eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 جا مانده روی خاک صحرا ردّ پايت پيچيده در گوش شقايق‌ها صدايت آن‌قدر از هجران ياران سوختی تا اين داغ سنگين کرد از دنيا جدايت دنبال عاشورا دويدی روزها را آخر رسيدی به زمين کربلايت فکه برايت نردبان آسمان‌ها يک جفت پوتين قديمی؛ بال‌هايت از سال‌های جنگ مینی منتظر بود تا خويش را روزی بيندازد به پايت چشمت منوّر شد به ديدار شهيدان ديدی خودت را گرم آغوشِ خدايت رفتی ولی فتح‌المبين‌ها هست در پیش مانده پس از تو بر زمين صدها روايت
خون می‌چکد از شاخۀ زیتون در این ایام حرفی نمانده بین ما و قومِ خون‌آشام جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام! شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام
دی بود و درد بود؛ زمستان ادامه داشت آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید فصل نزول سورهٔ باران ادامه داشت انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور! عصر هزارسالهٔ خسران ادامه داشت شب ناگهان رسید و سر صبح را برید صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید اما هنوز در دل میدان ادامه داشت جغرافیای عشق به نامش قیام کرد تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش در امتداد خیس خیابان ادامه داشت هر قدر از قضا سر راهش به سنگ خورد با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت دی بود و درد بود و زمستان... ولی هنوز در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت
بگو به آینه‌ها علت جوان شدنت را بگو که جشن بگیرند جاودان شدنت را بگو شهاب دعایت چگونه سر به فلک زد؟ بگو به خلوت شب سرِّ کهکشان شدنت را اراده کن که به هر رودخانه‌ای بچشانی به قدر جرعه‌ای از راز بی‌کران شدنت را تو ای همیشهٔ گمنام! وقت مرگ چه کردی که شهر خیره شده شهرهٔ جهان شدنت را چه کارنامهٔ سرخی! عجب اقامهٔ سرخی! چه سربلند شدی فصل امتحان شدنت را گذاشتی به دل بادهای وحشی سرکش تو ای بهارترین! حسرت خزان‌شدنت را اگرچه هم‌قفسان آه می‌کشند به یادت پرنده‌ها همه شوقند آسمان شدنت را تمام چلچله‌ها جار می‌زنند پس از این تو را و قصهٔ محبوب عاشقان شدنت را
مریم؟ شقایق؟ یاس؟ نیلوفر؟ زیباتر از این‌هاست، زیباتر خوش‌بوترین: در دامنش ریحان جاری‌ترین: یک چشمه از کوثر گاهی بخوانش سیب، سیبی سرخ گاهی گلاب تازۀ قمصر از چشم‌هایش شعر می‌بارد روی خطوط خالی دفتر در هفت سال تشنگی، باران در هفت دور تشنگی، هاجر در خنده‌هایش شور رستاخیز در گریه‌هایش یادی از محشر عشق است اسم اعظمش امّا در خانه، نام کوچکش، مادر
عشق بی‌پرواست، بسم الله الرحمن الرحیم هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم رودِ جاری از ستیغ کوه‌های گریه‌خیز مقصدش دریاست، بسم الله الرحمن الرحیم‎ خون نمی‌خوابد، به آیات سحرخیزش قسم‎ خط خون خواناست: بسم الله الرحمن الرحیم خطبۀ شمشیرها را تیزتر باید نوشت ظهر عاشوراست! بسم الله الرحمن الرحیم سینه‌زن‌ها علقمه‌ست اینجا! علمداری کنید روضۀ سقاست، بسم الله الرحمن الرحیم‎ شهرتش از قله‌های شرق تا اعماق ‏غرب‎... او «جهان‌آرا»ست، بسم الله الرحمن الرحیم مثل چشمانش که در دل‌ها نفوذی ژرف ‏داشت خون او گیراست بسم الله الرحمن الرحیم ابرهای انقلابی! کینه‌هاتان بیش باد‎! بغض، طوفان‌زاست، بسم الله الرحمن الرحیم صبح نزدیک است آری در شبیخون فلق حمله برق‌آساست، بسم الله الرحمن الرحیم وعده‌گاه ما و ارواح شهیدان بعد از این مسجد الاقصاست بسم الله الرحمن الرحیم
. تقویم تحت سلطهٔ طوفان بود تقدیرِ چارفصل، زمستان بود تاریخ در محاصرهٔ غفلت جغرافیا در آتش عصیان بود در شامگاه زنده‌به‌گوری‌ها هر خواب دخترانه پریشان بود کعبه به‌رغم صلح نمادینش خط مقدم بت و بهتان بود اما در آن میانه کسی برخاست مردی که نام کوچکش ایمان بود مردی که پشت‌گرمی کوه طور مردی که روشنایی فاران بود او که نگاه ابری و دلتنگش شأن نزول آیهٔ باران بود اردیبهشت پیرهنش در باد الهام‌بخش روح درختان بود یادش بشارتی به چمن می‌داد ذکرش جواز خندهٔ گلدان بود زیباترین تلاوت الرحمن کامل‌ترین روایت انسان بود
میان این‌همه غربت خدا خدا نکنم؟ زمان آن شده از مویه‌ هم ابا نکنم هوای خانهٔ دل ابری است و بارانی نگو که پنجره را رو به گریه وا نکنم خزان به باغ زده، خشک باد طبعم اگر غزل نسازم و نذر بنفشه‌ها نکنم و کاش اسلحه‌ای داشتم برای خودم که وقت جنگ به غم دیدن اکتفا نکنم هجوم موج مرا می‌برد به ساحل مرگ اگر میانهٔ طوفان تو را صدا نکنم تو ای حضور شفابخش زخم‌های زمین! تو را برای شفاخانه‌ها دعا نکنم؟ چگونه از تو و از یاری تو دم بزنم؟ اگر که حق غم غزه را ادا نکنم