eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
50.9هزار دنبال‌کننده
901 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸اومد سمت من یه نفر و دست کشید روی سرم من سرم پایین بود، گفتش که پسرم ناراحت نباش هیچوقت امیدت رو از دست نده نمی‌دونستم کیه! سرم رو کردم بالا یهو گفتم: یا ابالفضل(ع) چقدر خوشگله این آقا، گفتش که می‌دونی من کی‌ام؟ من اباالفضل العباسم ..‌‌. گفتن که قول بدی وقتی برگشتی گِله ما رو جایی نکنی که بگی باب الحوائج دروغ بود یا مثلاً ابالفضل(ع) و امام حسین(ع) دروغ بودن! گفتم چشم آقا قول میدم گفتن حالا برو تو جسمت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rYgZW 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸من در یک عالمی بودم که با آنچه در این دنیا می‌بینیم و می‌فهمیم کاملاً متفاوت بود من را از آن عالم بیرون آوردند ولی این بیرون آوردن به اجبار و با احترام کامل بود حس می‌کنم یکسری افرادی من را بدرقه کردند و این حس با من هست که با خروج از آنجا حافظه من آنچه از آن عالم آگاهی داشتم که چه ویژگی‌هایی آنجا دارد و چه کسانی آنجا هستند پاک کردند و تنها یادم است انگار دری یا درگاهی بود که بسته شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/EQ8m4 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸همین که در این افکار بودم که خارج شدم و توجهم نسبت به آنجا بود احساس می‌کردم یک وجودی؛ یک‌ حضوری سمت شانه چپم حس کردم که کنارم هست، مشاهده‌ای نبود احساس درک حضور بود که فاصله یک متری با ایشان دارم از آنجا سفر ما شروع شد، از همراهی‌اش حس خوبی داشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fePGS 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸هر چه بیشتر می‌گذشت، تعداد ستاره‌ها بیشتر می‌شد و سرعت ما هم بیشتر می‌شد پایین آمدن ما ادامه پیدا می‌کرد، حس نگرانی من بیشتر شد، به خودم گفتم: کِی قرار است تمام شود این پایین رفتن؟! تا اینکه به زمین نزدیک‌تر شدیم آمدیم پایین‌تر در جوّ زمین، آمدیم پایین‌تر شهرمان، پایین تر سقف خانه پدری ۳_۲ متری سقف خانه پدری توقف کردیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/98Gh5 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸وقتی اینها را دیدم آن حضور همراه، راهنما گفت: تو قرار است اینجا متولد بشی و‌ با اینها زندگی کنی (گفتن راهنما؛ القای معنا بود نه حرف زدنی باشد) وقتی متوجه شدم قرار است اینجا به دنیا بیام و با این افراد زندگی کنم، به من تمام حس‌هایی که قرار است در این زندگی به من دست بدهد با توجه به اتفاقاتش، به من دادند. با ماهیت مفاهیمی چون رنج، غم و... به من داده شد، مفاهیمی که تا آن موقع برای من ناآشنا بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/DEFsC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸وقتی آن راهنما گفت: تو‌ باید متولد بشی و‌ رشد کنی؛ برداشتم این بود که منظور بزرگ‌ شدن به لحاظ سِنّی نیست، یعنی یکسری مفاهیم را تو باید یاد بگیری؛ بفهمی که روحت رشد کند. 🔸با توجه به تجربه‌ام فهمیدم چیزهایی هست که ما فقط در دنیا تجربه‌اش می‌کنیم چون اینجا خیر و شرّ، خوبی و بدی کنار هم هست یعنی ما اینجا هر کاری بخواهیم انجام بدیم دو مسیر جلوی پای ما قرار می‌گیرد، می‌توانیم راه خوب برویم یا راه بد برویم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/HN4I9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸همه گندم‌های گندمزار انگار نجوایی، نوایی با هم آواز می‌خواندند خیلی گوش نواز با همدیگر نجوا می‌کردند. من همراه دختر دایی و‌ برادرانم در کنارشان داشتم بازی می‌کردم، بین