🌙 شبنوشت 🌙
(بازنشر به مناسبت درگذشت محمد مرسی)
🔻 سؤال:
چرا آمریکا به کسانی که در مقابل او نرمش نشان می دهند نیز رحم نمی کند؟ مگر این افراد، دوستان آمریکا محسوب نمی شوند؟ پس راز این رفتار آمریکا چیست؟
✅ پاسخ:
دستکم به ۲ دلیل اصلی
◀️ یک. از نگاه لیبرال ها – از جمله آمریکایی ها – اساسا «انسان، گرگ انسان است». از دید آمریکا، کسانی که در برابر او نرمش و یا کرنش می کنند و حاضر می شوند که برای خوش آمد آمریکا حتی به منافع کشورشان نیز پشت کنند و امتیازاتی که حقوق و منافع مردم را پایمال می کنند واگذار نمایند، «خائن» محسوب می شوند. لذا برآورد آمریکا آن است که این افراد وقتی حاضر می شوند به مردم خود نیز خیانت کنند، فرداروز ممکن است که علیه خودِ ما آمریکایی ها هم خیانت کنند. پس بهتر آن است که به محض اتمام تاریخ مصرف این افراد، از میان برداشته شوند. نتیجه آنکه نگاه آمریکا به افراد مذکور، صرفا نگاهی «ابزاری» است.
◀️ دو. هم راستایی افراد یادشده با منافع آمریکا و نرمش در برابر او، طبیعتا موجب ایجاد توقع در این افراد خواهد شد و ادعای داشتن سهم از قدرت را مطرح خواهند کرد. به عنوان نمونه، آمریکا با استفاده از این افراد، اهداف مورد نظرش را در کشور مقابل پیاده می کند (مانند اسقاط آن نظام یا هر هدف دیگر) و پس از آن، این افراد در دوره ی جدید ادعای سهم کرده که "چون ما به شما آمریکایی ها کمک کرده ایم بنابرین باید به توقعات ما نیز توجه شود".
آمریکا در دوره ی جدید می خواهد کسانی در منصب و جایگاه آن افراد (ابزار) قرار گیرند که هیچ گونه ادعای سهمی نتوانند داشته باشند و کاملا «وامدار» و «وابسته»ی آمریکا باشند که مبادا در بلندمدت موی بینی او شوند.
⚠️ این است ایالات متحده
@abarshagerd ✍️
🌤 عصرنوشت 🌤
پاسخ به شبهه ای تکراری
🔻 براستی اگر «برجام» توافق بدی برای ایران بشمار می رود، پس چرا آمریکا از آن خارج شد؟
❇️ پاسخ نقضی:
علاوه بر برجام، آمریکا از توافق IMF (پیمان منع آزمایش موشک های هسته ای میان برد و کوتاه برد) که برای دستیابی به آن تلاش فراوان نمود نیز خارج شد. این در حالی بود که توافق مذکورِ آمریکا با شوروی (گورباچف)، توافقی مطابق با میل آمریکا بود. بنابرین، خروج آمریکا از یک توافق لزوما به معنای مفید بودن آن توافق برای طرف مقابل و مضر بودن آن برای آمریکا نیست، که اگر «برجام» توافق خوبی برای ایران و توافق بدی برای آمریکا محسوب می شود، پس اساسا چرا آمریکایی ها در آن وارد شدند؟
❇️ پاسخ حلّی:
به دلایل متعدد می توان اثبات نمود که «برجام» اساسا توافق خوبی برای آمریکا و توافق بدی برای ایران بشمار میرود که پیشتر در مطالب قبلیِ کنال به مناسبت های مختلف به برخی از این دلایل اشاره کردیم.
ما نیز همانند حامیان و مدافعان برجام معتقدیم که این توافق اساسا بر مبنای راهبرد "برد - برد" تهیه و تنظیم شده است، با این تفاوت که ما بر این باوریم هر دو سوی «برد» آن نصیب آمریکا شده است. از یک سو صنعت هسته ای کشور در بخش های بسیار وسیعی عملا متوقف یا به شدت به عقب رانده شده و از سویی دیگر ساختار تحریم ها براساس متن برجام بر سر جای خود باقی است.
براستی اگر برجام توافق بدی برای آمریکا است و آمریکایی ها هم این توافق را به ضرر خود تلقی می کنند، پس چرا این توافق را از اساس سرنگون نکردند، بلکه برجام را سر پا نگه داشته و صرفا خودشان از آن خارج شدند. این در حالی است که آمریکایی ها به آسانی می توانستند با دستاویز قرار دادن یک بهانه ی واهی و توسل به بند ۳۷ برجام، تحریم های شورای امنیت را بازگردانده و کل توافق را از هم بپاشانند. این کار برای آمریکا مستلزم زحمت خاصی بود؟ خیر!
