شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)
علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
رفتی و پشت تو "یا رادَّ یوسف" خواندم
کاش سیراب بیایى تو به کنعان رباب
پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است
تا خجالت نکشد از دل سوزان رباب
تیر خوردى وسط خیمه زمین خوردم من
بعد از این گریه شود روزى چشمان رباب
عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ریخت
واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب
این زمین خوردن من دست خودم نیست على
سَرِ تو خورده زمین زانوى لرزان رباب
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
نام تو را همینکه صدا میزند رباب
آتش به جان کرب و بلا میزند رباب
مثل دل پدر گلویت پاره پاره است
اما دوباره حرف شفا میزند رباب
شد سینه پر ز شیر؛ ولی شیرخواره نیست
مادر بیا که باز صدا میزند رباب
چون در خیال خویش بغل میکند تو را
بوسه به زخم حلق شما میزند رباب
زحمت برای مادر و خلعت برای غیر
دیگر نگو که ناله چرا میزند رباب
قلب سکینه از غم تو تیر میکشد
در هرکجا که حرف تو را میزند رباب
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
4_5832528651249255565.mp3
2.3M
🎧 #زمینه فوق العاده شنیدنی
🎼 لالایی گلم لالا لالا بهارم....
🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌙 #محرم_الحرام
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
🏴با کاروان حسین به کربلا میرویم 🏴
در روز هفتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری «عبیدالله بن زیاد» نامهای به «عمر بن سعد» فرستاد و به او دستور داد تا راه فرات را بر حسین(ع) و یارانش ببندند و اجازه نوشیدن حتی قطره ای آب را به امام و یارانش ندهند. (بحارالانوار،ج44،ص386)
در پی این فرمان، عمرسعد نیز فوراً «عمرو بنحجاج» را با پانصد سوار در کنار رود فرات مستقر کرد تا مانع دسترسی امام حسین (ع) و یارانش به آب شوند. در این روز مردی به نام «عبدالله بنحصین ازدی» فریاد برآورد: ای حسین! به خدا سوگند دیگر قطره ای آب را نخواهی نوشید تا از عطش جان دهی.
امام حسین (ع) در پاسخ به وی فرمودند :خدایا او را از تشنگی بکُش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!
حمید بن مسلم ( از جمله کسانی که در لشکر عمرسعد بود و پاره ای از وقایع عاشورا را از او نقل کردهاند) میگوید: قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله حصین آن قدر آب مینوشید که شکمش بالا میآمد و بعد همه آبی را که نوشیده بود بالا میآورد! باز فریاد میزد: تشنهام! آب…! اما هیچ وقت سیراب نمیشد تا اینکه بالاخره به همین وضع هلاک شد. (ارشاد شیخ مفید، ج2،ص86 و همچنین رجوع کنید به قصه کربلا، علی نظری منفرد، صص 230-231)
امام حسین(ع) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد: بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن و بر ایشان تنگی و قحطی( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر) پدید آور و آن غلام ثقفی(حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند. زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک های رهبر انقلاب هنگام شنیدن نوحه معروف #حاج_سیدمجید_بنی_فاطمه
اولین شب عزاداری در #حسینیه امام خمینی ره
۹۷/۶/۲۵
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
🏴با کاروان حسین به کربلا میرویم 🏴
چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.
ملاقات یزید بن حصین همدانى و عمر بن سعد
چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.
امام (علیه السلام) فرمود: اختیار با توست.
او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند.
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟
آن مرد همدانی گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من میدانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند.
ملاقات امام حسین (علیه السلام) و عمر بن سعد
امام حسین (علیه السلام) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر سعد نیز پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند.
امام حسین (علیه السلام) به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود حضرت عباس بن علی (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در نزد خود نگاه داشت و همین طور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد.
ابتدا امام حسین (علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود:
ای پسر سعد آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو بسوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی توبه خداست.
عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم که خانه ام را خراب کنند.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم.
عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند.
امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند.
امام حسین (علیه السلام) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را بهزودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری.
عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است!
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
👌تاحالا دیدین وقتی انگشتتونو میذارین کف دست نوزاد چه جوری محکم انگشتتونو می گیره؟ الهی ششماهه ی اباعبدالله همونجوری دستتونو بگیره.... 🙏
السلام على عبد الله بن الحسین الطفل الرضیع المرمی الصریع المتشحط دما المصعد دمه فی السماء المذبوح بالسهم فی حجر أبیه لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویة....
گروه ختم صلوات وحمدشفاهدیه برمولای 6 ماهه به نیت شفای کودک شیرخواری که اوضای مساعدی ندارد😔 حاجت رواباشید🙏
گروه ختم
باب الحـ (علی اصغر) ــوائج👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/624558094Cf7448e0718
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشـقی رایـج نبود❤
عـباس آڹ را باب ڪرد…🙏
او دو دستش را ڪنار علقمہ،
نذرِ سرِ ارباب ڪرد…😭😭
السلام علیک یا علمدار کربلا 💔
#یاصاحب_الزمان_آجرک_الله🏴
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
4_5940595371355931125.mp3
9.26M
سه شبه بی ابرو
#التماس_دعای_فرج
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
4_5945266397398434201.mp3
4.43M
#یاعباس_جیب_الماء_لسکینه
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاسوعای حسینی
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دسته_بندریهای مقیم بندر انزلی
محفل عباسـ﷽ــیون💔
@abaseyon