گندم‌‌ها می‌دویدیم و خیلی شاد بودیم در همین حین صدای دایی‌ام را شنیدیم که همه افرادی را که آنجا بودند صدا زد که بیایند بنشینند تا عکس بگیرند، من هم همراه بچه‌ها که می‌خواستند آماده بشوند برای گرفتن عکس رفتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/WMRBP 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸به پدرم گفتم: نه! من آنجا بودم، اینطوری عکس گرفتند، عکاس کی بود، من اینجا بازی می‌کردم، برایش قابل باور نبود همه وقایع را تأیید کرد و نتیجه‌ای که ایشان گرفت این بود که یا خواب دیدی یا ما برایت تعریف کردیم و تو فکر کردی که بودی! من گفتم: من آنجا حضور داشتم خواب اینطوری نیست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qwlZx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸 تجربه دیگر مربوط می‌شود به همان سنین ۸_۷ سالگی که در تابستان سالی بود که کلاس اولم تمام شده بود، ما خارج از شهر رفتیم، پدرم من و برادر کوچکتر را می‌خواست ببرد بالای تپه را نشان دهد، قبل از اینکه برسیم به تپه یک جوی آب تقریباً یک و نیم دو متری باید می‌پریدیم و رد می‌شدیم، نمی‌دانم چطور شد سُر خوردم و در آب افتادم هنوز برخورد نکرده بودم به کف جوی، دیدم آرام آرام دارم بالا میام، حدود ۱۰یا ۱۵ سانت زیر سطح آب بودم و کف را هنوز احساس نکرده بودم دیدم از بدن خارج شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/znhxr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل سوم) 🔸آخرین تجربه من مربوط می‌شود به دو روزگی دخترم، در آغوشم خوابیده بود من کاملاً بیدار بودم در این حالت احساس می‌کردم از آن عالم بیداری محض خارج شدم ولی خواب هم نبودم، صدای راهنما را شنیدم که به من گفت: هر موقع به دخترت شیر می‌دهی سوره حمد را بخوان و‌ برگشتم به حالت عادی‌ام... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/4VpM7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸سال۹۴ بود من و عموم با همدیگه رفتیم مطب برای حجامت، بعد از اینکه تیغ زدن یهو فشار من افتاد و یواش یواش چشم‌هام سیاهی رفت و من بدن خودمو ندیدم وارد یک تونل شدم 🔸من توی این دنیا از بچگی تا الان تو این ۳۱ سال اصلا نشنیدم ولی با چشم دیدم، اما توی اون دنیا می‌شنیدم رفتم طرف یه نفر اونو می‌دیدم و باهاش حرف میزدم مثل انسان‌های این دنیا نبود.. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/UD5qw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸چهار نفر دیدم چهره نورانی داشتن، حرف‌های این چهار نفر مثل هم نبود فرق داشت، من خوب می‌شنیدم و خوب حرف می‌زدم 🔸اون دنیا اصلا مثل این دنیا نبود خیلی فرق داشت، این دنیا همیشه بن بسته، زندگی سخته مشکلات هست، کار، زندگی، اون دنیا بن بست هیچ وقت وجود نداره و همه چیز آزادِ راحتیه... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qaYMH 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸اولین اتفاقی که برای من افتاد، ۷_۶ ساله بودم که با خانواده شمال بودیم که من توی دریا بودم. من یه مقدار از بقیه فاصله گرفتم، کاملا خودمو می‌دیدم که دارم میرم به سمت کف دریا، هم اشراف به زیر آب داشتم هم بالای آب. 