eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شادی برای تو غم عالم برای من از ماه های سال ،محرم برای من آوای آسمانی داوود مال تو خاموشی مقدس مریم برای من در هرکجای عالم اگر گریه می کنم هرگوشه روضه ایست مجسم برای من .. هم روضه خوانده آدم و خضر و خلیل و نوح هم روضه خوانده حضرت خاتم برای من جای شگفتی است که بی های هایِ اشک اسباب عیش نیست فراهم برای من چون زینب از نظاره ی خورشید، روی نی جز آه نیست مونس و همدم برای من دوری ز کربلاست مرا دوری از بهشت این بود ارث حضرت آدم برای من ..
در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما این سجده ی بر روی تربت را نگیر از ما هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما این بار لطفی کن ، وَ نعمت را نگیر از ما ما سربلند از امتحان بیرون نمی آییم این اشک های بینِ هیئت را نگیر از ما یک روز باید عشق را ثابت کنیم ، آقا حالا که وقتش هست ، فرصت را نگیر از ما یا لَیتَنا کُنا مَعَک گفتیم‌ ، آقا جان لطفی کن و این آه حسرت را نگیر از ما نوکر میان روضه ها همصحبت مولاست این لحظه های گرم صحبت را نگیر از ما ما سالها با اشکهامان زندگی کردیم این سوز و آه و اشک و خلوت را نگیر ازما
حرف دل آب را کجا می‌زد مشک سرتا سر کربلا صدا می‌زد مشک تیری آمد به قلب عباس (ع) نشست. چون طفل رباب دست و پا می‌زد مشک. العباس(ع)◼️😭
پیراهنی از زخم، به تن دوخته‌است این رسم، ز. حضرت غم آموخته‌است‌ ای سـرو تماشاییِ ایمان، عباس! دل، شعله به شعله، در غمت سوخته‌است العباس(ع)😭◼️
ای کاش فقط سهم دلم باشی و باشم تا بذر محبت به دل از عشق بپاشم تا اینکه فدایت بکنم جان و جهانم ثابت بشود اهل همین ایل و قماشم شیرین شوَم ‌وتیشه‌ی فرهاد به ‌دستم با جان و دلم کوهِ غمت را بتراشم لرزان شده دنیای من از دوری چشمت با ناله‌ی پُر درد و غمِ گوش‌خراشم هرگز نشد از خاطره ها دست بشویم یا این‌که بخواهم تو نباشی و نباشم یک‌خلوت دلخواسته یک‌وعده ازآن‌لب کافی‌ست برای من و امرار معاشم یک دفعه نشد قید غمت را بزنم عشق یا صورت پُر درد خودم را بخراشم روزی‌که شود سهم دلم دوری و غربت ای کاش شوم کور و کر و زنده نباشم
✍ حی علی العزا که محرم رسیده است ماه عزا و گریه و ماتم رسیده است حی علی البکاء، شنیدیم تا که ما در چشم نوکران تو زمزم رسیده است باگریه بر تو بود که آدم عزیز شد گویا که فصل توبه ی آدم رسیده است این اشک وناله ها همه تسکین درد توست بنگر برای زخم تو مرهم رسیده است پشت در حسینه اذن دخول خواست آقا غریبه نیست ،که محرم رسیده است جانم به سفره ای که بزم تو پهن شد شاه و گدا به بزم تودرهم رسیده است خیل ملائکه همه در پشت این درند از بهر نوکری تو حاتم رسیده است این پرچم سیاه تو حبل المتین ماست کز جانب خدا به دو دستم رسیده است از لطف حیدر است که مارا خریده اند لطفش به ما همیشه و هردم رسیده است در روز حشر فاطمه باشد شفیع ما برگ امان ز بانوی عالم رسیده است مارا اگر کسی نخرد میخرد حسین آقا مگر به داد دلم کم رسیده است؟ این ناله میرسد به دو عالم اناالغریب گویا به اسمان و زمین هم رسیده است دربین قتلگاه مادر پهلو شکسته ای با قامت کمان و قد خم رسیده است لاادری
. پرچم زده اند از غم تو ڪوچه به ڪوچه انگار عوض ڪرده زمین پیرهنش را
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق" آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست! هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست
شکسته بال، توان سفر ندارد که! تحمل سفری پرخطر ندارد که! اگرچه رسم کبوتر همیشه پرواز است ولی کبوتر ما بال و پر ندارد که! چگونه تاب بیارد فراق بابا را سه سال دختر او بیشتر ندارد که! چرا سپیده دمیده به شام گیسویت به سن او شب گیسو سحر ندارد که! دلش پر است، پر از دردهای نشمرده برای که بشمارد پدر ندارد که! به قصد بوسه به پیشانی پدر آمد به قتلگاه ولی دید سر ندارد که!
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد لاادری
صحرای غرق خون و به خون غوطه ور عطش باران اشک و روضه جانسوزتر عطش فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر عطش شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟عطش خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند برخیزد از زمین شه خونین جگر عطش با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید همواره میزدند به بغض از پدر عطش اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد خنجر، قفا،قساوت جنس بشر عطش بر روی نیزه رفت ولی خم نشد سری تا پای جان برابر بیدادگر عطش
دل از زمانه بریدم درست مثل خودت به غیر غصه ندیدم درست مثل خودت چقدر وجه شباهت میان ماست پدر شبیه بید خمیدم درست مثل خودت تو را دوباره بغل کرده ام عزیز دلم به آرزوم رسیدم درست مثل خودت نگاه کن چقدر زخم بر بدن دارم ببین به عمه کشیدم درست مثل خودت تو روی نیزه و من پای نیزه میرفتیم چه حرفها که شنیدم درست مثل خودت بگو به مادرمان بارقیه بد کردند اسیر موی سپیدم درست مثل خودت