـــﺎﻥ ِ ﺁﻥ ﺑﺎﻍ ِ ﮔﻼﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻫﺮﭼﻪ ﻟﺒﻬﺎﯾﺖ ﻓﺸﺮﺩﻩ ﯾﺎﺩﮔﯿﺮﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺳﻪ ﺭﺍ ﮐﯽ ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﻗﻔﻞ ِ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﯼ ِ ﺗﻮ ﺷﻼﻕ ﻭ ﺟﺮﻣﻢ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺳﯿﻠﯽ ﺧﻮﺭ ِ ﺣﮑﻢ ِ ﻏﯿﺎﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﭼﻮﻥ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﯼ ﺑﺠﺎﯼ ِ ﺗﻮ " ﺷﻤﺎ "
ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻣﺮﺍ ﺁﺩﻡ ﺣﺴــــﺎﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻣﺜﻞ ِ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺳﺮ ﺯﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﺴﺘﺮﻡ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﭘﻠﮏ ﺭﺍ ﻧﺎﺑــــﺎﻭﺭ ِ ﺑﯿﺪﺍﺭﺧـــــابی ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺳﻮﺧﺖ ﻧﺴﻠﻢ، ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﺮﺩﺍﺭ، ﺑﺲ ﮐﻦ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﯽ
ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻫــــــﺎﯼ ِ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
" ﺩﻭﺳﺘــﺖ ﺩﺍﺭﻡ " ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺰ ﺳﮑﻮﺗﺖ ﭘﺎﺳﺨﯽ
ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﺿــــﺮﺟﻮﺍﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
🌿🥀🌿