🍃خواب آرام
نمیدانم درست یا نادرست
اما عقیدهام این است
آخرین حرفی که میشنوی
یا آخرین چیزی که پیش از خواب میبینی
تشویش و آرامش خوابت را تعیین میکند.
من دلم خواب آرام میخواهد آقا!
از این همه خواب مشوّش
خستهام دیگر.
دلت به حالم بسوزد.
بگذار یک شب
طعم خواب آرام را بچشم.
دوست دارم خوابهای خوب ببینم
من هم آدمم دلی دارم.
نفسم بند آمده از این همه
کابوسهای دهشتناک.
برای تو که زحمتی ندارد.
هر شب، بیا بر سر بالینم
بگذار آخرین تصویری که پیش از خواب
در نگاهم حک میشود
عکس رخسار تو باشد.
شب بخیری هم بگو به من
تا آخرین صدایی که میشنوم
صدای تو باشد.
دلم خواب آرام میخواهد آقا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده
⁉️چه شد که پای ماهواره به خانههایمان باز شد؟
فصل7️⃣ : تنها در میان تنها (بیکاری و تنهایی)
😐عامل «بیکاری» را در مسئلۀ گرایش به ماهواره، نباید دستِ کم گرفت.
🗓کسی که در طول روز، برنامۀ تعریف شدهای برای استفاده از عمر خود ندارد و ساعات قابل توجّهی را در طول روز، بیکار است، زمینه را برای ورود تفکّرات و کارهای شیطانی به زندگی خویش، فراهم کرده است.
🤷🏻♂️افرادی که علاوه بر بیکاری، ساعات بسیاری را در طول روز تنها هستند، زمینۀ بیشتری برای گرایش به تلویزیون و در نتیجه، ماهواره دارند.
⛔️در برخی از موارد، ماهواره، از طریق پدربزرگها یا مادربزرگها به خانواده معرّفی میشود. پدربزرگ، بازنشست شده و بچّهها همه ازدواج کردهاند و کمتر به والدین خود سر میزنند. تنوّع برنامههای تلویزیون هم پاسخگوی حوصلۀ سر رفتۀ پدربزرگ نیست. از همین رو، ماهواره میخرد. بچّهها و نوهها هم میبینند و هوس خریدن ماهواره به سرشان میزند.
💞زنان جوانی هم که تازه ازدواج کرده و هنوز صاحب فرزند نشدهاند، در معرض چنین خطری هستند.
💡برای مقابله با این ریشه، باید همه دست به کار شوند: خانوادهها، کانونهای فرهنگی، فرهنگسراها، امامان جماعت و ... .
اگر خانمهای خانهدار در طول روز، کارهای مفیدی داشته باشند، اگر بچّههای ما، سرگرمیهای خوبی را برای پُر کردن اوقاتشان داشته باشند که با علاقههای آنان متناسب باشد، گرایش به ماهواره، بسیار کم میشود.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 201-204
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃دعایم کن
خدا گفت که شب را مایۀ آرامش قرار داده
ولی من نمیفهمم
چطور ظلمت و سیاهی با آرامش جمع میشود؟
انسان فقط با نور آرام میشود.
مگر این طور نیست؟
پس شب را باید روشن کرد
و چطور روشن کردنش را تو بهتر میدانی.
ما شب و روزمان تاریک است
اگر چه شبهایمان بیشتر.
میشود این شبهای تاریک را
با دعای تو از روز روشنتر کرد.
شب بخیر
چه دعای قشنگی است
وقتی از زبان تو رو به آسمان میرود!
دعایم کن
من از شبهای تاریک میترسم
و سخت محتاج شبهای روشنم.
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃مهربان ترین من
شبها باید بخوابیم
تا فردا روز آرامی داشته باشیم
و تو بهتر از من میدانی که خواب
تنها روی هم گذاشتن پلکها نیست.
چه بسیارند کسانی که
پلکهاشان مثل میت روی هم افتاده
اما از خواب همین پلک روی هم گذاشتن را دارند
و چه بسا کسانی که
با چشمشان باز است و خوابی آرام دارند.
مگر نمیشود با چشمهای باز خوابید؟
خاصیت انتظار
برای شنیدن شب بخیر تو
با چشم باز خوابیدن است
من این انتظار را
به صد خواب مرگگونه نمیدهم.
