eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من کرد ضایع کار من این بخت بی‌اقبال من طایری بودم من و غوغای بال افشانیی چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
🏴 شکر خدا که شد شب دفن تنت، بخیر همبازی رقیه!... سفر رفتنت بخیر....
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ای که از کودکی به کرب و بلا روضه های حسین را دیدی هم سفر با رقیه بودی و از کف پات خارها چیدی بر سر نی سر حسین شد و تو در آن جا نظاره گر بودی شاهد ناله های زینبی و داغ دار بریده سر بودی کوفه و شام را شدی شاهد در دل خطبه های بابایت صبر زد بوسه از سر حیرت در بیابان به تاول پایت چه کشیدی جهان به قربانت؟ جانت از غصه بر سر لب شد دیده ای تازیانه را وقتی عازم شانه های زینب شد درد در سینه ی تو پیچید از این که با شمر و با سنان بودی شاهد مجلس شراب شدی شاهد چوب خیزران بودی و خدا خواست تا بمانی و کربلا باشد و روایت تو خواست تا درس و بحث و روضه شود ثمر کرسی هدایت تو باقرالعلم می شوی که شود حاصل منبر تو نور خدا علم پای تو لنگر اندازد بشوی مظهر حضور خدا در تو میراث انبیا جاری ست علم با مکتب تو ظاهر شد شیعه شد با چراغ تو‌ روشن دین ما غرق قال باقر شد زهر حالا چه با دلت کرده ست روضه ها شد یکی یکی زنده دلت از غصه های عاشورا جگر از خون و درد آکنده می زند زهر بر دلت شرر و باز داری به سینه نور امید چه امیدی! امید دیدار است روی لب هات یا حسین شهید
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هر روز ما به مدح علی می‌شود شروع هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است ━━━━💠🌸💠━━━━
من که بیمارت شدم باید که قرصی میل کرد قرص روی ماه تو آرام جانم می شود...!!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ پيش از آنى كه بخواهى از كنارت می‌روم تا بدانى عذر ما را خواستن كار تو نیست ━━━━💠🌸💠━━━━
خوش آمد به اعضا جدید💐💐💐
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معتبر در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه گر ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام با صحیفه میشدی مأنوس صبح و ظهر و شام تا قیامت در مدار توست! محتاجِ کرَم دور تو با احترامی خاص میگردد قلم باقرالعلم النّبی(ع) قدری گشایش لطف کن از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر میدهد آزار قلبم را عیوبم بیشتر آمدم با توبه، تا با حالِ ناب و روبراه دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه ای امیدِ پنجمینم؛ ای امام بی حرم سایه ات را برندار ای عشق از روی سرم بی حرم گفتم دلم شد زائر خاکِ بقیع میکُشد آخر مرا اوضاعِ غمناکِ بقیع کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی یک نگهبان لااقل از اهلِ ایران داشتی هست اطراف تو اما فرقه ای از کافران عده ای إبلیس-زاده در لباسِ پاسبان داده ظلم و کینه و خشم و تشر را یادشان غصب کردن هست سبک و سیرهٔ اجدادشان سخت نفرت دارم از آن برده هایِ لعنتی جمع میشد کاشکی آن نرده های لعنتی میزند آتش به جانم این همه غربت مدام اشک میریزم! نداری خادمی با این مقام دیده ای دور خودت در غربت و ماتم دچار هم عمو را، هم پدر را، هم پسر را بی مزار روضه میخوانَد زمین و میکشد قبرِ تو آه روزها شد زائرت خورشید و شبها نور ماه باز هم شد سوت و کور و نیست زائر باز هم حاجیان رفتند مکه! کاش من می آمدم... کاش من می آمدم تا روضه خوانَت میشدم روضه خوانِ سوختن های نهانت میشدم تار میدیدی و نور از دیدگانت رفته بود زهرِ سوزانی به خوردِ استخوانت رفته بود زهر؛ آن زهری که پایت را سراسر زخم کرد ذره ذره شعله ور کرد و مکرر زخم کرد ذهن تو یادآوری میکرد داغی کهنه را گریه میکردی به یاد روضه هایِ کربلا خیمه ها میسوخت در آتش؛ «علیکُم بالفرار» بار اول پایَت آنجا زخم شد با سنگ و خار چشمهایت شد دمادم با بلایا روبرو دستهای بسته و رنج اسارت پیش ِ رو در میان خاک و خون با آه و واویلا گذشت کودکی های تو در اوج مصیبتها گذشت! ©
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم به یُمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم به آب مینگرم روضه میشود تکرار به یاد العطش روزهای دشوارم هنوز لحظه ی گودال خاطرم مانده هنوز فکر حسینم ، هنوز می بارم هنوز قابل لمس است جای دست سنان به تازیانه ی خود داده بسکه آزارم تمام کودکی ام با رقیه یکجا سوخت هنوز هم که هنوز است من عزادارم اگر که زنده ام امروز ، جان خود را من به عمه جان کتک خورده ام بدهکارم نرفته از نظرم عمه ام زمین میخورد نرفته از نظرم گریه های بسیارم هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا من این سیاهه ی غم را چگونه بشمارم تنم میانه ی بازار برده ها لرزید بلا کشیده ی شام سیاه بازارم شاعر:
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد آیینه خیره شد به من و من به آینه آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد خورشید، ذره بین به تماشای من گرفت آن گاه آتش از دل هیزم شروع شد وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت بی تابی مزارع گندم شروع شد موج عذاب یا شب گرداب؟ هیچ یک دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد از فال دست خود چه بگویم که ماجرا از ربنای رکعت دوم شروع شد در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار تا گفتم السلام علیکم... شروع شد نظری
🌠☫﷽☫🌠 باید خوب تحقیق کنیم چطور شد امام سجاد که کمتر از انگشتان دست برایشان یار مانده بود، پس از شهادتشان هزاران شاگرد و پیرو به امام باقر علیه السلام واگذار کردند و چه شد که امام باقر علیه السلام هنگام شهادتشان چندین هزار شاگرد تحویل فرزندشان امام صادق دادند. آیا امام سجاد فقط دعا می‌خواندند؟ یا امام باقر فقط کرسی درس داشتند؟ یا شبکه بزرگی پس از شهادت یاران و شیعیان در حماسه ، واقعه حرّه، واقعه توابین و شکست قیام مختار صورت گرفته بود ! آنچنان امام صادق قدرت پیدا کرده که در شرف تشکیل حکومت بودند اما .... سلام_الله_علیهم_اجمعین علیه السلام برگرفته از کتاب گران‌سنگ انسان ۲۵۰ساله