🔰#جوانان نهضت را به اینجا رساندند
💢ما از اول هم امیدمان به ملت و جوانهای برومند ملت بود. ما همیشه توجهمان به خود ملت، به نیروی انسانی-الهی ملت بوده است. و با استمداد از همین طبقه کارگر، طبقه تحصیلکرده جوان، بازاریها، از همین طبقاتِ به قول آنها «طبقات پایین»، و به قول من طبقات بالا، استفاده کردیم. اینها بودند که نهضت را به اینجا رساندند. و اینها هستند که میتوانند به پیش ببرند.
📅امام خمینی(ره) | ۸ آبان ۱۳۵۸
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
بیاد شهید جواد روزیطلب🌹
حکایت بقایای پیکر شهیدجوادروزیطلب 🌷
به مادر می گفت: خودت من را در قبر بزار، گریه نکن تا دشمن ها شاد نشوند، تا دست وپای مادران برای فرستادن فرزندانشان به جبهه سست نشود.
جواد، زمانی که نقاشی گنبد حرم امام حسین را می کشید شهید شد، ترکشی به پیشانی اش نشسته و خونش به جای پرچم حرم پاشیده شده بود...
خود مادر او را در قبر گذاشت.
پنج شش روز از خاکسپاری جواد می گذشت که یکی از همرزمانش بسته ای برای ما آورد و گفت این باقی مانده جواد است.
خاک محل شهادت جواد بود، به همراه خون و مو و پوست جواد...😭
مادر بسته را پیچید و گفت: حالا که قبر جواد بسته شد. این را وقت خاکسپاری من زیر صورت من بگذارید.
بیست سال از شهادت جواد می گذشت که مادر بعد از شش سال که در بستر افتاده بود، به حبیب و جواد پیوست، در حالی که بعد از شهادت حبیب و مفقودیش دیگر روی تشک نخوابید، می گفت پسرم روی زمین است...
وقت تدفین خاک محل شهادت جواد را بعد از بیست سال باز کردیم تا به وصیت مادر عمل کنیم، خاک بوی عطر می داد، بوی تربت امام حسین علیه السلام...😭
از مجموعه #داستان_های_سرزمین_مادری
برشی از کتاب #قلب_های_آرام
هدیه به شهیدان محمد جواد و حبیب روزی طلب و مرحوم مادر بزرگوارشان صلوات،، مزار شهیدان حبیب و جواد و مادر بزرگوارشان در گلزارشهداشیراز قطعه دوم خیبر ردیف17
#نقاشی
#امام_حسین
#کربلا
#شهیدروزیطلب
#مادرشهدا
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹یازهرا 🌹
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_پنجاه_و_سوم
✍(( تاج سر من ))
🌸مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد. وقتی چشمم به چشمش افتاد، خیلی خجالت کشیدم.
– ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم.
دوباره حالتم جدی شد:
🌾– ولی حقش بود، نفهم و بی عقل هم خودش بود. شما #تاج_سر منی.
بی بی هیچی نگفت، شاید چون دید نوه ۱۵ ساله اش، هنوز هم از اون دعوای جانانه، ملتهب و بهم ریخته است.
رفتم در خونه همسایه مون و ازش خواستم کمک خواستم. کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم.
🌸خاله، شب اومد و با ندیدن اون خانم، من کل ماجرا رو تعریف کردم. هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد و حق رو به من داد، اما توی #محاسبه_نفس اون شب نوشتم:
🌾– امروز به شدت عصبانی شدم. خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم. نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم.
اون شب پیش ما موند. هر چند بهم گفت برم استراحت کنم، اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه به خاطر اون بو و شرایط، به اندازه یک اخم ساده یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش، حرمت مادربزرگ رو بشکنه. حتی اگر دختر مادربزرگ باشه. رفتم توی حمام و ملحفه و لباس ها رو شستم.
🌸نیمه شب بود. دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم. هوا چندان سرد نبود، اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم.
🌾خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت. منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم، کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری از شدت سرما، فک و دندون هام محکم بهم می خورد. حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره.
۳ ساعت بعد، با صدای #اذان_صبح از خواب بیدار شدم. دیدم خاله، دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته تا بالاخره لرزم قطع شده بود.
✍ادامه دارد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
🔵 امام خمینی(ره): اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسیله شد از باب اینکه از همین مساجد، از همین جمعیتها، از همین جمعات، از همین جمعهها و جماعات، همه اموری که اسلام را به پیش میبرد و قیام را به پیش میبرد، مهیا باشد. | ۲۵ مهر ۱۳۶۱
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
📸 مذاکره؛ راه نفوذ
حضرت آیتالله خامنهای:
🔹مهمترین پاسخی که جمهوری اسلامی در مقابل توطئههای آمریکا داده این بوده که راه نفوذ مجدّدِ سیاسی آمریکا به کشور را بسته. این که گفته میشود «مذاکره نکنیم، مذاکره نکنیم.
🔹یکی از موارد و ابزارهای همین جلوگیری و بستن راه ورود آمریکا است. ۱۳۹۸/۰۸/۱۲
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
#روایت_همسر_شهید_جواد_جهانی
🌱من در تلفنم نام همسرم را با عنوان "شهید زنده " ذخیره کرده بودم، یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد؟ به ایشان گفتم آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای.
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت شمارهاش را بگیرم وقتی این کار را کردم دیدم شماره مرا با عنوان"شریک جهادم و مسافر بهشت " ذخیره کرده بود و گفت از اول زندگی شریک هم بودهایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است، اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم، شام غریبان امام حسین(ع) بود که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن میکردم دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود من نیز به شهدا خدمت کنم ومنزلم را بیتالشهدا قراردهم.
#ولادت : ۱۳٦۰/۱۰/۰۷
#شهادت : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
#محل_شهادت:حلب ؛ سوریه
فرمانده اطلاعات تیپیکم لشکرفاطمیون
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_پنجاه_و_چهارم ✍((میراث))
🌺خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود. بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود. تا مادربزرگ تکان می خورد، #دلسوز و مهربان بهش می رسید. توی بقیه کارها هم همین طور، حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود.
🍃با اومدن ایشون، حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم، سبک تر شده. اما این حس خوشحالی، زمان زیادی طول نکشید.
با درخواست خاله، #پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه. من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم، جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود. فقط از حالت چهره خاله می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست.
🌺بعد از گذشت ماه ها، بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم. خاله با همه تماس گرفت.
🍃بزرگ ترها، هر کدوم سفری چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی. دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد. از همه بیشتر دایی محمد موند. یه هفته ای رو پیش ما بود، موقع #خداحافظی خم شد پای مادربزرگ رو بوسید. بی بی دیگه حس نداشت.
🌺با گریه از در خونه رفت. رفتم بدرقه اش، دستش رو گذاشت روی شونه ام.
– خیلی مردی مهران، خیلی
برگشتم داخل، که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد.
– مهران، بیا پسرم
– جونم بی بی جان، چی کارم داری؟
– کمد بزرگه توی اتاق، یه جعبه توشه. قدیمیه مال مادرم، توش یه ساک کوچیک دستیه
🌺رفتم سر جعبه، اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد. ساک رو آوردم، درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد.
🍃– این ساک پدربزرگت بود. با همین ساک دستی می رفت #جبهه.
#شهید که شد این رو واسمون آوردن. ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه، همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار.
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد.
– #وصیتم رو خیلی وقته نوشتم. لای قرآنه، هر چی داشتم مال بچه هامه. بچه هاشونم که از اونها ارث می برن.
اما این ساک، نه
🌺دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه.
این #ارث، مال توئه، علی الخصوص دفتر توش
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