شبی این انتظار سر خواهد آمد
و از میان دو لب تو
شببخیر را خواهم شنید.
آن شب، روزترین لحظههای زندگی من خواهد بود.
شبت بخیر مهربانترین من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
❌برآورده نشدن توقّعات اقتصادی من به وسیلۀ همسر خوبم!❌
❓من دختر بزرگتر خانه و فردی مذهبی و پایبند به مسائل دینی هستم. برای خواهر من، خواستگاری آمد. من هم از ترس این که مبادا بگویند دختر کوچک، رفته و دختر بزرگ، مانده، به یکی از خواستگارانم با این که معیارهایم را نداشت، جواب مثبت دادم.
ایشان از نظر ایمان و اخلاق، خیلی خوب بوده، بسیار منطقی است؛ امّا از نظر اقتصادی با خانوادۀ ما تناسب ندارد. ابتدا بنا بود برای زندگی مشترکمان، خانهای اجاره کند؛ ولی با توجّه به اجارههای بالا، نتوانست.
پدر ایشان، بازنشسته است و توانایی کار ندارد. همسر من از کودکی روی پای خود ایستاده و کمک خرجِ خانواده هم هست. به همین دلیل هم میخواهد نزدیک پدر و مادرش باشد. بعد بنا شد دو اتاقی را در همان خانۀ پدرش، تعمیر کند و بنشینیم. من گفتم به شرطی میآیم که میان این اتاقها دیوار بکشی. شوهرم در ماه، بیش از چهارصد هزار تومان قسط میدهد. در حال حاضر هم به دلیل پایین بودن درآمد، پیش پدرم در بازار، کار میکند.
او میگوید: بگذار سرمایهمان را به کاری بزنیم تا بتوانیم در آینده، مستقل باشیم. همسرم، کمک دیگران را قبول نمیکند و دوست دارد روی پای خود بایستد. او وقتی به خواستگاری آمد، مشکل بیماری داشت؛ ولی تمام مدارک را آورد و گفت هر جا که میخواهید، بروید تحقیق کنید.
یک سال و چهار ماه است که عقد کردهایم، دلم میخواهد هر سال مشهد برویم؛ ولی او نمیتواند مرا ببرد. من برای رضای خدا با او ازدواج کردم. نمیدانم، شاید دلسوزی کردم.
پدر و مادرش هم رعایت حالمان را میکنند. او گاهی تا نصف شب، کار اضافی میگیرد که بتواند خرجیِ پدر و مادرش را بدهد. من دوست داشتم در این دورۀ پس از عقد، یک بار رستوران برویم؛ ولی به جهت ضعف مالی نمیتوانیم. حالا من ماندهام و این زندگی و فکر طلاقی که رهایم نمیکند.
🔰هدف زندگی چیست؟
✅در پاسخ به این نوع پرسشها، قبل از هر چیز باید پرسید در زندگی به دنبال چه میگردید؟ دلخوشیتان در زندگی چیست؟ اگر دلخوشیتان در زندگی مسائل مادّی است؛ مثل این که در چه خانهای زندگی کنید، ماهی یک بار به رستوران بروید و سالی یک بار مشهد بروید، واقعاً نمیتوانید با این مرد، احساس خوشبختی کنید؛ امّا اگر دل خوشیتان چیز دیگری است، آن دلخوشی چیست؟ بدون مشخّص شدن پاسخ این مسئله، پاسخ این سؤال هم ممکن نیست.
🔆از فضای زندگی سؤال کننده _ که به قول خودشان مذهبی هستند _ ، باید فهمید که دلخوشی ایشان، حدّاقل در مقام حرف، خدا و رضای اوست. البتّه امیدواریم واقعاً هم دلخوشی ایشان، همین باشد. دلخوشی واقعی در زندگی، آن است که احساس خوشبختی و بدبختی من با نزدیک شدن و دور شدن از آن رقم میخورد. نوع نگاه ما به خوشبختی است که احساس ما را نسبت به زندگی رقم میزند.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۲۴ _۱۲۳
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃آقای مهربانی ها
شب بخیر گفتنهای ما گاهی
از سر عادت است و لقلقۀ زبان
ولی ما به کسانی که دوستشان داریم
دوست داریم هر شب
شب بخیر بگوییم.
