eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باران مرا به رسم رفاقت سوارکرد درپیچ وتاب خاطره دل را دچار کرد کردم گلایه از غم واز روزگارخود چشم مرا میان وجودش حصار کرد دستی کشید از سرمهرش به روی شعر با نم نمش دو چشم غزل را خمار کرد باران تمام شد و رنگین کمان عشق با دست رنگی اش دل ما را مهارکرد نمیدونم تا چه حد رو وزنه صرفا جهت مشارکت 😐
. باید برای دوست ترک دیار کرد گاهی برای زنده شدن انتحار کرد باید فقط میان من و عطر بودنت آن لحظه های دلهره را هم مهار کرد منکه بدون تو نفسم تنگ میشود "باران‌مرا به حال عجیبی دچار کرد " باران که در ترنم و طبع ترانه بود تحریر رعد، اوج صدا را نثار کرد حتما ، دوباره بعد خزان فصل عاشقی ست این جمله را برای همیشه شعار کرد وقتی تمام قصه به تو ختم‌ میشود باید که خاطرات مرا سنگسار کرد 🍁🍃
بعد از این در سکوت هستم تا شعر از عمق باورم باشد ساده تر میکنم بیانم را "شاید این شعر آخرم باشد"
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من «آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است فاضل نظری
هر وقت پیش خاطره‌ها کم می‌آورم در لابه‌لای شعر، کمی غم می‌آورم زدم به خاطر عشقت به شیشه‌ام حالا اگر که بشکنی‌اش، کم می‌آورم با من نگو دلیل عشق چیست چون در ردش دلایل محکم می‌آورم در راه عشق، کاهلی و بس است در زیر این علم، کمرِ خم می‌آورم بی‌وفایی تو شهر را گرفت هر طور هست... دارو و مرهم می‌آورم می‌بینمت به خواب و می‌پرم تعبیرهای ناقص و مبهم می‌آورم باشد! تو سرد و خشک خداحافظی بکن من مثل ابر، بارش نم‌نم می‌آورم
هرکس به قدر وسع، خریدار یوسف است سرمایه ی شکسته دلان چیست؟ آرزوست
وقتش رسیده مثل من امروزبرداری آن قاب عکس کهنه را از کنج انباری با آستینت خاک هایش را بگیری باز بر نقطه ضعف خاطراتت دست بگذاری دستان من خاکی ست ، قدری گریه کن بانو ! دستم معطر می شود وقتی که می باری دیشب به یادت "گریه ها" را خواندم از اول اصلا کتاب شعر "فاضل" را تو هم داری ؟ دیگر نپرس از فکر من این روزها، قطعا من هم به آن چیزی می اندیشم که تو ... آری ! ترکت نخواهم کرد من با اینکه می دانم سیگار قلابی برای ترک سیگاری..
چای دم کن ... خسته ام از تلخی نسکافه ها ! چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است ...
🌸باران مرا به حال عجیبی دچار کرد🌸 چشم مرا پر از گریه ی بی اختیار کرد یاد تو و پرسه زدن زیر آن هوا بغض فرو خورده ی من را هوار کرد یاد تمام خاطرات بر باد رفته ام ناگه مرا پیش خودم بی اعتبار کرد بی مهری تو دگر شهره شد به شهر یک شهر را سنگدلیت زارو خوار کرد عمری به هوش بودم که دل به کس ندهم شیرین زبانی تو مرا چون حمار کرد😐🤦‍♂ دور از تو و نگاه پر از فتنه بوده ام آخر دلم را تیر نگاهت شکار کرد رفتی به هر چه وفا بود پشت پا زدی اما دلم به وفای خودم افتخار کرد
گاهی کشم سری به گریبانِ خویشتن از بس دلم ز تنگی ِ دنیا گرفته است
علیه‌السلام برای ما نگاهت آفتاب است چراغان کردن دنیا ثواب است دعا کردم بیایی زیر باران دعا در زیر باران مستجاب است
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم! بدنبودای‌دوست‌گاهی‌هم تو‌دل‌می‌باختی