هوا بس ناجوانمردانه سرد است
اما #مدافـع_حـرم است دیگر...
#غـیرت دارد. ☝️
#ڪلنا_فداڪ_یازینب🍃
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
مظلوم ترین #مادر_شهیـد😭😭
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
⭕️تازه رسیده بودم به قرارگاه و میخواستم #حاج_احمد را ببینم.
همینطور که داشتم میرفتم، #صحنۀ عجیبی دیدم😨 درآن هوای گرم♨️ و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر ویا خواب💤 بودند، حاج احمد کنار تانکر آب💧 نشسته بود و #باعشق، ظرف های ناهار🍽 بچه های قرارگاه را میشست.
⭕️گفتم شاید حاج احمد نباشد، #اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو و بیا #فرماندۀ تیپ ۲۷ حضرت رسول (صلاللهعلیهوآله) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، #بشقاب های نیروهایش را بشوید⁉️
⭕️فوری دوربینم📷 را آماده کردم و خیلی سریع، #قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم📸
به روایت:احمدحمزهای
📚کتاب: #میخواهم_با_تو_باشم
#حاج_احمد_متوسلیان
🔸ای ما وصدچو ما ز #پی_تو خراب و مست
🔹ما #بی_تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟!
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
✨امام خمینی (ره)در نامه به منتظری
🔴من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
📚صحیفه امام ج۲۱ -ص۳۳۱
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
✅شهیدکرمانشاهی که با حضرت زهرا ملاقات داشت
🔹 به نقل از جانبازشهیدحاج محسن صادقی آمده: «سال ۱۳۶۲بود. شهیدسیدمحسن کشفی مسجد نواب می آمد. طبق برنامه اش نمازهایش را هم در مسجد نواب می خواند، حتی بعضی اوقات نماز شبش را هم در مسجد می خواند.
جانباز شهید حاج محسن صادقی می گفتند:
طی ملاقاتی که باهم داشتیم :
سید محسن در صحبت هایش از حضرت زهرا(س) یاد کرده و می گوید:« پاره تن رسول الله(ص) همیشه ما را در مصایب یاری کرده است!»
پس از مکث کوتاهی ادامه می دهد: « من هرگاه نام بی بی فاطمه زهرا(س) را بر زبان می آورم، ناخودآگاه از خود بی خود می شوم ...»
حاج محسن در ادامه سکوت کرد، و با دست، نم اشک را از زیر چشمانش گرفت.
با دیدن این حالات سیدمحسن، بنده هم منقلب شدم ...
او خیلی به حضرت صديقه طاهره علاقه داشت.
شهید صادقی می گوید :
«من مطمئن شدم این شهید عزیز با حضرت زهرا(س) ارتباط و مراوده داشته اند.
در آن دیدار باهم می خواست چگونگی این دیدار را توضیح دهد اما نمی دانم چرا صحبت را عوض کرد و منصرف شد. »
بعد با دستمال، اشک هایی که روی صورتش می درخشید را پاک نمود و از گذشته خودش گفت .
شهيد كشفي در هیئت های مذهبی فعال بود.
بعد از يكي دوبار ديگر كه همديگر را ملاقات كرديم و خيلي با او صحبت كردم بالاخره به او خیلی اصرار کردم که برایم از ارتباطش بگوید.
بالاخره بعداز کلی اصرار با عنوان این مطلب که راضی نیستم تا وقتی زنده ام شرح این مطالب را بگویم راضی شد برایم صحبت کند .
این شهید سعید گفت که : حضرت فاطمه(س) را در عالم مکاشفه دیده است و حضرت نیز پس از تفقد به وی خبر شهادتش را به او داده اند و وی با علم و یقین به شهادتش این مطلب را نقل کرد.
سرانجام این شهید عزیز در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۶۴ با لب تشنه در میان دو نهر آب و در منطقه دوآب پاوه توسط دشمن بعثی به طرز ناجوانمردانه ای به فیض شهادت نائل آمد.
روحش شاد و یادش گرامی باد .
#طلبه_شهیدسیدمحسن_کشفی
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹یازهرا 🌹
روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت.مادرش میگوید سحرگاه سیزده شهریور،در همان لحظه #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهایم گذاشته بعد ذکر
#یازهرا(س) را زمزمه کردو سرش از زانوهایم افتاد...🕊
#شــهید_محــمد_غفاری🌷
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۱۰/۳۰
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۰/۶/۱۳
🌹خوشا زبانی که یاد کند شهدا را با ذکر صلوات🌹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعری زیبا به زبان ترکی در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) که با اشکهای امام خامنه ای همراه شد... 😔😢
💢توسلی زیبا، شیوا و پرمغز...
