عاشقی از سرِ اجبار میسّر نشود
عشق آنست که با فاصله کمتر نشود
باید از رود به دریا برسی، می فهمی!
غیر از این راه، لبِ تشنگیَت تر نشود
لعل در زیر زمین حاصل صد سوختن است
سنگ، بی حادثه تبدیل به گوهر نشود
آسمان باش که پروانگیَم می میرد
قفس اندازه ی احساسِ کبوتر نشود
ای که بر برکه ی تاریکیِ من می خندی
آب از صورتِ مهتاب مکدّر نشود
گرچه دیوانگیم را همه مدیون ِتوام
بی جنون روز و شبِ زندگیَم سر نشود
کوه کندم که بدانی تنم از تیشه پر است
تا ابد خستگی از کوهِ تنم در نشود ...
#مریم_شریفی
❤
سیب در دست تو و لرزه بر اندامِ من است
به جهنم که بهشتم ندهند ... سیب بده ...
😍😍😍
#حمید_رحمانی
تا آمدم یک خط بخوانم درس را هربار...
یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار
گویا جهان مصرع به مصرع شعر بارید و...
یک بیت من میخواندم و یک بیت هم دیوار
گاهی شدم غرق خیالت، گاه آشفتم:
من امتحان دارم، برو! دست از سرم بردار!
هی لابه لای جزوههایم نقش می بندد...
غیر ارادی اسم تو، عاشق شدم انگار!
مشروط خواهم شد، ندارم چارهای، اما...
منصور حلاجم، ندارم باکی از این دار!
گفتند آب و نان نخواهد شد برایت عشق؛
گفتم نخواهد شد برایم درستان هم کار!
پایان شعرم بود و روی جزوه خوابم برد...
میخواستم یک خط بخوانم درس را این بار!
#طاهره_اباذریهریس
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است
در دلم باشی و حاشا کنمت سنگین است
بعد هر بغض که شاعر بشوی میفهمی
هر کجای غزلم جا کنمت سنگین است
تلخ باشی و دم از واژهی شیرین بزنی
پشت هر قافیه پیدا کنمت سنگین است
هی نخوابی و دلم شور دلت را بزند
او برانگیزد و پروا کنمت سنگین است
نکند فاش شود پیش کسی غربت ما
ترس از این قصه که رسوا کنمت سنگین است
نقش چشمان تو در قتل دلم مشهود است
شب به شب از سر دل وا کنمت سنگین است
#حامد_نیازی
تنها تویی که از لب من شعر میشوی
هرکس که لایق غزل عاشقانه نیست!
#محمود_اکرامیفر
صبح شد برخیز و برزن دامن خرگاه را
تا ز سر بیرون کنیم این خفتن بیگاه را
ساقی گلچهره شاهد بین و غایب شمع را
مهر عالمتاب طالع بین و غارت ماه را
آبی از ساغر بزن بر عشق و در مجمر بسوز
حاصل این عقل غم افزای شادی کاه را
#نشاط_اصفهانی
اوّلِ صبحِ من ازلحظهےِ بیـدارےِ توست
ماه و خورشــید من اِے ...
حضرت معشوق
#سلام...
#حسین__مرادی
#صبحتون_عشق
برای ما کسی شعر نخواهد گفت
خوشا به حال تو که مخاطب شعری ...
#علی_سید_صالحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از این بند نخواهم بهدر آمد همه عمر
بند پایی که بهدست تو بُود، تاج سر است
#سعدی
گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم
خنده براین پرسشم کردی دلم دیوانه شد
#عباس_معروفی
بیخودی در پی توجیه گناهش هستید
یوسف این بار خودش میلِ زلیخا دارد
#امید_صباغ_نو
اگر سهمِ من از دنیا تو باشی هیچ حرفی نیست...
اگر هم قسمتم این نیست، دنیا هر چه باداباد...
#مجیدترکابادی
میتواند با تو در پیری همآغوشم کند
آنکه چندین گل برون از پردهٔ خار آورد
#صائب_تبریزی
سربه راهم خود من از تو چه پنهان بانو
پی وی بنده کمی میل چتیدن دارد
خسته ام از کلماتی که ندارد احساس
گوش جای چتتان میل شنیدن دارد
افتتاح در پی ویم کشیدم روبان
که به دستان لطیف تو بریدن دارد
تنگی دست و رکود و تب تحریم کنار
ناز تو در همه حالات خریدن دارد
گرچه آسیب به هرجای طبیعت زشت است
گل لبهای شما جایز و چیدن دارد
وقتی ایز تایپ تو بالای گروه می آید
قلب بی جنبه من سخت طپیدن دارد
موی خود ساقه طلا کردی و دستم امشب
مثل بز در چمنت میل چریدن دارد
حسین_مرادی
❤️💜
چشمی به رهت دوختهام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
#شهریار
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم برای خودم با خودم کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
ازاین شلوغِ شما می روم به غار خودم
#احسان_افشاری
تمتع آرزو داری ز چرخ از راستی بگذر
که بیانگشت کج از کوزه روغن برنمیآید
#بیدل_دهلوی
☆
با یاد تو در دلم تب و تاب افتاد
انـــگـــار درون بــرکـه مهتاب افتاد
بــانــو! تو مگر لواشکِ تُرشی که
با دیدن لبهات دهن آب افتاد؟
بفرمایید لواشک 😋
#جواد_محمدی_دهنوی
گروه شعری چکاوک
شد فصل هلو و آلو و بازی کودک
فالوده و بستنی و زرد آلو و یخمک
فصل هلو و طالبی و انگور و گرمک
پهن است جلو پنکه دو تا سینی لواشک
#حضرتباران
#سلام۷۸۶
قروقاطی شد خیلی😄😄
گروه شعری چکاوک
☆
آجیل و زرشک و زعفران آوردم
آویشن و عطر ارغوان آوردم
از خطّهٔ سرسبز خراسان حتی
یک کاسه لواشک ارمغان آوردم
#معصومه_رسایی
گروه شعری چکاوک
پر پیچوخم و راه درازی است از اینجا
تا دیدن روی مه تو یار دلآرا
لطفی کن و پنهان مکن از من رخ زیبا
چال لپ تو طعنه زده چال قمر را
#حضرتباران
#سلام۷۸۶
گروه شعری چکاوک