eitaa logo
عباس موزون
50.9هزار دنبال‌کننده
903 عکس
2هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل: پنجم قسمت: بیست و نهم عنوان: فراز و فرود (قسمت دوم) مهمان: آقای سید محمد موسوی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/gjrxt9w ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3501 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc700aab 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615767 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸 شخصی را دیدم که متأسفانه خودکشی کرده بود و خیلی نزار بود، تلاش میکرد جسم من را تصرف کند وارد جسمم شدم و قاطعانه به او گفتم تو اجازه نداری وارد جسم من بشوی! تونل داشت ما را به سمت پایین میبرد، هفت طبقه پایین رفتیم و همچنان نور کم میشد. محیطی که وارد شدم خیلی بوی بدی میداد، حیوانات خیلی وحشتناکی می آمدند انسان ها را می‌بردند و تکه تکه میکردند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ecj8mcy 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸در طبقه منفی هشت هیچ نوری نبود، خداوند آن افراد را رها کرده بود و به حال خودشان واگذار شده بودند. از ته قلبم از همه خواهش میکنم عاجزانه دعا کنند که هیچکس به جایی نرسد که بخواهد خودکشی کند، چون خودش را نمی‌کشد بلکه به بدترین جای ممکن منتقل میکند. جایی که خدا میداند واقعا نمیتوان توصیف کرد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ebc3hc7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸به طبقه پنجم آمدم. به شکل وحشتناکی درون حوضچه ی مذابی پرتاب شدم و سخت درگیر شدم. حق شخصی را خورده بودم، وقتی وارد دهانم میشد ذوب میکرد تا از جسمم بیرون بیاید و زمانیکه از جسم من بیرون می‌آمد دوباره آن تعفن را می‌خوردم و این تکرار میشد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xoy6m89 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸حالت مار بسیار وحشتناکی آمد من را به طبقه چهارم پرتاب کرد که این طبقه مربوط به مخلوقات الهی بود. من با کفشم لانه ی مورچه ها را خراب کرده بودم و تعدادی از آنها را کشته بودم به اندازه ی تک تک آنها من را صد بار کشتند و زنده کردند. مورچه من را می‌گرفت و با سر به زمین میکوبید ، با هر موجودی که اینجا برخورد کرده بودم پله پله تسویه کردم و شکنجه شدم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gpf2dz7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸دستی بسیار خشن من را به طبقه ی منفی سه پرتاب کرد. تک تک اعضای بدنم بخاطر گناهانی که با آنها مرتکب شده بودم از من شاکی بودند جایی بودم که پر از تعفن بود و می‌دانستم که تمام اینها از خودم هست. آنجا را خودم با اعمالم آماده کرده بودم. از بالا پرت شدم و درون سیاهی مطلق آمدم. جلوی پای پدرم بودم، دیدن ایشان باعث میشد مثل مرگ بترسم! سالیان سال عذابم دادند. خدا کند پدرم من را ببخشد چون خیلی ایشان را اذیت کردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gclv076 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸وارد فضایی شدم که نور آنجا روشنتر بود، آقا ابالفضل (علیه السلام) آمده بودند و می‌فرمودند: چرا همیشه قسم دروغ من را میخوردی؟ چه نیازی بود ؟ چرا از اسم من سوء استفاده میکردی؟ دو تا دست نورانی من را بالا کشید آقا امام حسین(علیه السلام) آنجا نبود اما صدای ایشان را شنیدم فرمودند: یکی را انتخاب کن یا همسرت یا پسرت را ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/alk2720 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸به جایی رسیدیم که مثل دریاچه بود. گلی خیلی زیبا که گلبرگ هایش باز شده بود و میان آن گل پسر بچه ای نشسته بود و من را تماشا میکرد تا او را دیدم فهمیدم که پسرم هست، آقا امام حسین (علیه السلام) بخاطر تصمیمی که گرفته بودم این هدیه ی من بود، آنجا پسرم به من گفت: بابا من فرزند تو هستم من را دوست داشته باش، مأموری را دیدم با چهره ای زیبا دیگر می‌دانستم که باید به جسمم برگردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/are2577 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: سی ام عنوان: فراز و فرود (قسمت سوم) مهمان: آقای سید محمد موسوی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/nqscvy0 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3502 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc74c937 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615826 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸ماشینی که به آن برخورد کردم پژو بود، فکر خودم و شخص دیگری که پشت سرم بود نبودم فکر مال دنیا بودم به فکر موتورم بودم. از شدت درد نعره می‌کشیدم روحم داشت جسمم را می‌دید گفتم یا رقیه خانم (س) کمکم کن. از سینه ی من یک سید هادی سفید رنگ بیرون آمد و رفت به هادی نظاره‌گر که بیرون بود چسبید ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/pzf5c2g 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸وقتی دیدم اینها به هم چسبیدند گفتم ای وای همه چیز راست بود! حسرت می‌خوردم که به چیزهایی که می‌دانستم عمل نکرده بودم. خداپرستی، عبادت خالق، دیگر به فکر موتور نبودم، دیدم از جسم من یک غبار سیاه رنگ بالا آمد و به هادی سیاه رنگ تبدیل شد، من در یک آن در هر دو هادی سیاه و سفید می‌توانستم حضور داشته باشم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/atleh70 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸دو موجود شبیه به غول آمدند خود را به این سمت و آن سو می‌زدند. شادی میکردند که نفسْ من را ببرند! انگار دستهای من را گرفتند دیگر اختیار هادی سیاه رنگ دست خودش نبود. وقتی میخواستند من را به سمت آسمان ببرند مرا می‌چرخاندند به اندازه ی یک عمر برایم سخت گذشت ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fxm37pj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸من با دوستانم بیرون رفته بودم. ساعت ده شب مادرم بنده خدا تماس گرفت و گفت: کجایی؟ من به دوستم گفتم: آهنگ مداحی بگذار، به دروغ به مادرم میگفتم: من مجلس روضه نشستم. آنجا به من نشان می‌دادند میگفتند: فرشته های مأمورت تو را نفرین میکنند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ixl8y36 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸سه تا سیلی خوردم نه برای یک گناه و اشتباه، برای کل گناهانم این سیلی ها را خوردم. یکی برای ظلم در حق خانواده و پدرو مادرم، یکی برای ظلم در حق خودم و سومی برای حق الناس، ظلم در حق خودم برای عمرم بود که روی بدنم خالکوبی کرده بودم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nckt9f8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸بویی شبیه به بوی غذای نذری می آمد. می‌دیدم دشتی بود صفی طولانی روبروی من بود، روح انسان های دیگری بود که از اتاقکی شیر و خرما و نان می‌گرفتند. دیدم دختر بچه ای کوچک به طرف من آمد. نورانی و خوش سیما بود مرا وادار کرد به دنبالش بروم، بازی میکرد و دنبال پروانه ها میدوید و هر از چند گاهی به من می‌گفت: چرا نماز نمیخوانی؟! ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mfcplak 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸مکان عوض شد همه جا نورانی و سرسبز بود. شخصی سفیدپوش و زیبا رو دیدم احوالم را پرسید گفتم: آن دختر بچه کجاست؟ گفت: آن دختر بچه حضرت رقیه (سلام الله علیها) بودند، به من گفت: اذان بگو من اذان بلد نبودم تا «اَشهد اَن علیاً وَلی الله» گفتم همه جا نورانی تر شد یک کتاب نورانی جلوی من ورق خورد و باز شد. آینده ام را  به من نشان می‌داد و گفت: صبر داشته باش صبر داشته باش و من دیگر به هوش آمدم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/otx834l 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: سی و یکم عنوان: این چرخ گردون مهمان: آقای سید هادی سجادی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/zkion1g ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3503 