نه بلای جان عاشق شب هجرت است تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
#شهریار
شعرکده_شهریار.mp3
676.1K
(っ◔◡◔)っ ♥ 𝑀𝓊𝓈𝒾𝒸 ♥
•━━━━━━●─────• ♬♬♬ ⇄
❚❚ ◁ ↻ ◁
در دام توام بی طمع دانه بمیرم💛🌙
صدای استاد #شهریار
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
#شهریار
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید
من گذشتم که به تقدیر خودم تکیه کنم
جگرم سوخت ولی عشق به عصیان نرسید
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شده ام
خبر اما به تو ای دختر چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول!
گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید…
نان عاشق شدنم را پسر خان می خورد
لقمه ای هم به منِ بچه ی دهقان نرسید
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید
#شهریار
#عاشقانه
در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی
آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی
سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی
#شهریار
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟
#شهریار
"کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشهنشینانِ تو، خاموشتر از من
هر کس به خیالیاست همآغوش و کسی نیست
ای گل! به خیال تو، همآغوشتر از من"
#شهریار
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
استاد#شهریار
دلم جواب بلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را
به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست
نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را
کشم جفای تو تا عمر باشدم هر جند
وفا نمیکند این عمرها وفای تو را
بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را
تو از دریچه دل میروی و میآیی
ولی نمیشنود کس صدای پای تو را
#محمدحسین_بهجت
#شهریار
☕️🌿
گفتہ بودم بی تو میمیرم، ولی این بار نہ
گفتہ بودے عاشقم هستی، ولی انگار نہ
هرچہ گویی دوستت دارم، بہ جز تڪرار نیست
خو نمیگیرم بہ این تڪرارِ طوطی وار، نہ
تا ڪہ پا بندت شوم، از خویش میرانی مرا
*دوست دارم همدمت باشم، ولی سربار نہ*
دل فروشی میکنی، گویا گمان ڪردے ڪہ باز
با غرورم میخرم آن را، در این بازار نہ
قصد رفتن ڪردهاے، تا باز هم گویم بمان
بار دیگر میڪنم خواهش، ولی اصرار نہ
گه مرا پس می زنی،گه باز پیشم میڪشی
آنچہ دستت دادهام نامش دل است، افسار نہ
#شهریار
من کزین فاصله غارت شدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
#شهریار
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شدهای!
ماه من، آفت دل، فتنهی جانها شدهای!
پشتها گشته دو تا، در غمت ای سرو روان
تا تو در گلشن خوبی گل یکتا شدهای
خوبی و دلبری و حسن، حسابی دارد
بیحساب از چه سبب اینهمه زیبا شدهای؟
حیف و صد حیف که با اینهمه زیبایی و لطف
عشق بگذاشته اندر پی سودا شدهای
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگر خاطر شیدا شدهای
بین امواج مهت رقص کنان میبینم
لطف را بین، که به شیرینی رویا شدهای
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شدهای؟
استاد#شهریار
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشهنشینان تو خاموشتر از من
هر کس به خیالیست همآغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
مینوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غم نوشتر از من
افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
افتادهتر از من نه و مدهوشتر از من
بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش
اما شب من هم نه سیهپوشتر از من
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوشتر از من
بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاووشتر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لب نوش است
بشکفت که یا رب چه لبی نوشتر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل
دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من..
#شهریار
🕊چه اصراری که اسرارم بدانی
اگر سِرّ است، پرسیدن ندارد
مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد
#شهریار
هدایت شده از خِیــٰـالِ وَصـْــلْ✨
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شدهای؟!🌱
✍استاد #شهریار
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دِگران
رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
#شهریار
از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز
#شهریار
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به بر سینه سلام ای شیراز
وامداریم و سرافکنده ز خجلت در پیش
که پسانداختهایم اینهمه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا میداند
ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
نکهت باغ گل و نزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
به قیام از بر هر گنبد سبزی سروی
چون عروسان خرامان به خیام ای شیراز
توئی آن کشور افسانه که خشت و گل تست
با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
سرورانت مگر از سرو روانت زادند
که در آفاق بلندند و بهنام ای شیراز
قرنها میرود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در افواه انام ای شیراز
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست
تا به لب راند همه جان کلام ای شیراز
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعهای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم
گوشهای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
تُرکجوشی زدهام نیمپز و نامطبوع
تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر
که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی
شهریارم به در خواجه غلام ای شیراز
#شهریار
خم ابروی تــو
سرمشق کدام استـٰاد است ؟!
که خرابـٰات دلم درپیِ او آبـٰاد است!
#شهریار