فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان #لات تهران که دم #مرگ امام حسین(ع) را زیارت کرد
#فوق_العاده_زیبا/
از دست ندین👌
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
#شهات_در_خانواده_ما_نوبتی_بود
پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزيزم رفت و والفجر مقدماتی شهيد شد
پسر دوم گفت: مادر! داداش كه رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزيزم رفت و عمليات خيبر شهيد شد
همسرش گفت: حاج خانم بچهها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچهها روی زمين نمونه، رفت و والفجر ۸ شهيد شد
مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول كردی، خودم رو هم قبول كن رفت و در حج خونين شهيد شد...
#احمد در ۲۰ دی ماه ۱۳۶۱ در عمليات والفجر مقدماتی بر اثر اصابت تركش به پشتش در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسيد...
#ابوالقاسم در ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۳ در روند عمليات خيبر بر اثر اصابت تركش به صورتش به شهادت رسيد...
در عمليات والفجر ۸ وقتی فهميده بودند ايشان پدر دو شهيد است او را به خط مقدم
نمی بردند، اما به اجبار فرماندهان را متقاعد كرده و به جلو می رود در نهايت در روند عمليات والفجر ۸ در فاو بر اثر اصابت تركش به شهادت می رسد...
وقتی خبر شهادت پدر خانواده را برای مادر آوردند او مصممتر از هميشه
می گويد اينها چيزی نيست خدا سايه امام را بر سرمان نگه دارد هنگامی كه با ترحم به او می گفتند دو پسرت را از دست داده بودی بس نبود كه همسرت را نيز به جبهه فرستادی؟ می گفت «حضرت علی(ع) برای چه شهيد شد؟ همسر من هم در اين راه به #شهادت رسيد، از خدا می خواهم من هم شهيد شوم » اين چه حرفي است؟ «وقتي شهيد شدم خبر شهادتم را برايتان
می آورند»
مادر هنگام عزيمت به بيتالله الحرام وقتی به او می گويند هنگام برائت از مشركان خيلی جلو نرو، گفته بود من صف اول می ايستم و جلو می روم و پرچم را خودم به دست می گيرم و از خدا می خواهم كه من هم شهيد شوم اين چنين هم شد، در حالی كه در صفوف راهپيمايان جمعه خونين مكه با در دست داشتن پرچم انزجار خود را نسبت به امريكا و عمال دستنشاندهاش ابراز می كرد، به وسيله آب جوش توسط سعوديها می سوزد و مورد ضرب و شتم واقع می شود و در نهايت در۶ مرداد ماه ۱۳۶۶ در مكه معظمه به شهادت می رسد
راوی: فاطمه تلخابی دختر خانواده ی تلخابی
شهید علی تلخابی: پدر خانواده
شهیده کبری تلخابی: مادر خانواده
شهید احمد تلخابی: پسر خانواده
شهید ابوالقاسم تلخابی: پسر خانواده
✅ با خوبان همنشین شویم تاخوب شویم 👇👇
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
🌹یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غلامی که از امام رضا(ع) #آزادیش و #همسر و #خرج_زندگی خواست پا از در نگذاشت بود بیرون که صاحب همشون شد✅
#یا_امام_الرئــــوف
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
#امداد_غیبی_يعنى_چه؟!
🌷هِى می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم. خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم. تا اینکه ﭘام به جبهه باز شد و مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم.
🌷بچه ها از دستم ذلّه شده بودند. بس که هِى از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقبِ ماشین که سوار بودیم گفت: "می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم: "خوب معلومه" ناغافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم، ناگهان ....
🌷ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو، سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمد و نفس راحتی کشیدم.
🌷یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! " آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸رجزخوانی خبرنگار صداوسیما شهید#محسن_خزایی در سوریه در جمع مدافعین حرم، علیه حرامیان داعشی ها
🕊۲۲ آبان سالروز شهادت شهیدمدافع حرم محسن خزایی گرامی باد
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
محل دفن شهدای مدافع حرم کجاست؟
لطفا این داستان را بخوانید .
🔻پیرمرد عراقی تعریف می کرد: در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت: شما هاطرفدار امام حسین(ع) هستی یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.
بار دیگر روکرد به ماها و گفت : طرفدار امام حسین (ع)هستی یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستی، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند .
🔹شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسید ه ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند. امثال شهید محسن حججی با این که دیده بودند داعش با اسرا چه می کند در جنگ با داعش شرکت کرد ه بودند ،حالا حدس بزنید امام حسین (ع) با مدافعان حرم مطهرخواهر عزیزش ،حضرت زینب (س) چه می کند ومحل دفن آنها را کجا قرار می دهد؟
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
#من_براى_شهيد_شدن_آمده_بودم
🌷در بمباران سال ٦٢-٦١ 'پادگان ابوذر' واقع در 'سرپل ذهاب'، تعداد قابل توجهى از رزمندگان شهيد و مجروح شده بودند. زخميها را به 'باختران' انتقال داده بودند. كارمندان و پرستاران بيمارستان اصلا قادر به جوابگويى اين همه زخمى نبودند. ما هم براى كمك به بيمارستان رفته بوديم.
