❌فیلم ها و انیمیشن هایی که دیدن آن ها برای کودکان مطلقاً ممنوع است:
✨تصاویری از مخاطرات یا تهدیدهای بزرگ برای حیوانات، کودکان و والدین.
✨شخصیت های شبح مانند و مافوق طبیعی و توجیه ناپذیر مثل هیولاهایی که کارهای ترسناک انجام می دهند.
✨خشونت و حمله جسمانی چه در قالب های واقعی یا رایج و آشنا.
✨کارتون های خیالی که تکه تکه کردن جسد، جراحات بدنی، قطع عضو یا روابط جسمی خشن را نشان می دهند.
✨شخصیت های اصلی آنها با فرهنگ، آداب و رسوم و اعتقادات ما سازگاری نداشته باشد.
✨فعالیت جسمی و ورزشی خطرناک.
♦کودکان هم تقلید کننده هستند و هم باور پذیر.
✅مراقب باشیم چه می بینند و چه می شنوند.
🆔@abbas88
💟 به جاي تنبيه چه كنيم:
⚛️ توضیح به جای تهدید:
میتوانید با یک توضیح مختصر علت زشتی رفتار او را روشن کنید تا در ذهنش دلیلی برای تغییر رفتار داشته باشد.
☸️ از عصبانیت دوری کنید:
به جای تمرکز روی اشتباه یا رفتار نادرست کودک که شما را برای هیجان و عکس العمل احساسی آماده میکند از هر یک از موارد خطای فرزندتان به عنوان موقعیت خوبی جهت راهنمایی او و فراگیری استفاده کنید.
⚛️ انگیزه بدهید:
با جملات خاصی به او انگیزه بدهید و صحبتهای تشویق کننده داشته باشید.
🆔@abbas88
🌰🐿 سنجاب کوچولو و خرس مهربون🐿🌰
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود...
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید که هر روز صبح، برای چیدن میوه به جنگل میرفت و با سبد پر از خوراکیهای خوشمزه بر میگشت.
سنجاب کوچولو هم آرزو میکرد کاش زودتر بزرگ شود تا بتواند به تنهایی از درختان بلند و پر شاخ و برگ بالا برود و هر قدر که دوست دارد فندق و بادام و گردو و بلوطهای خوشمزه و درشت بچیند.
یک روز که سنجاب کوچولو در لانه نشسته بود و داشت به بزرگ شدن خودش فکر میکرد، سنجابهای دیگر را دید که روی شاخ و برگ درختان جنگل بالا و پایین می پرند. او خیلی غصه خورد. چرا؟ چون دلش میخواست مثل آنها به هر طرف که میخواهد برود.
وقتی پدر و مادرش از راه رسیدند به آنها گفت: من چه وقت می توانم به جنگل بروم؟ پدر گفت: وقتی که بزرگ شدی و توانستی یک سبد از میوههای این جنگل را بغل کنی و به خانه بیاوری! سنجاب کوچولو که فکر میکرد حالا بزرگ شده، گفت: این که کاری ندارد، من همین الان هم میتوانم یک سبد پر ازمیوههای جنگل را بچینم و بیاورم!
پدر سنجاب کوچولو که خیلی بچهاش را دوست داشت گفت: اگر تو میتوانی به تنهایی به جنگل بروی فردا صبح به جنگل برو. حالا دیگر ما پیر شدیم اگر تو بتوانی یک سبد بلوط بیاوری ما خوش حال می شویم. سنجاب کوچولو تا این را شنید از ذوق تا صبح خوابش نبرد.
صبح روز بعد، همین که آفتاب درآمد سنجاب کوچولو یک سبد برداشت و از لانه خارج شد. جنگل و همه آن چیزی که در آن وجود داشت. درختان بلند و در هم، میوههای خوشمزه و رنگارنگ، پرندگان پر سر و صدا و …. سنجاب کوچولو از دیدن آن همه زیبایی غرق لذت و تماشا شده بود. او موجوداتی را میدید که تا به حال ندیده بود: گله گوزنها، میمونهایی که از جلوی چشم او با سرعت بالا و پایین می رفتند و پرندگانی که از این شاخ به آن شاخ میپریدند…. سنجاب کوچولو که از شوق و ذوق نمیدانست باید چکار کند، بدون هدف این طرف و آن طرف میدوید و نمیدانست باید چه نوع میوهای را از کدام درخت جدا کند. سنجاب کوچولو که حیران و سرگردان توی جنگل در حال حرکت بود، ناگهان چشمش به یک خرس قهوهای افتاد.