🏴 #فاطمیه
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
📎 خاطرات شهید
سهشنبه بود ،ساعت دو و بیست دقیقه، یک کوله داشت که هر وقت میخواست برود سفر از آن استفاده میکرد، آن سال از من خواسته بود که شال عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانهاش بود را نشویم، آن را همانطور همراه با چفیه در ساکش گذاشت، دو دست لباس هم بیشتر از من نخواست، برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، میدانستم که دارد به جنگ میرود، سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یکباره به او گفتم: بایست تا با هم خداحافظی کنیم، دستش را گذاشت روی در و نگاهی عمیق به من کرد، دویدم به سمتش آینه قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت، وقتی رفت به سمت ماشین طاقت نیاوردم و با تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم، برگشت، خواستم صورتش را ببوسم اجازه نداد، دستهایم را گذاشت روی صورتش و بعد روی سینهاش کشید و عقب رفت.
اتفاقا همرزمش بعد از شهادت به من گفت: که از حسن پرسیده: چطور با مادرت خداحافظی کردی؟ که جواب داده است: نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود.
🌷شهید حسن قاسمی دانا🌷
راوی: مادر بزرگوار شهید
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🇮🇷 دمی هم با شهدا زندگی کنیم 2️⃣
🌷شهید اول)شهیدعبدالحسین برونسی
یکبار که داشتیم مهمات را بار میزدیم برای منطقه جنگی، وسط کار چشمم به یک خانم افتاد، با چادر مشکی! پا به پای ما کار میکرد و مهمات میگذاشت توی جعبه.
تعجب کردم و تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بقیه بچه ها اصلا حواسشان به او نیست.) انگار نمیدیدنش...
رفتم جلو، سینه ام را صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
«خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشین.»
رویش طرف من نبود. تمام قد ایستادو فرمود: «مگر شما در راه برادر من زحمت نمیکشید؟»
یاد امام حسین دل مرا از خود بی خود کرد، گریه ام گرفت.
خانم فرمود: «هر کسی یاور ما باشد، ما هم یاری اش می کنیم.
👈ادامه دارد؛ باشهیدان همراه باشیم
🔰
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌺باشتراک بگذارید تا...
ای پویندگان راه اسلام، هرگز امام را تنها نگذارید و پیرو ولایت فقیه باشید. هرگز فریب منافقین و روشنفکران غرب زده و شرق زده را نخورید. آخرتتان را به دنیای فانی نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون شهدا جواب پس دهیم؛ نکند شرمنده امام حسین (ع) شویم
اللهم عجل لولیک الفرج
دعا برای سلامتی امامزمان(عج) فراموشتان نشود...
#قرار_شبانه
#هر_شب_یک_شهید
#end_of_israel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷شهید مدافع حرم پاسدار #روح_الله_طالبی اقدم🌷
▪️نام و نام خانوادگی :روح الله طالبی اقدم
▪️نام پدر:احد
📅ولادت: ۱۳۶۵/۱۱/۲۸ ( آذربایجان شرقی ، شهر کشک سرای شهرستان مرند )
📅شهادت:1394/8/1 ( سوریه ، حلب )
▪️وضعیت تاهل:متاهل ، دارای یک فرزند دختر بنام حنانه
▪️نام جهادی:نداشتند
▪️آخرین مقام:تكاور
▪️نحوه شهادت:
در جریان حضور تروریست ها در سوریه به این کشور سفر نمود و شجاعت و ایثارهای او هیچ گاه از ذهن رزمندگان اسلام پاک شدنی نیست و سرانجام به پاس مزد این رشادت ها و تعزیه خوانی ها برای امام حسین(ع)، در شهر حلب در دفاع از حریم عقیله بنی هاشم و در روز اول آبان ماه سال 1394 همزمان با تاسوعای حسینی در سن 28 سالگی به آسمان بال گشود.
❤️علاقه و خصوصیات اخلاقی:
میزان و شدت علاقه او به مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) وصف ناپذیر بود.
دستمالي داشت كه موقع روضه امام حسين(ع) اشک هايش را با آن دستمال پاک ميكرد و وصیت کرده بود هر وقت شهيد شدم اين دستمال را همراهش در قبر بگذارند.
عاشق شهادت..
💌 #وصیت_نامه ء شهید:
شهادت لباس تک سایزی است که ما باید
👇👇👇ادامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بصیرتی که مردم عادی دارند ولی برخی نخبگان سیاسی ندارند؟!!!
