eitaa logo
عباس موزون
50.9هزار دنبال‌کننده
903 عکس
2هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و هشتم فصل پنجم) 🔸می‌فهمیدم که زمین کربلا از آن بالا طبقه هفتم به پایین رفته و این فاصله را نور پر کرده است. صحنه ی کربلا تکرار می‌شد و من فهمیدم که کربلا همیشه زنده است و در حال تکرار و جریان است. آنجا حس کردم که جسمم را جا گذاشتم. زمانیکه میخواستم وارد جسمم بشوم تمام زندگیم را مرور کردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hql67ib 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: بیست و هشتم عنوان: فراز و فرود (قسمت اول) مهمان: آقای سید محمد موسوی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/onxjb54 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3500 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc6b1e64 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615824 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸من میتوانم با دروغ گفتن خودم را طوری دیگر معرفی کنم، اما آنجا اینطور نبود؛ دروغ معنی نداشت و جای کتمان کاری نبود. پدربزرگ و مادربزرگم به استقبالم آمدند به محض برقراری ارتباط کامل همدیگر را می‌فهمیدیم و زمانیکه اشتباهات و گناهان من را می‌فهمیدند خیلی خجالت زده میشدم، جلوتر رفتیم دایی ام با همان لباس خاکی سربازی اش به سمت ما آمد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/agl93w7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸وارد سرزمینی شدم که خیلی بزرگ و گسترده بود. انتهای آن معلوم نبود. خشک و بی آب و علف، انسانها جمع شده بودند. هرکسی در حال زار خودش بود. دیدم یک تخت بیمارستان بود مادرم روی تخت بود! به جلو خیره شده بود کاملا همدیگر را درک میکردیم، رسیدیم به رودخانه ای بسیار طغیانگر... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/vla596f 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸آن سمت آب اتاقک هایی بود که تا پایین رودخانه ادامه داشت. بعضی اتاقک ها خیلی روشن بودند و انسان هایی شاد در آنجا زندگی میکردند، بعضی هم کمرنگ تر و حتی تیره که افراد در خفقان بودند مادرم آنها را میدید و عذاب میکشید. دیدم جسم مادرم از هوش رفت و تونلی از نور مادرم را برد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/djtce05 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸من شفا گرفتم نظر و لطف خدا بود که من برگشتم. از خدا میخواهم بتوانم یاد و رضای او را نگه دارم. میخواهم به من فرصت بدهد امام زمانم(عج الله) را راضی کنم چون آنجا دیدم نامه ی اعمالم به سمع و نظر آقا امام زمان (عج الله) زیر سایه ی قرآن در طبقه ی مثبت هفت می‌رسید، آرزو دارم جلوی ایشان شرمنده نباشم و یار امام زمان (عج الله) باشم نه بار ایشان ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/eha0t48 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸در شهری داشتم میرفتم که متوجه پنجره ی منزلی شدم که بخاری آنها روشن بود اما مسیر لوله بخاری بسته بود، خدا خواسته بود من آمده بودم با سختی از روی دیوار مسیر لوله بخاری را باز کرده بودم و رفته بودم آنجا بدون اینکه خودم اطلاع داشته باشم زندگی سه نفر را نجات داده بودم، این کار آنجا خیلی برای من مفید بود ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rkr56g6 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و نهم فصل پنجم) 🔸با مداحی درگیر شده بودم که راجع به واقعه ی عاشورا طوری داشت صحبت میکرد که خدای نکرده نعوذ بالله به بانوان بعد از عاشورا هتک حرمت شده است، من با او درگیر شده بودم و طرفدارانش هم من را کتک زده بودند، آنجا بانو رقیه (سلام الله علیها) و بانو زینب (سلام الله علیها) دست به آسمان بردند و فرمودند: خدایا این فرزند ما غیرت ما را کشید عذابش را به جان می‌خریم نگذار عذاب بکشد و من به روشنایی آمدم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/eaih33p 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: بیست و نهم عنوان: فراز و فرود (قسمت دوم) مهمان: آقای سید محمد موسوی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/gjrxt9w ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3501 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc700aab 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615767 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸 شخصی را دیدم که متأسفانه خودکشی کرده بود و خیلی نزار بود، تلاش میکرد جسم من را تصرف کند وارد جسمم شدم و قاطعانه به او گفتم تو اجازه نداری وارد جسم من بشوی! تونل داشت ما را به سمت پایین میبرد، هفت طبقه پایین رفتیم و همچنان نور کم میشد. محیطی که وارد شدم خیلی بوی بدی میداد، حیوانات خیلی وحشتناکی می آمدند انسان ها را می‌بردند و تکه تکه میکردند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ecj8mcy 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸در طبقه منفی هشت هیچ نوری نبود، خداوند آن افراد را رها کرده بود و به حال خودشان واگذار شده بودند. از ته قلبم از همه خواهش میکنم عاجزانه دعا کنند که هیچکس به جایی نرسد که بخواهد خودکشی کند، چون خودش را نمی‌کشد بلکه به بدترین جای ممکن منتقل میکند. جایی که خدا میداند واقعا نمیتوان توصیف کرد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ebc3hc7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸به طبقه پنجم آمدم. به شکل وحشتناکی درون حوضچه ی مذابی پرتاب شدم و سخت درگیر شدم. حق شخصی را خورده بودم، وقتی وارد دهانم میشد ذوب میکرد تا از جسمم بیرون بیاید و زمانیکه از جسم من بیرون می‌آمد دوباره آن تعفن را می‌خوردم و این تکرار میشد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xoy6m89 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸حالت مار بسیار وحشتناکی آمد من را به طبقه چهارم پرتاب کرد که این طبقه مربوط به مخلوقات الهی بود. من با کفشم لانه ی مورچه ها را خراب کرده بودم و تعدادی از آنها را کشته بودم به اندازه ی تک تک آنها من را صد بار کشتند و زنده کردند. مورچه من را می‌گرفت و با سر به زمین میکوبید ، با هر موجودی که اینجا برخورد کرده بودم پله پله تسویه کردم و شکنجه شدم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gpf2dz7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸دستی بسیار خشن من را به طبقه ی منفی سه پرتاب کرد. تک تک اعضای بدنم بخاطر گناهانی که با آنها مرتکب شده بودم از من شاکی بودند جایی بودم که پر از تعفن بود و می‌دانستم که تمام اینها از خودم هست. آنجا را خودم با اعمالم آماده کرده بودم. از بالا پرت شدم و درون سیاهی مطلق آمدم. جلوی پای پدرم بودم، دیدن ایشان باعث میشد مثل مرگ بترسم! سالیان سال عذابم دادند. خدا کند پدرم من را ببخشد چون خیلی ایشان را اذیت کردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gclv076 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸وارد فضایی شدم که نور آنجا روشنتر بود، آقا ابالفضل (علیه السلام) آمده بودند و می‌فرمودند: چرا همیشه قسم دروغ من را میخوردی؟ چه نیازی بود ؟ چرا از اسم من سوء استفاده میکردی؟ دو تا دست نورانی من را بالا کشید آقا امام حسین(علیه السلام) آنجا نبود اما صدای ایشان را شنیدم فرمودند: یکی را انتخاب کن یا همسرت یا پسرت را ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/alk2720 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی ام فصل پنجم) 🔸به جایی رسیدیم که مثل دریاچه بود. گلی خیلی زیبا که گلبرگ هایش باز شده بود و میان آن گل پسر بچه ای نشسته بود و من را تماشا میکرد تا او را دیدم فهمیدم که پسرم هست، آقا امام حسین (علیه السلام) بخاطر تصمیمی که گرفته بودم این هدیه ی من بود، آنجا پسرم به من گفت: بابا من فرزند تو هستم من را دوست داشته باش، مأموری را دیدم با چهره ای زیبا دیگر می‌دانستم که باید به جسمم برگردم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/are2577 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: سی ام عنوان: فراز و فرود (قسمت سوم) مهمان: آقای سید محمد