🌷در بين مجروحين چشمم به نوجوانى افتاد كه هنوز صورتش مو در نياورده بود. دست قطع شده اش را پانسمان كرده بودند و بهوش بود. براى دلجويى نزديكش رفتم و گفتم كارى، چيزى ندارى؟ با ناراحتى گفت: خير. شما چه فكر مى كنيد؟ من براى شهيد شدن آمده بودم. اين كه چيزى نيست. با شرمندگى از او دور شديم. بعد از يك ساعت دوباره از كنار تخت او رد شديم، در حالى كه به شهادت رسيده بود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
🌹با لبخند شهدا🌹
🌷من و همسرم آماده می شدیم برای رفتن به حج سال 65. وقتی اسم ما در آمد رضا خیلی خوشحالی می کرد. می گفت:کاش من هم می توانستم به زیارت خانه خدا نائل شوم.
گفتم: مادر، اگر عمر من به حج نرسید، وصیت می کنم شما به جای من مشرف بشوید!
صبح بود ساعت 9، که صدای زنگ در بلند شد. صدای زنگش را می شناختم، رضا بود. در را باز کردم، گفتم مادر چه بی خبر!
توی خودش بود. گفت: نمی دانم. دیشب ساعت ده به آسمان و ستاره ها نگاه می کردم که صدایم زدند. گفتند باید صبح شیراز باشی. ترسیدم گفتم شاید برای شما اتفاقی افتاده است.
دوش گرفت، صبحانه هم خورد و رفت بیرون. ساعت 2 بود. دیدم صدای کف زدن وشادی می آید. رفتم پشت در.
رضا بود. گفتم مادر برگ بهشت بهت دادن یا آزادی از جهنم انقدرخوشحالی می کنی. با خنده گفت دوتاش!
اسمم در آمده برای حج!
گفت باید تا ساعت 4بعدازظهر 37 هزارتومان برای ثبت نام ببرم. خودش پنج هزارتومان داشت. من هم دوازده هزاتومان، 20 هزار تومان هم از همسایه قرض کردیم جور شد و رضا سه روز قبل از ما اعزام شد به مکه. سه چهار روز در مکه بودیم که در مسجد الحرام کنار خانه خدا با شهید حاج مهدی زارع دیدمش و هر روز همان جا می دیدمش.
یک روز گفتم مادر ارزت را چه کار کردی؟
گفت:می خواهم بر گردانم!
گفتم:چرا؟
گفت: حیف است که پول کشورم را اینجا خرج کنم و به اینها بدهم!
گفتم: بده به من!
گفت: نمی دهم.
گفتم ولی من به زور از تو می گیرم!
گفت: پس تو را قسم می دم رنگی نخری!
گفتم: رنگی چیه؟
گفت: تلوزیون رنگی. هیچ چیز هم برای خودت و خانواده نخر.به جاش بده پیراهن،زیر پیراهن وتسبیح تا ببرم جبهه برای رزمنده ها!
گفتم: باشه.
ارز را گرفتم و چیزهایی را که خواسته بود برایش خریدم. البته یک بار او را با خودم به بازار بردم. تا پایش را از اتوبوس پائین گذاشت، حالش دگرگون شد. چند ساعتی طول کشید تا به حال خودش برگردد. وقتی حالش به جا آمد گفت: مادر چرا من را از خدایم جدا کردید!
روز بعد رفتم همان محل قرار همیشگی. خیلی غمگین و توی خودش بود. گفتم:مادر چی شده، چرا ناراحتی؟
نگاهش رفت سمت خانه خدا. گفت: دیشب همین جا نشسته بودم. آقا رسول الله (ص) آمد کنارم، دو نوزاد را در آغوشم گذاشت و فرمود یکی برای خودت، دیگری برای خواهرت. خم شدم تا نوزاد خودم را ببوسم. آقا فرمود: این آمده است، شما دست و پایت را جمع کن باید بروی!
گفت: مادر تعبیرش چیست؟
گفتم ان شاالله خیر است.
اما به هتل که رسیدم اشکم جاری شد. هر کس می دانست تعبیر این خواب چیست.
حاج رضا سه روز زودتر از ما برگشت. وقتی برگشت متوجه شدیم هم خانم رضا باردار است وهم خواهرش. فرزندش زینب بعد از شهادت حاج رضا دنیا آمد.
☝🏻️راوی مادر شهید
🌾🌾🌷🌾🌾
هدیه به شهید حاج محمدرضا جوانمردی صلوات- شهدای فارس
↘️
تولد: 1343- شیراز
سمت: مسئول محور اطلاعات لشکر المهدی(عج)
شهادت: 21/10/1365- شلمچه، کربلای5
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
🔴 فکر کنم به خواندنش می ارزه
یک واقعیت👇👇
🙈 الاغ اسیر ....
🦄الاغی که اسیر شد.😜
عباس رحیمی رزمنده:
☺️در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
😜از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد.
😒چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
😳اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.
الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.
😃بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی از مسئولین چندین سال که اشتباهی رفتن داخل جبهه دشمن وهنوز هم نفهمیدن که به کی سواری میدهند!!
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