eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
74 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی جا داد خدا در صدف سینه‌‌ام آرام با دست خودش گوهر‌نابی که تو باشی آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد یک لحظه از این حال‌خرابی که تو باشی من لب نزدم  بر لب جامت که همیشه مستم کند از بوی شرابی که تو باشی قلبم گل‌سرخی‌ ست که می‌خواست بجوشد هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
حیف از نقش خیالی که توهم شده است فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین حال من مثل درختی ست که هیزم شده است ! در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم تا نگویند که محتاج ترحم شده است عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست که در این زندگی بی هیجان گم شده است !
🍁🍂🍁 بوسه هایت را بپوشان برتن لبهاے من دوستدارم تاڪه آغوشت شودمأواے من اےسراسر شور شیدایے تواے تصنیف عشق چون خدایڪدانه اے,اےگوهر بیتاے من آیه اےهستےڪه برمن یک شبه نازل شدی باعذار مَهوَشَت روشن شده سیماے من زندگےیعنےڪه عَین وشین وقافِ مهر تو باحضورت گشته رویایےتِم دنیاے من رد عنّاب لبانت بر لبانم مانده است ڪرده اےمسڪور ومستم لعبت صهباے من بانُت احساس توصدها غزل سرداده ام شاعرےیعنےصلاےمهر تو آواے من ڪوچه هاےاین غزل با یادتو خو ڪرده اند باخیالت الفتے دارد دل رسواے من ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍🍂🍁🍂 🕊♥️🕊
💫 به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن 💞‍🦋
این طرف مشتی صدف، آنجا كمی گِل ریخته موج، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ایست بعد از این در جام دریا، ماه كامل ریخته مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما زهر هلاهل ریخته هر چه دام افكندم، آهوها گریزان تر شدند حال، صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر كجا پا می گذارم دامنی دل ریخته زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت گفت: خون عاشقان منزل به منزل ریخته
❤ عجب خیالِ قشنگى که تو کنارِ منى تویى که باعث آرامش و قرار منى به انتظار تو پا تا به سر همه شوقم تو عاشقانه ترین شعر انتظار منى 🙏🏼
⚡️ پیش از آنی که بخواهی از کنارت میروم تا بدانی عذرِ ما را خواستن کارِ تو نیست 💞‍🦋
تا آمدم یک خط بخوانم درس را هربار... یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار گویا جهان مصرع به مصرع شعر بارید و... یک بیت من می‌خواندم و یک بیت هم دیوار گاهی شدم غرق خیالت، گاه آشفتم: من امتحان دارم، برو! دست از سرم بردار! یادت همیشه با من و بی من کجایی تو؟! ای بی وفای بی مروت! با توام ای یار! هی لابه لای جزوه هایم نقش می بندد... غیر ارادی اسم تو، عاشق شدم انگار! مشروط خواهم شد، ندارم چاره ای، اما... منصور حلاجم، ندارم باکی از این دار!!! گفتند آب و نان نخواهد شد برایت عشق؛ گفتم نخواهد شد برایم درستان هم کار!!! پایان شعرم بود و روی جزوه خوابم برد... میخواستم یک خط بخوانم درس را این بار! | | ♥
••° گاهی از چاه قرار است به زندان بروے .. آخـر قصـه هـم آغـوش زلـیـخـا بشوے .. ♥️
اگر این پنجره در سینه یِ دیوار نبود و کنارم قلم و کاغذ و خودکار نبود چه بلاهای عجیبی به سرم می آمد فرض کن داخل زندانی و سیگار نبود…
خودم را میزنم مانند احمق ها به نادانی که بابا بیخیال او دوستت دارد نمی دانی مدام از شانه ی خودکار بالا میروم هر شب برایت شعر میگویم تو اصلا شعر میخوانی؟