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
💌 #وصیت_نامه ء شهید:
شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال و رفتار و اخلاص، خود را اندازه آن کنیم…..ان شاء الله
پروردگارا من با تو عهد بستم که در دنیا به فرمان تو باشم. شهادت بر یگانگی و توحید تو می دهم که جز تو خدایی نیست. تو یگانه و بی همتایی تو یکتا و شریکی نداری، گواهی می دهم که بهشت و جهنم حق است و موجود؛ و اقرار می کنم که حساب و کتاب و میزان و صراط حق است.
خدایا تو را سپاس می گویم این لیاقت را به من عطا نمودی که پی به عظمت تو ببرم و حق را از باطل تشخیص دهم، آن گاه خانه و زندگی را رها کنم و به سوی تو هجرت نمایم و در صف رزمندگان و جهادگران راه تو حضور یابم و از مظلومان عالم دفاع کنم.
خدایا امید آن دارم که سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سر افکنده نباشم.
در این راه کسی من را مجبور نکرد که از پدر و مادر عزیزتر از جانم و از همسر مهربان و یار و یاور و در سختی ها و اقوا مم چشم بپوشم، بلکه تنها برای رضای خدا و پیروی از ولایت فقیه و دفاع از مظلوم و نابود کردن دشمنان اسلام.
📿پدر شهید:
وقتي پسرم خواست به سوريه برود، در تهران آموزشهاي لازم را ديده بود اما مسئولان به خاطر دخترش مخالف اعزامش بودند كه با اصرار روحالله راضي شدند. حتي وقت اعزام كه ظرفيت تكميل شده بود، روحالله اصرار كرد تا از تهران اعزام شود. بالاخره تلاشهايش به ثمر نشست و از سپاه قدس كرج اعزام شد.
مادرش مخالفت ميكرد. يك روز جنايات داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد. بعد به مادرش گفت هر سال روز عاشورا براي عزاداري امام حسين(ع) ميروي و گريه ميكني؟ مادرش گفت بله. روحالله گفت مادر به حضرت زينب بگو برايت گريه ميكنم ولي نميگذارم پسرم بيايد.
در جواب اطرافيان كه ميگفتند بچهات كوچك است نرو ميگفت: زن و بچه براي آزمايش است. حتي در برابر گريهها و بيتابيهاي حنانه در بدرقهاش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود.
🌹شادی روح شهدا صلوات🌹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
💢 امام خمینی(ره): ما به یاری خدا تا نابودی کامل دشمنان اسلام و ملتهای مستضعف جهان در برابر آنان، و بخصوص مقابل #آمریکا جهانخوار، ایستادگی خواهیم کرد. و همان ایمان به خدا ضامن پیروزی ما بر همه دشمنان خواهد بود. ۸اردیبهشت۱۳۵۹
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
#خواب_حضرت_زهرا 🌹
🔹سوریه که بود پیام داد گفت خواب عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد. گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد داشتم با پوتین نماز میخوندم.
🔹یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت نمازت قبول نیست و منم به شکافتادم.بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم که یه خانم چادری اومد به خوابم و گفت:پسرم ازت قبوله خداخیرتون بده ان شاءالله
⭕️تا به خودم اومدم فهمیدم حضرت زهرا رو دیدم
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
گریه سربازعراقی:
در اسارت،اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت:
"چیه؟ اذان میگویی. بیاجلو"!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.آن بعثی گفت :او اذان گفت. برادرمان اصرارکرد که"نه،اشتباه میکنی من اذان گفتم".مأمور بعثی گفت:خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو"...
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.وقتی مأمور عراقی رفت،او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است.
به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان میگفت: میدیدم اگرنان را بخورم از تشنگی خفه میشوم نان رافقط مزه مزه میکردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارهااین کاررا تکرار میکرد...
روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخارمیکنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی (ع) اینجا تشنهکام به شهادت برسم.سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یازهرا!؟افتخارمیکنم.این شهادت همراه با تشنه کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم...
تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین.ِ..
اواز پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند ودارد گریه میکندو میگوید: بیا که آب آوردهام. او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) رابرد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند. همین طور که روی زمین بودم، سرم راکج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد.یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمیکنم. گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمدو مرا از خواب بیدار کردبا عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرادر مقابل حضرت زهرا (س)شرمنده کردی.الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو ودل اسیری که به دردآوردهای را به دست بیاور وگرنه همه شمارا نفرین خواهم کرد...
#کتاب -شهدا-و-اهل-بیت ناصر-کاوه
"خاطره ازمرحوم ابوترابی - کتاب حماسههای ناگفته ص۹۰ _
اسرار حقیقی حیاتم زهراست
معنای عبادتم، صلاتم زهراست
دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا
وقتی که فرشته نجاتم زهراست
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