افسردهایموخستهدل ازهرچه هستونیست
شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم...
#لاادری
هر که آمد به دلم
فاتحه اش را خواندم
چه کنم ؟
سینه ی من
سینه ی قبرستان است
#لاادری
••°
خورد کن❌ لا مذهب آن کوه غرورت را، بگو
دوستم داری\"، مگر چیزی ز تو کم می شود
#لاادری
حالم چنان بد است که تنها علاج من؛
در نسخه های پنجره فولاد مشهد است...
#لاادری
❣
آنقدر حرف زياد است خودم خسته شدم!
خوب شد حوصله يِ پنجره از فولاد است
#لاادری
مصداق حدیثیم به شایسته ترین شکل!
"النّاُسُ حَریصٌ" منم و"ما مُنِع" اش تو!
#لاادری
خنده هامان الکی...حرف زدن ها..شکلک!
زندگی نیست که مشغول به بازی شده ایم
#لاادرے
مصداق حدیثیم به شایسته ترین شکل!
"النّاُسُ حَریصٌ" منم و"ما مُنِع" اش تو!
#لاادری
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
#لاادری
دلتنگ نوشت:
خوب یا بد، هرچه باشد، عیبِ دلتنگی ست این
من به هرڪس میرود مشهد، حسادت میڪنم
#لاادری
دلخسته نوشت:
به خراسان ببری یا نبری حرفی نیست
تو نگیر از منِ دلخسته "رضا گفتن" را
#لاادری
شرط است نماز عشق باطل نشود
آدم سرِ عشق شِرک قایل نشود
عاشق به کسی بگو که بعد از نیّت
جز قبله به هیچ سمت مایل نشود
#لاادری
.
خسته ام مثل طبیبی که خودش بیمار است
جمله ی ”هر چه بگندد” به سرش آوار است ...
.
#لاادری
خسته ام از شعر گفتن، مثل تو از دست من
گنهم چیست که یک شاعر تنها شده ام ؟!
#لاادری
تکه ای کاغذ کمی ذوق و دوات و یک قلم
شاعران این گونه ابراز محبت میکنند
#لاادری
پسرت تاج سرماست
تو هم تاج سری
در کدامین سر دنیاست
شما با خبری
شب میلاد تو آقاست
چه خوش بود اگر
بدهد عیدی میلاد پدر را
پسری...
#لاادری
خواستم تا کفن کنم بهتنش
چون که دستم نشست بربدنش
. . . .
چقدر غسل دادنش سخت است!
#لاادری
#حضرت_زهرا_س
بادخترت حرفی بزن تا دِق نکرده
چیزی بگو با این حسن تا دِق نکرده
فکرِکفن بیچاره کرده زینبت را
بااو بگو از پیرُهَن تادِق نکرده
درشهرِ خودتنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ شَه شو دروطن تا دِق نکرده
بااین سکوت اَنداختی ازپا علی را
قرآن بخوان قرآنِ من تادِق نکرده
بعداز توچاهِ شهر همدردِ امیراست
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکرده
استادِ روضه روضۀ گودال باتو
حالا بخوان از بی کفن تادِق نکرده
بانویِ پاکی ها تورا به خاکِ چادر...
ندبه بخوان بابُوالحسن تادِق نکرده
#لاادری
😭😭😭😭
یلدای امسال...
یلدای امسال - ای خدا - مادر نداریم
یعنی که چشمی منتظر بر در نداریم
خشکید شور و مستی دیوان حافظ
وقتی شراب مهر در ساغر نداریم
پرواز در آفاق ما افسانه ای شد
وقتی برای پر گشودن، پر نداریم!
دریا کماکان هست با موج و حبابش
افسوس! دیگر درصدف گوهر نداریم
لب می گزیم از شکوه در حیرانی محض؛
انگشت بر لب مانده، انگشتر نداریم
ما دل به تسلیم و رضا دادیم، اما
دوری از آن دلدار را باور نداریم
پائیز رفت و از تو یادی ماند و قابی؛
رویای شیرینی ز شهریور نداریم ...
در این سکوت سرد می جوئیم خود را
وقتی که گرمای تو را در بر نداریم
حالا حرم جای قرار ماست مادر!
در محضرت حالی از این بهتر نداریم
#لاادری