eitaa logo
عباس موزون
50.8هزار دنبال‌کننده
904 عکس
2هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸 دیدم که همینطوری دارم میرم بالا با اون شخص بعد تو دلم همینطور که مثلاً داشتم حرف می‌زدم اون شخص بهم جواب می‌داد، همه صحبت‌هامون با نگاه بود خیلی جالب بود 🔸 همینطور که می‌رفتم دیدم که هی از طبقه‌های آسمون داریم عبور می‌کنیم با اون شخص، گفتم: عه! پس حقیقت داره که میگن آسمون هفت طبقه است؟ گفت: آره... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/tyedr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸هیچ حرفی رد و بدل نمی‌شد، همه چی با نگاه بود، وقتی می‌گفتم مامانم بدون من دق می‌کند آن همراه با نگاه می‌گفت: خدا خودش صبرش را می‌دهد. 🔸دیگه هیچ راهی نداشتم، می‌گفتم: خدایا چی بگم قانع و راضی بشه که من برگردم؟ چون ترسیده بودم که دیگر اینجا پایان است و راه برگشتی ندارم... گفت: دعای معراج را حفظی؟ گفتم بله، گفت: پس این دعا را بخوان منم شروع کردم و تا رسیدم به یاالله و یاالله، در جا آمدم پایین... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/4dJV3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸تجربه دوم در بیمارستان رازی رشت بود که مادرم دو ماه آنجا بستری بود و تمام مدت من همراه ایشان بودم. در آن اتاق ۴ نفر بستری بودند که یکی از آنها همراه شب نداشت و کارهای شخصی او را هم انجام می‌دادم. یک شب ساعت ۸ روی کاناپه کنار تخت مادر دراز کشیدم، اینبار هم با چشمان باز سقف بیمارستان را دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/P5sMO 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸بهمن سال ۱۳۹۵ قرار بود دو ماه قبل بیمارستان امیراعلم عمل غدد لنفاوی کنم من را به بیمارستان دی انتقال دادند، ۲۵ یا ۲۶ بهمن برای عمل بی‌هوشم کردند یک‌هو دیدم در یک جای با صفا زیبا و قشنگ هستم. 🔸سه چهار ماه قبل سوره الرحمن را خوانده بودم و در جلسه تفسیر قرآن منزل‌مان به این قسمت تفسیر رسیدیم که با خودم گفتم خدایا یعنی چنین چیزی میشه؟! فقط فکر کردم و درخواستی نبود در لحظه بی‌هوشی رفتم همانجا... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/7fbMa 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸میوه‌هایی می‌‌دیدیم که ندیده بودیم اینجا، هر چه می‌خوردی احساس نمی کردی داری می‌خوری، احساس می‌کردی یک اتفاق عجیبی داره می‌افته، مزه خاصی نداشت انگار یک میوه که ترکیب چند میوه باشه. 🔸 آنجا قدم می‌زدیم، آدم‌ها را معرفی می‌کردند آدم‌هایی که نور بودند و نورشان چشم را نمی‌زد (یکی که نمی‌دیدم‌ش معرفی می‌کرد) انگار مهمانی و تو‌ را معرفی کنند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/z31OP 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸انسان‌های آنجا که جنسشان نور بودند با درختان با حیوانات همکلام می‌شدند، آسمان یک نور خاصی داشت، آبی ملایم که نور بود و نوری که نگاه کردنش اذیت نمی‌کرد. 🔸رنگ‌ها با اینجا فرق داشت، همگی رنگی هست ولی رنگ نیست موقع برگشت دست می‌زدم از این که برگشتم از شعف که بهشت هست؛ وجود دارد و خدا آمده حال ما را خوب کند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/UW7EI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل سوم) 🔸بعد تجربه نگاهم تغییر پیدا کرد، خداوند متعال آنچه در دلت هست بوجود می‌آورد قبل از اینکه از او بخواهی، در زندگی اتفاق افتاده مواردی را نخواستم (درخواست نکردم) ولی شده. 🔸بعد این عمل، عمل بعدی برایم انجام شد خطرناک‌تر از آن و بعد سرطان گرفتم و خیلی خوب بود سرطان، همیشه از سرطانم به خوبی یاد می‌کنم و گفتم خدا منو دوست داشت که این اتفاق برایم افتاد، حالم که بد می‌شد سجده می‌کردم انگار بدنم برمی‌گشت. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/3BGYn 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم قسمت: سی و یکم (بخش اول) عنوان: یک دعا مهمان: خانم زهرا پورصالح‌چی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فصل: سوم قسمت: سی و یکم (بخش دوم) عنوان: یک سوره مهمان: آقای محسن مصلایی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: «بخوان «به نام پروردگارت که آفرینش کرد» این نخستین واژه بود که نخستین بار فرشته در غار با پیامبر(ص) گفت و من یقین دارم خداوند هم کتاب دوست دارد. عباس موزون تیر ۱۴۰۰ . پی‌نوشت مهم: دو چیز که در اکثر تجربه‌های تجربه‌گران به ایشان تفهیم می‌شود که در عمر انسان برترین کارهای انسان است و البته در مصاحبه‌ها و گزارش‌های تدوین شده توسط دکتر ریموند مودی هم همین امر تایید شده این دو مورد است: ۱. مهرورزی با هستی ۲. دانش اندوزی و کسب علم که بنده جمعش می‌کنم در دو واژه دل‌پسندم: «محبت + کتاب» منطقه: هرمزگان روستای میلکی سنگ سه‌لت 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸مورد اول دقیق یادم نیست حدود سال‌های ۵۵ یا ۵۷، ده دوازده ساله بودم یک استخری بود روبروی شهربانی سابق نیشابور، آن زمان ساعت مشخصی نداشت که محدود باشه، صبح تا ظهر و ظهر تا ۴ عصر یک روز ظهر ساعت ۱ در آب رفتیم شنا بلد بودم ولی نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد موقع شیرجه زدن نمی‌دانم پای کسی توی سرم خورد یا سنگی خورد رفتم زیر آب و چون آب زیاد خورده بودم سنگین شدم و ته آب ماندم روح از بدنم جدا شد و آمدم روی آب دنبال نجات می‌گشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hP6bo 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸آقایی که آمد مرا از آب بیرون کشید را هم مشاهده کردم وقتی زیر بغل مرا گرفت و بالا آورد من کنار سکوی غریق نجات نشسته بودم منتظر بودم ببینم چه اتفاقی برای من می‌افتد؟ تنفس دهان به دهان می‌داد و ماساژ قلبی چهارم پنجم بود بدنم واکنشی نشان می داد سُرفه ای کردم روحم به جسمم برگشت. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Dp5xH 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸از پشت چراغ‌های اتاق عمل، با نور خودم جسدم را می‌دیدم (نه با نور چراغ اتاق عمل) می‌دیدم جسدم را جراحی می‌کردند و تیم جراحی با هم صحبت می‌کردند که ما قول ندادیم که این برگردد؛ نزدیک شش ساعت داره طول می‌کشه جراحی... 🔸می‌دیدم بچه‌ام گریه می‌کنه و فقط میگه: آقاجون آقاجون؛ همسرم گریه می‌کند از دور به اینها می‌گفتم: من نَمُردم گریه نکنید من نمی‌میرم اتاق عمل هستم ولی اینها متوجه نمی‌شدند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nJ2bZ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸از اتاق عمل به آی سی یو بُردند و آنجا بهوش آمدم دیدم دستگاه سیگنال‌های قلبم را می‌اندازد دیدم قلب درست کار می‌کند با خودم گفتم اگر این خط صاف شود حتماً این بنده خدا می‌میرد، نمی‌دانستم خودم هستم دیدم سیگنال صاف شد و من رفتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mU74s 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸اولین چیزی که مشاهده کردم یک اتاق، پنجره باز، پنجره را باز کردم رفتم نشستم که گرم شوم به خواست خدا به سمت اجاق نیفتادم اگر می‌افتادم آتش می‌گرفتم، برعکس افتادم 🔸جسدم را می‌دیدم که به این شکل افتادم و می‌گفتم: چه کسی الان میاد مرا نجات بده؟ به یاد خانمم افتادم دیدم گوشیم زنگ می‌خوره ولی نمی‌تونم جواب بدم، خانمم بود و من بی قراری‌اش را می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/yowDR 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و دوم فصل سوم) 🔸بعد از اینکه آب روی من ریختند، راننده تاکسی گفت: خانم اجازه می‌دید من یک نفس مصنوعی بدم؟ خانمم با گریه می‌گفت: هر کاری از دستت برمیاد برای شوهرم انجام بده راننده نفس مصنوعی داد و ماساژ قلبی، سرفه‌ای کردم ولی باز برنگشتم، فکرش نرسید به آمبولانس زنگ بزند فقط خواسته بود زودتر به بیمارستان برسیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/sRpCL 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خداوند سه نعمت را عطا فرماید به زودی: اول: یکی از این دوربین‌های پرنده به بنده دوم: خودکفایی داخلی در تولید این‌ها و بلکه بهتر از این‌ها سوم: تولید مفاهیم نورانی و آسمانی با این پرندگان در ایران و جهان 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و سوم فصل سوم) 🔸سال ۹۴ متوجه شدیم آقای مجتبی وطنی یک بیماری مزمن دارند و پس از ۶ ماه از دنیا رفتند، چون ناگهانی بود و حساب کتاب‌هایش تسویه نشده بود، پدر ایشان از من خواستند به کارهای ایشان رسیدگی کنم تا دِینی بین مردم نداشته باشد، با بررسی حساب‌ها و تماس با مردم که می‌آمدند حسابشان تسویه می‌شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/pzw5r 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links