سنجاب کوچولو
اول خیلی ترسید، اما وقتی خنده خرس را دید، آرام شد و در پشت درختی ایستاد. خرس مهربان پرسید: نترس… چی شده… دنبال چی می گردی سنجاب کوچولو؟ سنجاب کوچولو کمی جرات پیدا کرد و گفت: دنبال میوههای خوشمزه میگردم. بخصوص بلوطهای درشت… اما نمی دانم چرا از هر درختی بالا میروم بلوط پیدا نمی کنم؟
خرس مهربان خندهای کرد و گفت: هر درختی یک نوع میوه دارد. تو اول باید درخت آن را بشناسی و بعد از آن بالا بروی.
مثلا اگر بلوط میخواهی باید از درخت بلوط بالا بروی. حالا دنبال من بیا تا درخت بلوط را به تو نشا ن بدهم ! سنجاب کوچولو وقتی دید خرس قهوهای اینقدر مهربان است، دنبال او به راه افتاد تا به یک درخت بلوط رسیدند. سنجاب کوچولو که تا به حال درختی به این بزرگی و پر از میوه ندیده بود، بدون معطلی از درخت بالا رفت و شروع به چیدن بلوط کرد.
از این شاخه به آن شاخه… هرچه بلوط میدید میچید. سبدش کاملا پر شده بود. خرس قهوهای که پایین درخت ایستاده بود فریاد زد: دیگر بس است. سبد تو پر از بلوط شده… ممکن است ازآن بالا بیفتی. اما سنجاب کوچولو که خیلی ذوق زده شده بود، به دنبال بلوطهای درشت بالا و بالاتر میرفت. تا اینکه سبدش آنقدر سنگین شد که ناگهان از آن بالا به پایین پرتاب شد.
سنجاب کوچولو شانس آورد که در لابلای شاخ و برگ درختان آویزان شد، وگرنه معلوم نبود که چه بلایی ممکن است به سرش بیاید. خرس مهربان که در پایین درخت منتظر او بود، کمکش کرد و او را نجات داد، اما دیگر از سبد پر از بلوط خبری نبود، زیرا بلوطها همه به اطراف درخت ریخته بودند و چند سنجاب بزرگتر داشتند آنها راجمع می کردند… آن وقت بود که سنجاب کوچولو از خرس مهربان خجالت کشید و با خودش فکر کرد که: پدر درست می گفت، من بزرگ نشدهام و بازهم باید صبر کنم
🆔@abbas88
#بازی تمرکزی
هدف : افزایش دقت و تمرکز
رده سنی : ۵ سال به بالا
انداختن توپ تخم مرغی داخل لیوان پر از آب با زدن توپ روی میز، از کودک میخواهیم با رفتن روی هر شکل، حرکتی انجام دهد:مثلا روی مربع ها بپرد یا صدایی راه به خاطر بسپارد.
فواید:تقویت حافظه،افزایش دقت وتوجه
#افزایش_دقت
🆔@abbas88
⭕️ ثواب بوسیدن پای #مادر
💚 پیامبر(ص) فرمود:
👌 «کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است»
📚(گنجینه جواهر )
💚و نیز فرمود:
👌 «هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».
📚(نهج الفصاحة)
💚 در حدیث دیگری فرمود:
👌 «کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و از نیکوکاران نوشته شود.
📚(مستدرک الوسائل، ج 2)
🆔@abbas88
ماه رجب و فرصتی ویژه برای مؤمنان است...
◀طوبی للذاکرین
◀طوبی للطائعین
🔺️خوشا بحال ذاکرین
🔺️خوشا بحال اطاعت کنندگان
حلول ماه شریف رجب المرجب را تبریک و تهنیت عرض می نماییم
🆔@abbas88
🖼 #اینفوگرافیک | اعمال ماه رجب
🌷 با انجام این اعمال از #ماه_رجب بیشتر استفاده کنید.
🌙 #اين_الرجبيون
🆔@abbas88
#بیاموزیم
✅ #سیره_اخلاقی_رهبری
🚨 تقیّد رهبر معظم انقلاب به اعمال #ماه_رجب از زمان #کودکی
💠 حضرت امام خامنهای(حفظهالله)، پس از سن تکلیف اعمال #امداوود را به جا ميآوردند؛ غیر از روزههایش
ایشان در این باره می فرمایند: «من از روز اول نميتوانستم #روزه_مستحبی بگیرم؛ به خاطر مزاجم و چشمم، نميتوانستم. برایم #ضرر دارد. مادرم هم همینطور بود... هر دومان عاجز بودیم.»
ایشان مقید بودند #لیلهالرغائب را از دست ندهند.
ایشان می فرمودند: «دعای ايام ماه رجب را من از بچگی #حفظ بودم.»
📚 برگرفته از کتاب شرح اسم