eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهیم به نامت نظرِ غیر نیفتد از رشک ندانیم به عنوان چه نویسیم!
◇ دنیا همه شعر است به چشمم ،اما شعری که تکان داد مرا "چشم تو"بود...
دوباره پلک دلم می‌پرد بهانه‌ی چیست ؟ شنیده‌ام که می آید...کسی به مهمانی 🌱
میزنم امشب به دریا قایقِ دل را ولی... ڪاش وقتی ڪه دلم لرزید ،پارو بشڪند...!!
گفتم به خان عشق شدم میزبان ماه نامهربان من،توکه مهمان نیامدی
"عاشقی" و "دوری" و "دلتنگی" و "دیوانگی" آری عاشق نیست هر کس تَرکِ آسانی نکرد..
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده اے نـوشته ها کہ تویی ، نانوشتہ ها کہ تویی ! 🌱
روزگار این سان که خواهد بی کس و تنها مرا سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من ❤️
چه نقش می‌زند این پیر پرنیان اندیش که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 نود و چهارمین سال‌روز تولد استاد گرامی🦋
آن بوسه که دادی و ز سر چادرت افتاد کامی ست که از برکت "اسلام" گرفتیم پرسید که تعریف تو از باده خوری چیست حالی ست که در پیش تو "آرام" گرفتیم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ گلایه از دگران نیست...درد ما این است: بـه هـر بنی بشری چشم بسته دل بستیم ━━━━💠🌸💠━━━━
‌ چه ڪنم باغم خویش؟ ڪه گهے بغض دلم می‌ترڪد دل‌تنگم زعطش می‌سوزد؛ شانه‌اے می‌خواهم؛ ڪه گذارم سر خود بر رویش وڪنم گریه ڪه شاید ڪمے آرام شوم، ولی افسوس ڪه نیست..
دیدم رسیدنم به تو هی سخت می‌شود درگیر و دار این همه غم شاعرت شدم
خرم آن عاشق که آشوب دل و دینش تویی کار فرمایش محبت، مصلحت بینش تویی شورش عشاق در عهد لب شیرین لبت ای خوشا عهدی که شورش عشق و شیرینش تویی عاشق روی تو می‌نازد به خیل عاشقان پادشاهی می‌کند صیدی که صیادش تویی
من و چشمی که طاقت کرد با چشم انتظاری ها و تقویمی که خط می خورد بعد از بیقراری ها من و حسی که از انگشتهایش درد می ریزد من و اشکی که می خشکد به پای بردباری ها
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ خـاک هـم گـاه گداری بـدهـد طعم عسـل بوسه از خاک رهت کرده عوض کام مرا ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‏غیر وصل تو، که آن هم ز خدا خواسته‌ایم ‏در فراق تو نجنبید به حرفی لب ما ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ندبه خواندیم و میانِ گریه عرضه داشتیم دردهامان مانده بی دارو و مرهم، ألعجل ━━━━💠🌸💠━━━━
قول دادم به تو که اشک نریزم اما... آنچنان سوختم از هجر تو باران آمد رفتی و پشت سرت هق هق ما بود آری... غم عشق تو کشیدم به لبم جان آمد! "عاصی" 😔💔
زندگی با سخت‌گیری‌های خود خواهد گذشت غم مخور گر روزهای تلخ هجران بد گذشت پافشاری روی رؤیاهای شیرینت مکن عقل زایل می‌شود وقتی شراب از حد گذشت بنده گر از خالقش صد بار سرپیچی کند پاسخش را میدهد فضل خدا با صد گذشت عشق غیر از امتحانی در مسیری سخت نیست سربلند از آزمون هر کس برون آمد گذشت ْزندگی دل بستن است و آرزوهای دراز هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت 👤نفیسه سادات موسوی
سلام_امام_مهربانم☘️ آقا قسم به جان شما خوب می‌شوم باور کن آخرش به خدا خوب می‌شوم😔 حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش با یک نگاه لطف شما خوب می‌شوم😔 این روزها ز دست دل خویش شاکیم قدری تحملم بنما خوب می‌شوم😔 من ننگ و عار حضرتتان تا به کِی شوم کِی از دعای اهل بکا خوب می‌شوم😔 جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند من هم شبیه آن شهدا خوب می‌شوم😔 گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است در چشمه سار ذکر و دعا خوب می‌شوم😔 من بدترین غلام حقیر ولایتم ای بهترین امام، بیا، خوب می‌شوم😔 با این همه بدی به ظهور شما قسم با یک نسیم کرب و بلا خوب می‌شوم😔 _اللهم عجل لولیک الفرج🤲
در پیکرِ رنجورِ عاشق، جان چه می‌خواهد؟ تقدیم دلبر می‌کنم، هر آن‌چه می‌خواهد من چترِ خود را بسته‌ام، رحمت سرازیر است حالا ببینم، حضرتِ باران چه می‌خواهد هنگامِ مرگم، سر به دامانش گذارم، کاش، نوکر، زِ اربابش، دمِ پایان، چه می‌خواهد؟ من شک ندارم، کربلا را می‌دهی این‌بار، ورنه دلِ شب، دیده‌ی گریان، چه می‌خواهد از خیرِ این دنیا، مرا کرب و بلا کافی‌ست من حاجتم را خواستم، سلطان چه می‌خواهد شاعر:
جمعه و غصه و تنهایے و بی‌حوصلگی تازه این اول ظهر است و غروبش در پیش... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بَس‌که هَر جُمعه غُروب آمَد و دِلگیرَم کَرد دِل به دَریـایِ غَـم و غُصّه سپُـردَم بـی‌تــو
وقتی کشیده میشود آهِ تو بر زمین خورشیدِ آسمان نگران میشود حزین از من دلت گرفته! به این علت است که با غربت است عصرِ همه جمعه ها عجیین شد حُسن نیّتم به تو هر روز بیشتر دلتنگ میشوم به هوای تو با یقین معنای ناب عدل و امامت ظهور کن برگرد ای نهایت عشق و اصول دین انگشترم گرفت جلا، تا که «ألعجل»- با گریه نقش بست به سرتاسرِ نگین گفتم بیا که خیر ندیدم از این و آن گفتم شکست خورده ام آقا مرا ببین ذکر لبم کنارِ سحرگاه جمکران «إیاکَ نعبُدُ» شد و «إیاکَ نستعین» مانده ست بر دلم غم ِ یک آرزو فقط تا زنده ام ببینمت آقا؛ فقط همین! شاعر: