eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
440 دنبال‌کننده
42.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
12 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ #خواب_صادقه دو روز قبل از شهادت مادرش خواب می بیند که درون منزل یک شهید آوردند و امام حسین علیه السلام خطاب به ایشان می فرمایند: پارچه سبزی که از سوریه برایت آوردند را بر سر این شهید ببند. از امروز پسرت سید شده است. شب شهادت شهید شیبانی طی تماس تلفنی از مادر می پرسد خوابی ندیدی ؟ و با اصرار ایشان مادر خواب را برایش تعریف می کند و صدای خنده و خوشحالی ایشان بلند می شود. ودر نهایت تاکید می کند که حتما فردابه مراسم تشییع پیکر همرزمش شهید ترمیمی بروند. همزمان با تشییع پیکر شهید ترمیمی در گرگان خود محمدرضا نیز به شهادت می رسد. گویی سفارش به پدرو مادر برای رفتن به تشییع دوستش پیامی برای آمادگی آنها بود. پیکر پاکش ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در زادگاهش شهر فاضل آباد تشییع ودر گلزار شهدای امامزاده هارون بن موسی بن جعفر علیه السلام علی آباد کتول به خاک سپرده شد.. #شهید #محمدرضا_شیبانی_مجد🌷 🕊🕊 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 📝(( احسـان )) 🌸🌼از اون روز به بعد ... دیگه چکمه هام رو نپوشیدم ... دستکش و کلاهم رو هم ... فقط تا سر کوچه ... 🌼🌸می رسیدم سر کوچه درشون می آوردم و می گذاشتم توی کیفم ... و همون طوری می رفتم مدرسه ... 🌸🌼آخر یه روز ناظم، من رو کشید کنار ... - مهران ... راست میگن پدرت ورشکست شده؟ ... 💥برق از سرم پرید ... مات و مبهوت بهش نگاه کردم ... - نه آقا ... پدرمون ورشکست نشده ... یه نگاهی بهم انداخت ... و دستم رو گرفت توی دستش ... 🌸🌼- مهران جان ... خجالت نداره ... بین خودمون می مونه ... بعضی چیزها رو باید مدرسه بدونه ... منم مثل پدرت ... تو هم مثل پسر خودم ... 🌸🌼از حالت نگاهش تازه متوجه منظورش شدم ... خنده ام گرفت ... دست کردم توی کیفم و ... شال و کلاه و دستکشم رو در آوردم ... حالا دیگه نگاه متعجب چند دقیقه پیش من ... روی صورت ناظم مون نقش بسته بود ... 🌼🌸- پس چرا ازشون استفاده نمی کنی؟ ... سرم رو انداختم پایین ... 🌸🌼- آقا شرمنده این رو می پرسیم ... ولی از احسان هم پرسیدید ... چرا دستکش و شال و کلاه نداره؟ ... 🌼🌸چند لحظه ایستاد و بهم نگاه کرد ... دستش رو کشید روی سرم ... - قبل از اینکه بشینی سر جات ... حتما روی بخاری موهات رو خشک کن ... ✍ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
لبخند تو خلاصه خوبی‌هاست لختی بخند، خنده گل زیباست! پیشانیت تنفس یک صبح است صبحی که انتهای شب یلداست #شهید مدافع حرم آل الله#روح الله_طالبی_اقدم #الحمدالله_علی_کل_حال💐 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
هرکجاسلطان بود دورش سپاه و لشکر است، پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است با خبر باشید چشم انتظاران ظهور، بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است شهادت امام رئوف ، سلطان طوس، نگین ایران زمین علی ابن موسی الرضا تسلیت 🏴 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🏴 امام رضا عليه السلام: 🔻کسي که با دوري راه سرا و مزار من به زيارت من بيايد، روز قيامت در سه جا (براي دستگيري) نزد او خواهم آمد و او را از بيم و گرفتاري آن موقفها رهايي خواهم بخشيد: 1⃣هنگامي که نامه ها (ي اعمال) در راست و چپ به پرواز درآيند 2⃣نزد (پل) صراط 3⃣نزد ميزان (محل سنجش اعمال) 📕 وسائل الشیعه، ج 10، ص 433 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
دست ذلت به طرف دشمنان دراز نکنید امام خمینی (ره) : ملي‌گراها اگر بودند، به راحتى در مشكلات و سختي‌ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى‏كردند؛ و براى اينكه خود را از فشارهاى روزمره سياسى برهانند، همه كاسه ‏هاى صبر و مقاومت را يكجا مى‏شكستند و به همه ميثاق‌ها و تعهدات ملى و ميهنى ادعايى خود پشت پا مى‏زدند. #امام_خمینی #صحیفه_امام #مکتب_امام صحیفه امام؛ ج21؛ ص98 || 29 تیر 1367 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
✍رهبر انقلاب : «سعی کنید درحرم امام رضا ولو دو دقیقه، دل را فارغ کنید و متّصل کنید به معنویتی که در آن‌جا حضور دارد و حرفتان را بزنید. به زبان خودتان هم با امام رضا حرف بزنید. ۱۳۸۲/۱/۶ کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
🔴شهدای غریب🔴 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 قبل از ورود به اردوگاه ما را بازجویی کردند...از اتاق بازجویی فقط صدای ناله می آمد...جوانی بود که با لباس پاسداری اسیر شده بود...او را می زدند و می گفتند تو پاسدار خمینی هستی! او را می شناختم از بچه های لشگر علی ابن ابی طالب ع بود.هر چه او را زدند هیچ حرفی نزد...حسابی از دست او عصبانی شدند...در آخر فقط یک کلام گفت...کمی آب به من بدهید... بعثی ها رفتند و ظرف آبی آوردند! به زور در دهان او ریختند... ...فریادی زد و در پیش چشمان ما در حال تشنگی جان داد! جلادانی که وارث شمر و یزید بودند قیر مذاب به جای آب در دهانش ریخته بودند...! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 راوی : آزادگان سرفراز 🌿 🌾 🌸 🌱 🌷🌷🌷🌷🌷 🌺🕊🕊 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺 🍀🍃🌸🍃🌺🍃🌷🌿🍃🌷
دو ماهی بود که برای مأموریت اومده بود به حما، می‌خواست بره دمشق و مأموریتش رو تمدید کنه، بعد از دمشق هم می‌رفت به حلب، دم خداحافظی بهش گفتم محرابی: مأموریتت که تموم شد و خواستی بری دمشق، روبروی مسجد اموی یه بازار هست به اسم حمیدیه گفت خب، گفتم: اونجا می‌شه یه زحمتی بکشی و از سوغاتیای سوریه بگیری و هر وقت خواستی بیای، برام بیاری یه لحظه ساکت شد بعد یهو با صدای بلند گفت: بازار شام رو می‌گی؟ من از بازاری که بی‌بی زینب (س) رو توش چرخونده باشن، هیچی نمی‌گیریم هرگز. 🌷‌شهید حسین ‌محرابی🌷 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 📝((دست های کثیف)) 🌸🌼سر کلاس نشسته بودیم که یهو ... بغل دستی احسان با صدای بلند داد زد ... - دست های کثیف آشغالیت رو به وسیله های من نزن ... و هلش داد ... 🌼🌸حواس بچه ها رفت سمت اونها ... احسان زیرچشمی بهشون نگاه کرد ... معلوم بود بغض گلوش رو گرفته ... یهو حالتش جدی شد ... - کی گفته دست های من کثیف و آشغالیه؟ ... و پیمان بی پروا ... 🌸🌼- تو پدرت آشغالیه ... صبح تا شب به آشغال ها دست میزنه... بعد هم میاد توی خونه تون ... مادرم گفته ... هر چی هم دست و لباسش رو بشوره بازم آشغالیه ... 🌼🌸احسان گریه اش گرفت ... حمله کرد سمت پیمان و یقه اش رو گرفت ... - پدر من آشغالی نیست ... خیلیم تمییزه ... 🌸🌼هنوز بچه ها توی شوک بودن ... که اونها با هم گلاویز شدن... رفتم سمت شون و از پشت یقه پیمان رو گرفتم و کشیدمش عقب ... احسان دوباره حمله کرد سمتش ... رفتم وسط شون ... 🌼🌸پشتم رو کردم به احسان ... و پیمان رو هل دادم عقب تر ... خیلی محکم توی چشم هاش زل زدم ... 🌸🌼- کثیف و آشغالی ... کلماتی بود که از دهن تو در اومد ... مشکل داری برو بشین جای من ... من، جام رو باهات عوض می کنم ... بی معطلی رفتم سمت میز خودم ... 🌸🌼همه می دونستن من اهل دعوا نیستم و با کسی درگیر نمیشم ... شوک برخورد من هم ... به شوک حرف های پیمان اضافه شد ... 🌼🌸بی توجه به همه شون ... خیلی سریع وسایلم رو ریختم توی کیفم و برگشتم سمت میز احسان ... 🌼🌸احسان قدش از من کوتاه تر بود ... پشتم رو کردم به پیمان... 🌸🌼- تو بشین سر میز ... من بشینم پشت سری ها تخته رو نمی بینن ... پیمان که تازه به خودش اومده بود ... یهو از پشت سر، یقه ام رو کشید ... - لازم نکرده تو بشینی اینجا ... ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
‏گُفتم شرابِ وَصل، به اُوباش می‌دهند ؟ با خنده گُفت: بنده‌یِ او ، باش ، می‌دهند ... #شهید مدافع حرم# روح الله_ طالبی_ اقدم کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌷 امام رضا(علیه السلام) فرمودند: 🔸«منتظرین گداخته می شوند، همان گونه که طلا در کوره گداخته می شود، و مانند طلای ناب از ناخالصی پاک می شوند» 📚الارشاد ص۳۳۹ کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