بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم
قرآن تویی چگونه از آیات بگذریم؟
روشن ترین دلیل همین اشک جاری است
گیرم که از متون و عبارات بگذریم
ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست
از صفحه های مقتل اگر مات بگذریم
تفصیل بند بند مصیبت نمیکنیم
انگشترت... ، ز شرح اشارات بگذریم
یک خط برای روضه ی گودال کافی است:
زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم
ما تیغ غیرتیم که از هرچه بگذریم
از انتقام خون تو هیهات بگذریم
سید محمد مهدی شفیعی
بادبانها با تو تنظیماند در دریای اشک
از تو، من "بادی موافق"تر ندیدم ای حسین...
#آرش_مهدی_پور
به خاک ِکربلا سجده کردِهام عمری
که بوی تربت ِپاکِ تو خیزَد از کفنم
کریمتر از کریمانِ روزگار تویی
گنَه کارتر از هر گنَه کار منم
😭😭😭😭
وقتی تمام هستی خواهر برادر است
روز وداع ما روز محشر است😭
صد بوسه میزنم به گلوی مبارکت
بوسیدن گلوی تو دستور مادر است😭😭
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی مهری دریا، قسی القلب شد آتش
به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی ها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظه های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم
زبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد😭
نفهمیدند طه را... نفهمیند یاسین را
به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد😭😭😭😭😭
#حمیدرضا_برقعی
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
ناگهان دشت بلاخیز پر از هلهله شد
کوفه با شام سر غارت ما یک دله شد
تب غارت به همه دشت سرایت میکرد
با سرت خولی نامرد تجارت میکرد
از خدا بی خبران هیچ ندارند احساس
معجرم دل نگران است کجایی عباس؟
آتش و دود که سمت حرمت میآمد
نیزهای بود که سمت حرمت میآمد
جای یک نیزه به پهلوی سکینه میسوخت
خیمه در آتش کینه مدینه میسوخت
دست از جیب خیانت همه بیرون کردند
گوشها را به خشونت پر از خون کردند
هر که در غائله بی بهره ز گودال شده
دست او طالب ارزانی خلخال شده
در هیاهوی حرم پیرهنت را بردند
نیمه شب بود عقیق یمنت را بردند
قطرهای آب حرم را چه مشوش کرده
این رباب است سر قبر علی غش کرده
گرد خیمه خبر تلخ تری میگردد
نیزه حرمله دنبال سری میگردد
🔸شاعر:
#حسن_کردی
__________________________
😭😭😭😭
تُـو را بخاطر دِرهَم چہ دَرهَمَت ڪردند
چنان ڪه شرحِ تنِ تُـو بہ آخرت افتاد...
#علیاڪبرلطیفیان
#عاشورا
..
دلخوشے هایِ ڪم ِ دور و برت را بردند
بد زمینگیر شدے! بال و پرت را بردند
روے دستان تو با تیر سه پر؛ پرپر شد
گوش تا گوش...دهان پسرت را بردند
چشمت از داغ جوان تار شد و ڪم سو شد
میزدند و همه نام پدرت را بردند
علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت
ڪمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند
با وضو نیزه-زنان وارد گودال شدند
آن عقیقِ یمنِ شعله ورت را بردند
چڪمه هایت را با نیزه درآورد ڪسی
تیرباران شده بود و سپرت را بردند
تا بگیرند دو سه جایزه از دست یزید(لع)
دست و پا میزدے آقا خبرت را بردند
پیش زینب(س) به تو بسیار جسارت ڪردند
غارتت ڪرده و بر نیزه «سرت» را بردند!
#محرم | #عاشورا
#یاحسین
😭😔😭
بیشه از سیطرهی شیر بهم ریخته بود
لشگر از غیرتِ شمشیر بهم ریخته بود
چشمهای غضب آلود نَفَس میگیرد
دشت از ضربِ نَفَسگیر بهم ریخته بود
مثل این بود زمینلرزه به شام اُفتاده
کوفه با نعرهی تکبیر بهم ریخته بود
یک سوار آمده بود و همه رَم میکردند
دشمن از صاعقهی تیر بهم ریخته بود
مرتضی بود حسن بود ولی لب تشنه
کربلا با دو سه تصویر بهم ریخته بود
آب بر دامنِ او چنگ زد و گفت بنوش
آب از غصهی تقدیر بهم ریخته بود
دست در آب فرو برد فرات آتش شد
آب از سوز لبِ آبِ حیات، آتش شد
ناگهان داغ ، رقم خورد بمانَد بَعدَش
به زمین ماهِ حرم خورد بماند بَعدَش
داد زد حرمله از دور چه چشمی دارد
تیر را تا که زدم خورد بماند بَعدَش
همه سر درد گرفتند میانِ خیمه
به سر او که عَلَم خورد بماند بَعدَش
آبرویش همه از مَشک چکید و بر مَشک
خونِ آن دستِ قلم خورد بماند بَعدَش
این عموجانِ حرم بود که هِی کم میشد
قامتش زود بهم خورد بماند بَعدَش
تا که اُفتاد زمین موقعِ مشعلها شد
راهِ دشمن به حرم خورد بماند بَعدَش
وایِ من دادِ حرم دادِ حرم در آمد
یک برادر به سرِ چند برادر آمد
خیز از خاک بگو تا کمرم را چهکنم
تو که راحت شدهای من جگرم را چهکنم
موقعِ آمدنم حال رُبابم بد بود
بعد این وضع بگو که پسرم را چهکنم
مادرم آمده اینجا که مرا جمع کند
پدرم از نجف آمد پدرم را چهکنم
پا مکش رویِ زمین دشت نگاهت نکند
جانِ من هلهلهی دور و برم را چهکنم
از رشیدیِ تو در راه کمی ریخته است
بازویت را چهکنم چشمِ ترم را چهکنم ...
حسن لطفی۴۰۰/۰۵/۲۶
#السلامعلیکیاساقیالعطاشا•🥀•