هدایت شده از جوانان سارات
چالش رفیـــق شَـــــهیدم🌺🍃
🍃🌸نفر2⃣1⃣1⃣
بہ سہ نفر جوایِـــز نفیسے اهداء مے شود😍
ارسال عکس و شرکت در چالش
درکانال جــوانـــان ســـارات👇
⚜ @javanansarat ⚜
آن گدایبم که دارایی عالم داریم🖤
فیض از سفری ارباب دمادم داریم🖤
تاکه گوهر چکد از معدن چشم ترما🖤
پنجاه و شش روز دگر تابه محرم داریم🖤
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰابْ
#حضرت_عشق
#حضرت_قمر
#محرم
@abalfazleeaam
#قرارعاشقی ❤️
حسینجان
کاش خاکم را قضا
میریخت گِرد قتلگاه
تا به وقتِ
سجده مُهرِ
کربلایت میشدم ..
#السلام_علیک_یااباعبدلله
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
هدایت شده از جوانان سارات
چالش رفیـــق شَـــــهیدم🌺🍃
🍃🌸نفر2⃣1⃣1⃣
بہ سہ نفر جوایِـــز نفیسے اهداء مے شود😍
ارسال عکس و شرکت در چالش
درکانال جــوانـــان ســـارات👇
⚜ @javanansarat ⚜
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍قسمت هشت از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی #فاصله از پشت
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍ قسمت نهم
همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای #وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم.
دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، #آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند... با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند.
گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.
فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید.
نیک مسیر راه را از روی تپهها و گاه از درون درههایی کوچک و بلند انتخاب میکرد تا اینکه به ناگاه خود را لب پرتگاه بزرگ و عظیمی دیدم.
از نیک پرسیدم: باید از پرتگاه نیز بگذریم؟ گفت: آری.
با وحشت به ته دره نگاه کردم، به قدری عمیق بود که انتهایش پیدا نبود. برگشتم و به نیک گفتم: تو که دوست و همراه منی چرا اینهمه آزارم میدهی؟! گفت: چطور؟ گفتم: آیا واقعا در این برهوت راه دیگری، که اندکی راحتتر باشد وجود ندارد؟!
نیک دستی به سرم کشید گفت: راه عبور در این وادی بسیار است، اما هرکس را مسیری است که به ناچار باید از آن بگذرد. با ناراحتی گفتم: آیا لیاقت من این بود که از بالا، آتش و دود آزارم دهد و از پایین، تپهها و درههای سخت و جان فرسا محل عبورم میباشد؟!
یک لبخندی زد و گفت: دوست من بدان این زجرها، بازتاب کردارهای زشت تو در دنیاست. اگر در این مسیر عذاب آنها را تحمل نکنی هرگز به وادی السلام نخواهی رسید. کوچکترین عمل زشت تو در دنیا ضبط گردیده، اینها تاوان آنهاست...
مدتها با رنج و مشقت بسیار مشغول پایین رفتن از دره بودیم که ناگاه، صدای ریزش سنگلاخها، از بالای دره، مرا به خود آورد. فورا خود را به نیک رساندم، تا چنانچه مشکلی پیش آید، به کمکم بشتابد وحشتزده و مضطرب، در حالیکه چشمانم از حدقه بیرون آمده بود، دیدم که مردی همراه با سنگهای کوچک و بزرگ در حال سقوط به ته دره میباشد.
نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن!
به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی میکرد، بر بالای دره ایستاده بود.
نیک گفت: این هیکل، گناه آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند...
ادامه دارد...
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج!
✍ استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم
💠آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
💠این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک
💠آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهرا(س)
💠به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت چندبار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن
به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه
🍃اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
🌹 @abalfazleeaam
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج! ✍ استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدا
بارهاروی تورادیدم ولی نشناختم
لاله ازباغ رخ ات دیدم ولی نشناختم😔
°•↲خوشبَختِےیَعنے:😍❤️
جلوےامـامزمانتـღ🙃
وایسےوبگے:↶😊
↞آخَࢪینگنٖاهَمویٖادَمنمیٖاد 🙂🍃
#اللهمْعَجِلْالِوَلِیِڪالفَـــࢪَجـ♥️●
گفتم نَفْسم خیلی اذیتم میکنه...
چیکار کنم؟
گفت:
شکایتشو پیش امام زمان عج کن!
#سخنبزرگان |💛|
•|آیت الله بهجت|•