🔸خود واقعی من که اون بالا بودم، داشتم صحنه رو می‌دیدم، خیلی با آرامش نگاه می‌کردم... چیزی که در اون لحظه احساس کردم، یک دستی اومد و منو گرفت و بیرون کشید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/VDx4d 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸 تجربه دومم یکی دو سال بعدش بود. به محض اینکه این اتفاق افتاد، من یه صدا و جریان عجیبی صداشو در مغزم می‌شنیدم و اون موقع نمی‌دونستم که منو برق گرفته خودمو دیدم که روی چهار پایه نشستم، چشم‌هام بشدت بیرون زده و دارم جیغ می‌زنم 🔸سومین بار که تجربه داشتم، تقریباً ۱۹_۱۸ ساله بودم که خودمو برای کنکور آماده می‌کردم، من خیلی آروم روی تخت دراز کشیدم و هنوز حتی چشم‌هامو به هم نگذاشته بودم، در کسری از ثانیه احساس کردم از جسمم جدا شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/pETd8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸من اطلاعاتی از پیرامونم دریافت می‌کردم، مثلا از خونه همسایمون که دست چپمون بود، آشپزخانه که مادر آشپزی می‌کردن، اتاق خواهرم یا حتی خونه روبرومون که بیمار داشتن، اطلاعاتش رو همزمان دریافت می‌کردم 🔸ذهن افرادی که در اطرافم بودن کاملاً می‌دونستم که در ذهنشون چی می‌گذره در همون زمان خودمو توی خونه همسایمون دیدم که بیمار داشتن و بیمار حال خوبی نداشت، من فوت شدن اون آقا رو دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/dDXAa 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸 احساس کردم که توی فضا معلق شدم و دارم در واقع مثل اینکه چرخ می‌خورم بطور عمودی بالا میرم. 🔸از قسمت سر وارد بدنم شدم، یک احساس فشار وحشتناک، یعنی می‌تونم بگم در حدی که احساس می‌کردم مغزم داره منفجر میشه، همون موقع که من وارد جسمم شدم، صدای شیون از خونه روبرو بلند شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/JW78E 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هفتم فصل سوم) 🔸 تجربه بعدی من می‌تونم بگم تقریباً بیست و پنج سال پیش اتفاق افتاد، توی یکی از خیابون‌های اصفهان داشتم راه می‌رفتم، دو نفر موتور سوار اومدن بند کیفم رو گرفتن و کشیدن 🔸در تجربه من دو چیز برای خودم عجیب بود، یکی اینکه در کسری از ثانیه از بدنم جدا شده بودم و می‌دیدم که اون جسمی که من دَرِش بودم داره کشیده میشه و برای من خیلی عجیب بود که من هم اینجا هستم هم اونجا ولی این که اینجا ایستاده بود منِ واقعی بود و به نوعی به گذشته که نگاه کردم یاد غرق شدنم افتادم که داشتم خودمو می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/XE04s 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم قسمت: بیست و هفتم (بخش اول) عنوان: زبان همزبانی مهمان: آقای حسین منتظرحجت تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم قسمت: بیست و هفتم (بخش دوم) عنوان: زبان همزبانی مهمان: خانم ریحانه زناری یزدی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هشتم فصل سوم) 🔸تجربه آخر من به این شکل بود که به یک عمل جراحی نیاز پیدا کردم، با همکارم گفتگو کردم، به نظر عمل راحتی می‌آمد و چون اضطراب و استرسی نداشتم با خودم گفتم: تنها می‌روم این عمل را انجام می‌دهم. 🔸نمی‌دانم چقدر زمان بُرد از شروع عمل این اتفاق افتاد که من خودم را بالای سقف دیدم، تیم جراحی به شدت نگران بودند و اقدامات لازم را انجام می‌دادند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yG2Cc 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هشتم فصل سوم) 🔸زمانی‌که روی تخت را نگاه کردم، دیدم وضعیت جالبی ندارم، شکمم کاملاً باز بود و خونریزی شدیدی داشتم و خیلی با وحشت کار می‌کردند هِی می‌خواستم بگم آقای دکتر من چیزیم نیست. 🔸یک هم نوایی، هم ندایی که در ذهن من درک می‌کردم که هر لحظه بلندتر می‌شد و آن موقع قشنگی‌اش این است که من با آنها همنوا بودم، نوایی که از قبل انگار می‌شناختم، شنیدم ولی الان به یاد می‌آورم، انگار ستایش پروردگار بود، خضوغ و خشوع ذرات حق در برابر حضرت حق... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/SPozV 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links