eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌بوسمت که فاصله‌ها مختصر شود می‌بوسمت که فکر کنی غم زیاد نیست :)
در آسمان دلبری و آستان عشق، نور جمال دلبر ما را مثال نیست(:
مرا دوباره به روزهای خوب ببر؛ سپس رها کن و برگرد! من نمی‌آیم ^^ -
وه چه شیرین است! رنج بردن؛ پافشردن در ره یک ‌آرزو مردانه مردن؛ وندر امیدِ بزرگ خویش با سرود زندگی بر لب، جان سپردن =) -
در مکث زمان اگر چه پر جزر و مَدیم ما مجرم محکوم به حبس ابدیم یا پوچ دو دست سرد دنیاست و یا ما پشت همان دست که پوچ است زدیم
چنان غرق مرکـّب کرده ای چشـــم سیاهت را دل هر خوش نویسی مشق نستعلیق می خواهد!
. نميگويي و ميسوزي ،نميجويي و ميخواهي بہ باطن تشنه عشق و ، ‌ بظاهر غرق حاشايي
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﻔﺎﯾﺖ ﺧﻮﺷﻢ، ﺗﺮﮎ ﺟﻔﺎ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﯼ
نخورده می چه داند شراب یعنی چه ندیده آب چه داند سراب یعنی چه؛ درست نیست که بگویم چه حالتی دارم مرا ببین که بدانی خراب یعنی چه
دوباره فطریه ام را عسل بدادم و قند که قوت غالبِ شعرم فقط لبان تو بود😉 ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
- قدر بشناسید مستان ؛ آخرین پیمانھ را ساقے امشب میکند تعطیل این میخانھ را گو به مھمانان ؛ کھ مھمانے بھ پایانش رسید خورده‌یاناخوره باید ترک کرد این خانھ را 😔😔😔😢😢
از تو یک پرسش احوال ، مرا شاعر کرد عشق پیدا شد و فی الحال مرا شاعر کرد پَرشال تو پر از زمزمه ی شالی بود در نسیمی پرٍ یک شال مرا شاعر کرد پونه ها با گل پامچال تبانی کردند عطر پونه،گل پامچال مرا شاعر کرد سر چشمان تو در مدرسه غوغایی بود ازدحامی شد و جنجال مرا شاعرکرد
شعر بهانہ مےشود تا برسد بہ دسٺ یار... منتظر معجزه اے نشستہ ام تا برسد پیام تو .....
{♥️} خواهـے کھ جهان در کف اقبـال تو باشد شیرین کسـے باش کھ فرهـاد تو باشد˘˘!
به بیستون بنویسید پندِ مجنون را که شوخ چشمی لیلا همیشه شیرین نیست...
خمارِ تاکِ ضریحم ز جام های مُشَبّک ... شراب کِیْ بچشم از پیاله های دهانی؟
موبدان دیدن گیسوی تو را منع کنند ...! ای که زلفت شده منجر به فروپاشی دین
من از شمشیر ابرویت،نوشتم شعر و فهمیدم که روزی کشته خواهم شد،در این"بیت المقدس"ها !
*🌙میزان فطریه در بیان شاعران😁 بگیر فطره‌ام، اما مخور برادر جان که من در این رمضان قوتِ غالبم غم بود در هر رمضان فرصت من کم بوده‌ست این رحمتِ وارفته، محرّم بوده‌ست از فطریه‌ام مستحقی شاد نشد عمری‌ست که قوت غالبم غم بوده‌ست ** عمری‌ست قوت غالب من اشکِ روضه است با نرخ عشق فطریه‌ام را حساب کن * شهد لب‌های نگارم گشته قوت غالبم من چگونه فطریه باید بپردازم خدا؟ گفته‌ای باشد روا بر مستمندان فطریه من گدای کوی یارم، می‌شود بر من روا؟ من که جای خوردن افطار می‌بوسم تو را مانده‌ام فطریه‌ام گندم بُوَد یا نیشکر؟ می‌دهم فطريه امسال دو كندوى عسل بس‌كه بوسيده‌ام اين ماه ، لب لعل تو را زکاتِ فطره یقیناً «انار» خواهم داد که قوت غالبِ امسال من لبانت بود عمری است قوت غالب من انتظار است چشمان من بسته به در از بهر یارست فطریه را با اشک چشمم داده ام پس من را کنون بر دادنش دیگر چکارست * زکات فطره ام امسال هم خدا پرداخت که قوت غالب من درد بود و تنهایی به من که حسرت و غم قوت غالبم بوده بغیر خون جگر فطره ای روا باشد؟ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
سلام عیدتون مبارک
خدایا مرا پاکیزه بپزیر
شبهای توبه را من تا صبح گریه کردم تا تو مرا ببخشی چون اشتباه کردم شبهای توبه ی من شبهای قدر من بود زیرا که هر دو چشمم دریای اشک من بود
صد بار اگر توبه کنم ، توبه کم است من با تو و تو به من ، همین یک قدم است صد پرده اگر پرده دَرَم باز هنوز هست آینه اینجا که نمایان غم است
برشانه بینداز و مزن شانه به مویت بگذار حسادت بکند شانه به شانه..~~
عید فطر است، بگو فطریه‌مان گردنِ کیست؟ هر دو عمریست که مهمانِ دلِ هم شده ایم! -
شده عاشق بشوی روح دهی جان بدهی بغض شوی آه شوی یار در آغوش دگر باشد و بی قلب شوی؟
دلِ من در سحر مسجد ارگ است هنوز به ابوحمزه منصور الهی العفو ...
ای فدای صورت ماهت که رؤیت کردنش "عید فطر" مردم است و "عید قربان" من است -
چه فرقی می‌کند نوروز باشد فطر یا قربان؟ تو را هرگاه می‌بینم برایم بی‌گمان عید است!