💥 آمریکا، نه به علت بد و مضر بودن این توافق برای آمریکا و یا نه به علت مفید بودن این توافق برای ایران، بلکه به سبب یقینی که بر ماندن دولت فعلی در برجام داشت این از توافق خارج شد.
💥 آمریکا وقتی به عینه می دید که با نقض عهدهای مکرر خود و تهی کردن برجام از هرگونه خاصیت برای ایران، از یک طرف هیچ واکنش متقابلی از جانب دولت دریافت نمی کند و از دیگر سو نمی تواند نظام اسلامی را وادار به واگذاری امتیازات بیشتر، عقب نشینی و تسلیم در سایر حوزه ها (نظیر امنیتی، منطقه ای و ...) کند، لذا تصمیم به خروج از برجام گرفت تا این بار با وارد ساختن فشار روانیِ ناشی از خروج از این توافق، ایران را مجبور به عقب نشینی و امتیاز دادن کند.
@abarshagerd ✍️
ابَرشاگرد
🔈 دو نکته پیرامون FATF و اظهارات غیرفنی آقای رئیس جمهور در روز گذشته
@abarshagerd ✍️
🌤 عصرنوشت 🌤
طرح بحث
🔹 لابد آن روایت معروف را شنیده اید که می فرماید: "فقر از هر دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می گردد". (قریب به مضمون)
فرض میکنیم روایت فوق از نظر سندی هیچ خدشه ای بدان وارد نباشد.
یا آنکه فرمود: "کاد الفقر ان یکون کفرا". (فقر ممکن است به کفر بینجامد).
🤔 سؤال:
اگر کسی به سبب "فقر" کافر شود، آیا می توان گفت که در زمان "دارایی"، آن فرد فردی مؤمن بوده است؟
آیا "فقر" یکی از نمونه های شکافت شخصیتی نیست؟ بلی! فقر یکی از مصادیق شکافت شخصیت محسوب می شود، همچنانکه در روایتی به همین موضوع اشاره شده است.
حال، اگر کسی در شرایط شکافت، کفرش بروز پیدا کرد، آیا می توان گفت پیش از شکافت، مؤمن بوده است؟ یا آنکه پیش از شکافت نیز کافر بوده، لیکن پس از شکافت، کفر او رو آمده است؟
🌺 تأمل کنیم!
@abarshagerd ✍️
🔈 چندی پیش در بین فایل های آرشیوی ام، به یک فایل صوتی برخوردم که در آن دکتر فریدون عباسی؛ رئیس سابق سازمان انرژی اتمی به مناسبتی قبول زحمت کرده و به دو سؤال مطرح شده از جانب بنده و نیز سؤالات برخی دوستان دیگر پاسخ دادند.
◀️ این پرسش و پاسخ در سال ۹۵ انجام شده است.
🌸 ذیلا تقدیم می شود. 👇👇
@abarshagerd ✍️
🌤 صبحنوشت 🌤
وجیزه ای در نسبت روسیه و برجام
🔻 سؤال:
علی رغم آنکه روسیه (به عنوان یکی از متحدین جدید استراتژیک ج.ا.ایران) از اشکالات و ایرادات فراوان موجود در متن و روح توافق وین (برجام) مطلع می باشد و کاملا به این نکته واقف است که برجام نه توافقی «مطلوب»، نه «مقبول» و نه حتی «معمول» برای ج.ا.ایران است، با این حال چرا از حفظ این توافق پُراشکال حمایت می کند؟
❇️ پاسخ :
حمایت روسیه از برجام و تلاش برای حفظ آن از دلایل متعددی برخوردار است که یکی از این دلایل عبارت است از اهمیت فراوان و غیرقابل اغماض «حفظ ثبات پیرامونی» برای این کشور آنهم با شعاع قابل توجه و مضافا در خصوص موارد مهمی نظیر موضوع «هسته ای»، نه آنکه روسیه برجام را توافقی خوب بداند؛ اصلا! کما اینکه پیش از این، آقای رجب صفروف مدیر کل مرکز مطالعه ایران معاصر در روسیه در برنامه تلویزیونی جهان آرا به صراحت اعلام کرده بود:
"اگر روسیه به جای ایران بود، هیچگاه حاضر به پذیرش برجام نمی شد".