موسوی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/nqscvy0 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3502 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc74c937 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615826 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸ماشینی که به آن برخورد کردم پژو بود، فکر خودم و شخص دیگری که پشت سرم بود نبودم فکر مال دنیا بودم به فکر موتورم بودم. از شدت درد نعره می‌کشیدم روحم داشت جسمم را می‌دید گفتم یا رقیه خانم (س) کمکم کن. از سینه ی من یک سید هادی سفید رنگ بیرون آمد و رفت به هادی نظاره‌گر که بیرون بود چسبید ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/pzf5c2g 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸وقتی دیدم اینها به هم چسبیدند گفتم ای وای همه چیز راست بود! حسرت می‌خوردم که به چیزهایی که می‌دانستم عمل نکرده بودم. خداپرستی، عبادت خالق، دیگر به فکر موتور نبودم، دیدم از جسم من یک غبار سیاه رنگ بالا آمد و به هادی سیاه رنگ تبدیل شد، من در یک آن در هر دو هادی سیاه و سفید می‌توانستم حضور داشته باشم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/atleh70 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸دو موجود شبیه به غول آمدند خود را به این سمت و آن سو می‌زدند. شادی میکردند که نفسْ من را ببرند! انگار دستهای من را گرفتند دیگر اختیار هادی سیاه رنگ دست خودش نبود. وقتی میخواستند من را به سمت آسمان ببرند مرا می‌چرخاندند به اندازه ی یک عمر برایم سخت گذشت ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fxm37pj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸من با دوستانم بیرون رفته بودم. ساعت ده شب مادرم بنده خدا تماس گرفت و گفت: کجایی؟ من به دوستم گفتم: آهنگ مداحی بگذار، به دروغ به مادرم میگفتم: من مجلس روضه نشستم. آنجا به من نشان می‌دادند میگفتند: فرشته های مأمورت تو را نفرین میکنند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ixl8y36 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸سه تا سیلی خوردم نه برای یک گناه و اشتباه، برای کل گناهانم این سیلی ها را خوردم. یکی برای ظلم در حق خانواده و پدرو مادرم، یکی برای ظلم در حق خودم و سومی برای حق الناس، ظلم در حق خودم برای عمرم بود که روی بدنم خالکوبی کرده بودم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nckt9f8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸بویی شبیه به بوی غذای نذری می آمد. می‌دیدم دشتی بود صفی طولانی روبروی من بود، روح انسان های دیگری بود که از اتاقکی شیر و خرما و نان می‌گرفتند. دیدم دختر بچه ای کوچک به طرف من آمد. نورانی و خوش سیما بود مرا وادار کرد به دنبالش بروم، بازی میکرد و دنبال پروانه ها میدوید و هر از چند گاهی به من می‌گفت: چرا نماز نمیخوانی؟! ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/mfcplak 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت سی و یکم فصل پنجم) 🔸مکان عوض شد همه جا نورانی و سرسبز بود. شخصی سفیدپوش و زیبا رو دیدم احوالم را پرسید گفتم: آن دختر بچه کجاست؟ گفت: آن دختر بچه حضرت رقیه (سلام الله علیها) بودند، به من گفت: اذان بگو من اذان بلد نبودم تا «اَشهد اَن علیاً وَلی الله» گفتم همه جا نورانی تر شد یک کتاب نورانی جلوی من ورق خورد و باز شد. آینده ام را  به من نشان می‌داد و گفت: صبر داشته باش صبر داشته باش و من دیگر به هوش آمدم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/otx834l 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: سی و یکم عنوان: این چرخ گردون مهمان: آقای سید هادی سجادی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/zkion1g ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3503 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc783add 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhan.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=615848 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links