eitaa logo
عباس موزون
50.3هزار دنبال‌کننده
957 عکس
2.2هزار ویدیو
4 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت اول فصل سوم) 🔸میشه گفت در لحظه بازگشت غمگین بودم، خیلی حالم گرفته شده بود، اما می‌دونستم می‌شه بهشون اعتماد کرد و از من مراقب می‌کنند، آن نیروی خدایی، وعده‌های فرشته‌های نگهبان... 🔸بعد از ترک آنجا، معلوم شد آنچه بر آن آگاه بودم، آن شش مرحله که ظاهر شدند، هنوز یادم بود، اینقدر خوب در حافظه‌ام حک شده‌اند که انگار همین دیروز بود که این تجربه را داشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/MDoG1 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت اول فصل سوم) 🔸فرق بسیار فاحشی بین خاطرات توهمزا و‌ واقعیت است. با چندین مدرک علمی ثابت می‌کنم که خاطرات در مغز ذخیره نمی‌شوند، نشان می‌دهیم که دانش اعصاب و روان، مادی‌گرایانه نیست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/E1uIX 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
💠 عنوان: 🖥 فراخوان برنامه تلویزیونی 🖥 «زندگی پس از زندگی» قابل توجه پزشکان، پرستاران، کادر درمان و کارکنان دانشگاه‌های علوم پزشکی و بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های کشور: برنامه «زندگی پس از زندگی» شبکه چهار سیما در نظر دارد با عزیزانی که در هر بخش از حوزه درمان یا آموزش پزشکی کشور مشغول خدمت هستند و یکی از دو شرایط زیر را دارند (برای فصل پنجم این برنامه و پخش در ماه رمضان سال جاری) مصاحبه نماید: ۱ - شخصا تجربه نزدیک به مرگ داشته‌اند. ۲ - خاطره‌ای از بیمار یا مراجعه کننده‌ای دارند که ابراز کرده تجربه نزدیک به مرگ داشته است. 📱📱شماره‌های ارتباطی در این باره: 09394619837 09226696393 خواهشمند است عزیزان با توجه به نزدیکی ماه رمضان و لزوم تسریع در ضبط مصاحبه‌ها این پیام را به صورت حداکثری منتشر فرمایند. با احترام عباس موزون تهیه کننده برنامه زندگی پس از زندگی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸۱۷ سال داشتم، سال آخر دبیرستان بودم، شهر مادری سلماس در آذربایجان غربی. چون شهر ما کوچک بود، اکثراً رفت و آمد با دوچرخه بود، این اتفاق هم با دوچرخه برای من رخ داد. 🔸یک روز از مدرسه که برمی گشتیم، دوستم پیشنهاد داد تا خانه کورس (مسابقه) بگذاریم ببینیم چه کسی زودتر می‌رسد، یک لحظه نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد، چرخ جلوی دوچرخه من برخورد کرد به چرخ عقب دوستانی که با هم دو نفری ترک دوچرخه بودند، زمین خوردم و از هوش رفتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/LMak0 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸در ابتدا دوستان به موضوع اهمیت ندادند، چون با دوچرخه می‌رفتیم و می‌آمدیم از این اتفاق‌ها افتاده بود، ظاهراً می‌بینند هیچ حرکتی ندارم حدود ۲۰۰ متری که از من فاصله گرفته بودند همانجا دوچرخه‌ها رو‌ رها می‌کنند و دوان دوان به سمت من می‌آیند ببینند چه اتفاقی افتاده!... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ExynB 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸صدای همه را می‌شنیدم که هر کس چی می‌گه، از جلال دوستم گرفته تا ایوب و تک تک نفراتی که بالای سرم حاضر بودند. در آن لحظه که بلند شدم ایستادم، یک سر و گردن از بقیه که دور و بر بودند بالاتر بودم، انگار اشراف خاصی به آن جمعیت و آن حال داشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/5X6eE 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸این‌قدر آن احمد ایستاده گستره دید و نگاهش وسیع بود که همزمان خانه‌مان را می‌دیدم که چند چهار راه آن طرف‌تر بود، دقیقاً افراد خانه را می‌دیدم که هر کس به چه کاری مشغول بودند. انگار سقف خانه را برداشته بودند و من خانه‌مان را هم می دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ezV2A 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
18.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸دیگر کم‌کم داشتم می‌پذیرفتم این موضوع را که احمد افتاده یک جسم دیگر بیشتر نیست و روحم جدا شده و این روح من است که اینطور جدا شده و جامع و وسیع می‌تواند به همه جا سر بکشد! 🔸همزمان بهشت زهرا(س) رفتم و مراسم تشییع و تدفینم را کامل دیدم و برگشتم محل حادثه، افرادی را می‌دیدم که سر آمد همه‌شان مادربزرگم بود که سیده خانم بالا مقام بودند با لباس‌های آراسته و چهره‌ای خندان برای خوش آمد گویی به من آمده بودند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/z17F4 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸عمه‌مان بیمار بود و دکتر گفته بود که باید به گردش بُرده شوند تا روحیه‌اش بهتر شود. یک سفر شمال رفتیم، دریا طوفانی بود ما هم طبق معمول آب‌بازی می‌کردیم، شنا نمی‌شد کرد چون بسیار مواج بود. خانم‌ها در ویلا در حال تدارک ناهار بودند و ما هم مشغول آب‌بازی، حادثه‌ای رخ داد و زیر پایم خالی شد در دریا و دیدم پاهایم روی زمین نیست. آنجا هم یکبار دیگر مرگ را جلوی چشمانم دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/WCk7i 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل سوم) 🔸در لحظه آخر بهم الهام شد اینها دیگه رفتند زیر آب، کاری از دست تو برنمیاد، خودت را نجات بده. فرمان اینقدر واضح بود که ناخودآگاه فکرم این شد که بله اینها رفتند، بعد از آن شنا کردم به سمت ساحل... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/tOC7g 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links