eitaa logo
عباس موزون
50.8هزار دنبال‌کننده
988 عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل سوم) 🔸یک میلیون سال مجبورم به راه رفتن در سرما و یک حس بد، هیچ چیزی از این دنیا یادم نبود و هیچ چیزی غیر از اینکه باید این راه را بروی یادم نبود. 🔸به همین مسیر که می‌رفتم یک نیرویی گفت: کافیه دیگه همینجا بایست، دستانم را حس کردم و نشستم روی زمین... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/acQfI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل سوم) 🔸تاریکی بالاخره تمام شد. انگار باید می‌رفتم یه جای جدید، این‌دفعه تونل بود، یه سوی نور خیلی کوچک، من به سمت این نور می‌دویدم، این‌دفعه دیگه دست و پا از خودم می‌دیدم، دویدنم را حس می‌کردم. نور میکرون به میکرون اضافه می شد. 🔸لذت‌بخش‌ترین حسی که تا به حال داشتم دویدن به سمت نور بود، این حس خیلی خوب بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/giaKJ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل سوم) 🔸بهوش اومدم، مبهوت بودم، در حال درد بهوش اومدم، یک حال بد از یک جای خوب آمدم یک جای بد، از آمدن ناراحت بودم. 🔸تمام آنچه دریافتم واقعی بود با گوشت تنم حس کردم، همه‌‌اش فکر می‌کنم بخاطر آن بدهی‌ام بود (برداشت من این بود). این دنیا خیلی کوچک است بدهکار نباشیم، دِینی گردن هم نداشته باشیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/OdzfS 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
22.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸اولین تجربه برای ۲۱ سالگی من هست، بعد از ظهری بود منزل یکی از دوستان بودیم کرسی ذغالی داشتند، چون موقع تعویض منقل زغال کرسی باید چند ساعتی در فضای باز گذاشته می‌شد تا گاز منواکسیدکربنش خارج شود تا مسمومیت ایجاد نکنه و این بندگان خدا فراموش کرده بودند این کار رو انجام بدهند و من حدود یک ساعت و نیم زیر کرسی خوابیدم و پس از بیدار شدن حالم بد شد. سرم گیج رفت و دیگر چیزی نفهمیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/oXQjE 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸سال ۸۴ فکر می‌کردم ماندنم بی‌فایده است، مشهد رفتم و به آقای نخودکی گفتم: حاجتی ندارم فقط می‌خواهم بمیرم. ماه رمضان پیشرو در یکی از شب‌های بین احیا خسته بودم خوابم گرفت گفتم چُرتی بزنم برای سحر بیدار بشم همین که خوابیدم دیدم در فضای فوق‌العاده‌ای هستم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/CuNa6 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
24.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸از صفر شروع کرد سرعت گرفتن شیب داشت تا ۲۰۰ هزار کیلومتر در ساعت، بسیار لذت‌بخش. پشت سرم ظلمات بود و من سمت نور می‌رفتم، سفیدی وسط، زرد ملایم، درخشنده دل می‌برد. 🔸در آنجا نوری که بود سرعت فزاینده داشت، اما باد نبود که موهای مرا ببرد، صورتم را اذیت نمی‌کرد؛ یک جور مکش بود، نه اینکه من حرکت کنم. اگر بشود نامش را عشق گذاشت عشق، عشق را اینجا تجربه نمی‌کنیم. سرعت نگرانی ایجاد نمی‌کرد شوق را بیشتر می‌کرد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/R4mEW 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸وقتی روبروی تونل قرار می‌گرفتید، احساس می‌کردید ۵۰ متر است ولی وقتی درونش قرار می‌گیری فکر می‌کنی دهانه تونل ۵ کیلومتر بود. این فضا ماده نیست، زنده است. 🔸آنجا یکپارچه وحدت بود. وقتی برمی‌گردی تمام اندوه عالم وجودت را می‌گیرد، فکر می‌کنید بازنده بزرگ خلقت هستید از این برگشت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yVZM7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸 پنج، شش شب بعد اواخر ماه رمضان دوباره تجربه برایم رخ داد. وقتی دومین تجربه اتفاق افتاد همین که شروع شد گفتم برویم دیگر پشیمان نبودم. در همان شرایط قبل بعد از مطالعه که خسته شده بودم و‌ خواستم بخوابم در همان اتاق گفتم: خدایا ممنونم فقط شکر می‌کردم و نمی‌خواستم برگردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Re8o6 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
24.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸دو سال بعد تجربه بعدی‌ام اتفاق افتاد در بیمارستان قلب می‌دانستم قلبم گرفته و دچار ایست می‌شد. در دانشگاه پیام نور سخنرانی داشتم که چند بار ایست قلبی شدم و دیگه دیدم خون به مغزم نمی‌رسد، مرا به درمانگاه رساندند آنجا بعد گذاشتن دستگاهی که خودش نوار می‌گیرد و بعد ۴۸ ساعت بررسی می‌شود، همانجا دکتر گفت باید به بیمارستان بروی. 🔸بیمارستان دکتر شریعتی، این بار دیگر تونلی نبود همه چیز سیاه شد و فقط صدای داد و بیداد پزشکان را می‌شنیدم. فقط دیدم بالای جسم خودم ایستادم و نه خودم برایم مهم بود که روی تخت بود و نه سر و صدای پزشکان، تنها آنچه برایم جالب بود، آقایی بلند قد که لباسی سفید بر تن داشت و پایین پای من ایستاده بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rpBR3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸آن آقا پیام‌هایی داشت که دنیا نمی‌گذاشت آنها را بشنوم. هنوز حسرت می‌خورم، توفیق را از من گرفتند چون آن صدا را نمی‌شنیدم، نگذاشتند وارد آن عرصه شوم. احتضار بدترین جاست، خودم مشکلی نداشتم و مدت‌ها وصیت‌نامه‌ام را نوشته بودم و می‌دانستم این طرف کاری ندارم. 🔸وقتی برگشتم ندایی آمد که بگو: لَم یَشکُر المخلوق یَشکُر الخالق، نتوانستم بگویم چون از اینکه مرا نجات داده بودند ناراحت بودم. به زحمت به دکترم گفتم: من رفته بودم، برگرداندید مرا... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fTBKn 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل سوم) 🔸از مرگ جسمم بله می‌ترسم، یک احساس مرگ هست که این اتفاق می‌افتد و شما می‌روی آنجا، من اینجا ترس از خودم از اعمالم از ظلم‌هایی است که کردم، از کوتاهی‌هایم که داشتم ترس دارم. 🔸بزرگترین مغبونیت از غفلت است یعنی انسان اینجا دنیای فانی را دنیای باقی بداند، ما از گذر زمان غافل می‌شویم بزرگترین سوخت هستی زمان است، یک جا می‌فهمی از دستش دادی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/HsEYf 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links