@abarshagerd ✍️
May 11
🌙 شبنوشت 🌙
۱۰ نکته در نقد سند «الگوی پایهی اسلامی ایرانی پیشرفت»
سلام علیکم و رحمة الله
بنده تا ابتدای قسمت «تدابیر» را مطالعه کرده ام.
به نظر بنده در این سند مطالب بسیار مهمی وجود دارد که نیازمند نقد می باشد؛ نقدهایی بسیار جدّی.
چند نکته را در این باره به عرض دوستان می رسانم. دوستان نیز یاری بفرمایند.
۱- به جرأت می توان گفت که اصلی ترین نقدی که به این سند وارد است، نقد «امیری» است؛ یعنی متأسفانه تنها عامل حیاتی آفرینش و انسان یعنی «عقل» به وضوح در چارچوب کلی این سند نادیده گرفته شده است و حتی به نظر می رسد آنجایی هم که در بند ۷ از قسمت جامعه شناختی به موضوع رهبری امام معصوم (ع) برای جهتگیری تاریخ به سوی آیندهای پیشرفته در تمام ابعاد مادی و معنوی اشاره می کند، وقتی با نظام فکری حاکم بر سند و برخی بندهای دیگر سند سنجیده می شود، کماکان «ارسطویی بودن» دستگاه فکری حاکم بر نخبگانِ تهیه کننده ی این سند استنباط می شود.
۲- به علت فقدان طرح تراز، به عنوان مثال در نخستین بند از قسمت «مبانی انسان شناختی»، ابهام جدّی ای در تبیین هدف اصلی آفرینش انسان به عیان مشاهده می شود؛ به این صورت که هدف اصلی آفرینش انسان را «مقام قرب و خلیفة اللهی» عنوان می کند در حالی که توضیح نمی دهد که در نهایت دقیقا چه چیزی باید به خداوند قرب پیدا کند و کامل شود. حال آنکه می دانیم که هدف اصلی آفرینش عبارت است از "استکمال عقل (گوهر وجودی)".
۳- در بند دوم از قسمت مبانی انسان شناختی به صراحت گفته شده است: «حقیقت آدمی، مرکب از ابعاد فطری و طبیعی و ساحات جسمانی و روحانی است»، و در بند دوم از قسمت مبانی جهان شناختی می گوید: «... جهان مادی در طول عالم ماورا است ...».
با توجه به «لایه لایه» بودن نظام عالم و از جمله انسان و «پنج تا بودن» این لایه ها، قائل شدن دو بُعد فطری و طبیعی برای انسان را اصلا متوجه نمی شوم. نقد جدی وارد است.
آیا «ساحت» به معنای «بُعد» است؟ اگر ساحت به معنای بُعد است، آنگاه جهان مادی چگونه می تواند در طول عالم ماورا باشد، حال آنکه وقتی دو چیز به عنوان ابعاد یک موضوع معرفی می شود، طبعا هم عرض بودن آن دو ثابت می شود نه در طول یکدیگر بودن؟ اینکه جهان مادی در طول عالم ماورا است، آیا به معنای «امامت» عالم ماورا بر جهان مادی است؟ اگر به این معناست، آنگاه چگونه عالم ماورا (روح) و جهان مادی (جسم) هم عرض یکدیگر می توانند باشند؟! وقتی دو چیز هم عرض یکدیگرند، طبعا هیچکدام بر دیگری امامت ندارد.
۴- در بند نخست قسمت مبانی جامعه شناختی آمده است: «جامعه بهعنوان بستر تعامل و مشارکت در جهت تأمین انواع نیازها و شکوفایی استعدادها، نافی هویت فردی، اختیار و مسئولیت اعضا نیست ولی میتواند به "بینش"، "گرایش"، "منش"، "توانش" و "کنش" ارادی آنها جهت دهد و از افراد بهویژه نخبگان اثر پذیرد».
ملاحظه می فرمایید که در بین پنج عنصری که ذکر شده اند یعنی بینش، گرایش، منش، توانش، کنش، هیچ اشاره و حتی کنایه ای را نمی توان به تنها موضوع حیاتی و استراتژیک آفرینش یعنی «عقل» یافت.
۵- در بند ۵ از قسمت مبانی جامعه شناختی آمده است: «تغییرات اجتماعی تحت تأثیر عوامل فرهنگی، جمعیتی و انسانی، جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، دانشی و فناورانه پدید میآید».
واقعیت امر آن است که، اینگونه دست بندی ها از عوامل مؤثر بر یک جامعه، آشفته و غیرعلمی می نماید و حاکی از عدم داشتن طرح تراز می باشد. سخن در اینجا فراوان است. بگذریم.
@abarshagerd ✍️