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc783add 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615848 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و دوم فصل پنجم) 🔸من بیست و سوم خرداد بود که برای تمرین سرود به مزار شهدا رفتم. آخر سرود بود که من انگار حالم بد شد و دیگر نفهمیدم چه شد. چیزی از من مثل سایه بالا رفت و کنار ستون گوشه ای ایستاد حتی می‌توانستم خودم را که در حال افتادن بودم ببینم؛ دیدم از طرف سقف مقبره از جایی نور سفیدی پخش میشد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/toqo2yu 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و دوم فصل پنجم) 🔸انگار حسی به من گفت که برگردم و پشت سرم را ببینم، وقتی نگاه کردم چهار موجود بسیار نورانی بودند و بالهای بزرگی داشتند، یکی از آنها که از همه بزرگتر بود آمد زیر پای من و مرا به سرعت بالا برد همه جا از پرده ای سبز پوشیده شده بود. دیدم آقایی به سمت من می آمدند، خیلی نورانی بودند لباس های سبزی داشتند و آنقدر نورانی بودند که صورت ایشان معلوم نبود ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/szn03m6 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و دوم فصل پنجم) 🔸من روی مبل منزلمان داشتم استراحت میکردم، خیلی حالم بد بود همه چیز را کوچک و بزرگ می‌دیدم. بعد از چند ثانیه انگار چیزی از بدن من با درد جدا شد. وقتی روحم از جسمم بیرون آمد شبیه کسی بود که چادر پوشیده و داشت جسم ریحانه را نگاه میکرد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mqf3975 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و دوم فصل پنجم) 🔸چشمم به پدرم افتاد که داشت جدول طرح میکرد. تمام مواردی که پدرم در جدول قرار میداد بعضی مواقع اشتباه می‌گذاشت و من می‌دانستم که اشتباه هست و می‌دانستم کدام کلمه را باید کجا قرار بدهد، حتی رمز جدول را با وجود اینکه پدرم به من نگفته بود می‌دانستم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mvyr1nk 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: سی و دوم عنوان: روح و ریحان مهمان: خانم‌ها ریحانه رشیدی و رضوانه نظرگاه تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/vtdc42z ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3504 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc7b2455 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615856 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل دوم؛ به مناسبت شهادت حضرت زهرا «سلام الله علیها») 🔸همسرم وقتی از آی-سی-یو بیرون آمد اولین کلمه گفت: (یا فاطمه زهرا«سلام الله علیها») نگاهش کردم گفتم: خانم خوبی؟ گفت: بله؛ تو‌ چرا مرا برگرداندی چرا فریاد زدی؟ گفتم:دوستت داشتم عاشقتم گفت: من جای خوبی بودم، همه نور و زیبایی بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/owndY ایام شهادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هشتم فصل دوم؛ به مناسبت شهادت حضرت زهرا «سلام الله علیها») 🔸 یک بانویی را دیدم، چهره‌‌شان را ندیدم، لباسشان از جنس حریر سفید بود، عطری بی‌نظیر استشمام می‌شد که ناخودآگاه دویدم سمت ایشان و پاهایشان را بوسیدم با دست راستشان آن لباس را روی تمام اندام من کشیدند، از خوشحالی گریه می‌کردم و دوست نداشتم از زمین بلند شوم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Unr3H ایام شهادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل چهارم؛ به مناسبت شهادت حضرت زهرا «سلام الله علیها») 🔸صدای یک خانمی آمد گفت: این بخاطر پسر من گریه کرده، می‌فهمیدم چه کسی هستند، می‌فهمیدم صدای کیست... 🔸لباسی که پوشیده بودند سفید بود، اگر تمام دنیا جمع شوند نمی‌توانند یک نخ از آن لباس را درست کنند. وقتی آن خانم آمد همه چی قشنگ‌ بود قشنگ‌تر شد، آنجا سرسبز بود سرسبزتر شد نورانی بود نورانی‌تر شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/OCD76 ایام شهادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links