این دیگر از سر عادت نیست
از ته دل است.
آقا!
من تو را دوست دارم.
این را تو خوب میدانی
و هر شب تا به تو شب بخیر نگویم
خوابم نمیبرد
این را کسی اگر نداند
تو نیک میدانی.
من با این شب بخیر گفتنها
جان میگیرم و میخوابم
دلم خوش است که تو در این
تردید نداری.
ولی ما جواب شب بخیر را
مثل جواب سلام واجب میدانیم.
چقدر شب بخیر بگویم
و جوابی از سوی تو به گوشم نرسد؟
تو مگر مرا دوست نداری؟
دوست داری.
خودم میدانم.
تو اگر مرا دوست نداشتی
تا امروز هفتاد کفن پوسیده بود از من.
حالا که دوستم داری
چرا شب بخیرت را
به گوشم نمیرسانی؟
شبت بخیر آقای مهربانیها!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🏴 غربت #امام_حسن علیه السلام
من حسنم
دیروز غریب بودم
و امروز هم غریبم.
دیروز در میان دوستان و دشمنان
امروز هم در میان دوستان و دشمنان.
دوستانم غربتم را در نداشتن بارگاه میدانند
و آرزویشان این است روزی برسد
که روی مزارم ضریحی بگذارند
و گنبد و گلدستهای به پا کنند.
از قول من به دوستانم بگویید
میشود امامی گنبد و گلدسته داشته باشد
امّا باز هم غریب باشد.
وقتی ضریح ما برای شما دغدغۀ نخست شد
ولی حرفهای صریح ما به شما
از مدار دغدغههایتان بیرون رفت
بدانید که غربت ما در میان شما به اوج خود رسیده است.
به من بگویید آیا این قدر که بیتاب ساختن گلدسته برای من هستید
بیقرار نشاندن گلواژههای من در زندگی خویش هستید؟
شما همیشه از این که سایبانی بر سر مزارم نیست مینالید
و آرزو دارید گنبدی بسازید بر سر این مزار.
کاش کمی هم گریه میکردید
برای این که از فکر و حرف من سایهای نساختهاید برای زندگی خویش!
مزار من اگر سایۀ دنیایی ندارد
زیر سایۀ رحمت خدا هستم و باکی نیست
امّا زندگی شما بدون سایۀ فکر و حرف من
جهنّم سوزانی است که از زندگی جز نام، بهرۀ دیگری ندارد.
آرزو دارید حاکم مدینه شوید
تا بنایی بسازید برای مزارم
آرزو کنید من حاکم زندگیتان شوم
تا زندگی را روی پایۀ ولایت من بنا کنید.
مزار من بنا هم اگر داشته باشد
وقتی خودم بنای زندگی شما نباشم
باز هم غریبم.
من در کوچه با مادرم چند لحظهای تنها شدم
و این تنهایی عمری است
که قصّۀ داغ روضههای شماست.
میشود حساب کنید در میان شما
چند روزگار است که تنها هستم؟
چه قدر برای تنهایی من در میان خودتان
روضه خواندید و اشک ریختید؟
از امروز روضهای را به روضههایتان اضافه کنید و بگویید:
خوشیهای مردی از تبار فاطمه به نام حسن
همان چند سال اول زندگیاش بود.
از وقتی پیامبر خدا رفت
هر ورق از دفتر زندگیاش را
طوفانی از غم و بلا میکَند و میبرد.
طوفانها یکی پس از دیگری آمد و رفت
و آخرین برگ از دفتر زندگیاش را
طوفان زهری به باد داد
که همسرش به او داد.
در کوچه غریب و در شهر غریب و در خانه غریب.
و حالا که قرنهایی از آن سالها میگذرد
هنوز هم آن مرد غریب است.
چه در میان دوستان و چه در میان دشمنان.
روضههایی که شما برایم میخوانید
غصّههایی است که هر چند سنگین بودند
امّا تمام شدند.
باید برای آن روضههایی گریه کرد.
زنده نگهداشتن آن روضهها
یعنی زنده نگهداشتن راه بندگی.
در این حرفی نیست.
کسی اگر آن روضهها را شنید و غمگین نشد
باید دلش را برای شفا
به درگاه آستان ما گره بزند.
آن روضهها خودشان تمام شدند
امّا غمشان باقی است.
