eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به شرح درد تو هرجا قلم جلو رفته‌ است چو دالِ درد، از آغاز خم جلو رفته‌ است چگونه از تو بگویم خدای را غزّه! هماره کار غزل با قسم جلو رفته‌ است به هرچه خط مقدّم که ریخت طرح قیام شکوه نام تو چونان علم جلو رفته‌ است فدای خیل شهیدان تو که کودک و پیر در این میانه قدم در قدم جلو رفته‌ است جهان به خواب و تو بیدار، ساعت این اطراف به جای سال مگر دم به دم جلو رفته‌ است؟ غمت مباد گر ای قبلۀ نخستِ خدا سپاهِ کفر حرم تا حرم جلو رفته‌ است فلک ز جور، چنین می‌رود عقب هربار کدام کار مگر با ستم جلو رفته‌ است؟ ... خوش آن خبر که برآرد سر از ستیغ جهان: به کعبه، وارثِ تیغِ دودم جلو رفته‌ است @abadiyesher
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آورده‌اند در کنارِ دیگران احساسِ غربت می‌کنم ... @abadiyesher
چه جان‌هایی که بر لب دیده‌ای تو چه غم‌ها در دل شب دیده‌ای تو به غیر از روضه‌ی جان‌سوز گودال... هرآنچه دیده زینب، دیده‌ای تو تو یک مشک بدون آب دیدی تو اشک دیده‌ی ارباب دیدی تو عاشورا به روی دست بابا... علیّ اصغر بی تاب دیدی چه غم‌ها که ندیده... ام کلثوم چه محنت‌ها کشیده... ام کلثوم کنار خواهرش شام غریبان پی طفلان دویده... ام کلثوم @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون مادرِ خود، غریب و مظلوم شدی از رویِ خوشِ زمانه محروم شدی بانو! تو همان زینب کبرایی که مشهور به نام اُمِّ‌کُلثوم شدی... @abadiyesher
دو مصراعِ لبت سرخ است و شیرین دو مصراعِ لبم باشد شکرچین به روی هم چه ترکیبِ قشنگی‌است دوبیتی‌ای ندیدم خوشتر از این @abadiyesher
گله کم کن که چرا از همه‌ی شهر تو را؟ آرزویم که مسلم به خودم مربوط است... @abadiyesher
من دوست دارم ‌با تو بودن زیر باران را پرسه‌زدن در کوچه‌های خیس تهران را هرشب که تنها می‌شود آغوش ‌سردم ‌باز من دوست دارم بوسه‌های داغ پنهان را خیره به چشمت می‌شوم هر بار می‌خندی من‌ می‌پرستم آن نگاه گرم خندان را چون آیه‌های وحی می‌ماند نگاه تو اعجازِ چشمت می کند تفسیر، قرآن را وقتی که مهمان خیالت می‌شود یادم ای کاش گاهی هم بپرسی حال مهمان را عهدی که بستی با دلم آیا به یادت هست؟! شاید فراموشت شده آن عهد و پیمان را رفتی و تنهایی شده هم‌صحبتم اینجا می‌گیرم‌ آخر یک شب از عشق تو تاوان را باید رها گردم از این زندان دلتنگی طاقت ندارم من حصار تنگ زندان را عاشق شدن ‌اصلا به مثل ما نمی‌آید هرگز نخواهم عشق های سست بنیان را دیگر نمی‌خواند کسی شعر بهارم را .... بعد از تو می‌خوانم فقط شعر زمستان را ! @abadiyesher
تو آیین و کتابت چیست ای عشق؟ دلیل انتخابت چیست ای عشق؟ دلم با وعده هایت خون شد آخر بگو حرف حسابت چیست ای عشق؟ @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
#شبت_بخیر💚❤️
بگم شبت بخیر یا زوده؟؟؟🧐🧐🧐
آبادی شعر 🇵🇸
بگم شبت بخیر یا زوده؟؟؟🧐🧐🧐
😄😄 دوستان میگن زوده. خب برم دو تا شعر خوب دیگه بیارم براتون و تقدیمتون کنم👌🌼🌸