آنها در قرنها پیش اتّفاق افتادند
امّا امتداد ظلمی بودند که پیش از آن آغاز شده بود
و همچنان هم ادامه دارد.
فقط ظالمان دوست دارند
که خط ممتد روضههای شما
روزی قطع شده و به انتها برسد.
دوستان من!
یادتان باشد روضۀ غربت من
یک روز تمام میشود.
غربت من در میان دشمنان را
شما هم اگر نتوانید تمام کنید
تک سوار خدا میآید و تمام میکند؛
امّا کاش توفیق تمام کردن غربت در میان دوستان را
پیش از آمدن او، به نام خودتان میزدید.
میشود امروز با هم عهد کنید
مرامتان در قدم به قدمِ زندگی، حسنی شود؟
اگر پای عهدتان بایستید
نام حسن، جهانگیر میشود
حتّی اگر سهم او از حرم
جز سنگی بر سر مزارش نباشد.
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📌دلایل اثر نکردن محبّت
3️⃣ عدم انتقال پیام محبّت
🚫 گاهی آنچه پدر و مادر انجام میدهند و محبّت مینامند، از نگاه فرزند، محبّت نیست.
✅ بسیاری از پدران و مادران معتقدند که در محبّت کردن به فرزندان خود، کوتاهی نمیکنند.
◀️ وقتی هم که یک مشکل تربیتی برای فرزندانشان پیش میآید و به آنها گفته میشود این مشکلات به جهت نیازِ محبّتی فرزند شماست که در خانه پاسخ نگرفته، ناراحت میشوند و حرف مشاور را نمیپذیرند.
✔️ آنچه موجب اختلاف میان آنان و مشاوران است، تفسیر متفاوتی است که از ابراز محبّت دارند.
📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص88
#من_دیگر_ما
#کتاب_دوم
#گزارههای_رفتاری
#تربیت_فرزند
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃آقای من
دارم فکر میکنم به این که
تو چرا شب بخیر نگفته به من
میخوابی؟
و با خودم میگویم
شاید میگویی و من نمیشنوم.
و شاید اصلاً خواب نداری
که شب بخیر نمیگویی.
و شاید هم بارها و بارها گفتی
ولی من در خواب عمیق فرو رفته بودم و نشنیدم
و تو دیگر ناامید شدهای از من.
نکند به قدری بد شدهام
که چه بگویی شبت بخیر و چه نگویی
من شبم بخیر نمیشود.
نکند دوست نداری شبم بخیر شود
که شب بخیر نمیگویی.
اصلاً شاید تو شب بخیرت را
روی سینۀ آسمان مینویسی
برای کسانی که چشم دیدن آسمان را دارند.
من هم که چشمم گره خورده بر زمین
و با آسمان غریبهام.
شاید تو شب بخیرت را هر شب
در گوش نسیم میگویی
و به او فرمان میدهی
از کنار هر کسی که تو دوستش داری بگذرد
و صدای شب بخیرت را
در گوشش زمزمه کند.
نکند تو اصلاً
عادت به گفتن شب بخیر نداری.
ببین چقدر شاید و شاید میکنم.
این شایدها را این طور نگاه نکن.
تیغشان خیلی تیز است.
یک بار به من شب بخیر بگو
و مرا از زیر تیغ این شایدها نجات بده.
شبت بخیر آقای من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
استاد محسن عباسی ولدیn056 تا ساحل،پرسشهای گام اول،آشکار شدن عصبی بودن داماد در دوران نامزدی.mp3
زمان:
حجم:
1.63M
🎧 پرسشهای گام اوّل⬇️
✅ آشکار شدن عصبی بودن داماد در دوران نامزدی
چند ماهی است که دخترم را نامزد کردهایم؛ امّا حالا فهمیدهایم که دامادمان عصبانی میشود و داد و هوار میکند. گاهی هم خودش را میزند. او قبول ندارد که مشکل دارد. دخترم هم میترسد.
❓حالا ما چه کار کنیم؟ آیا بگذاریم به زندگی با او ادامه دهد یا نه؟
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_دوم
#کتاب_صوتی
#قایق_مهربانی
#بایدهای_زندگی_مشترک1
@abbasivaladi
🍃عزیز دلم
این شبها دارم از ترس میمیرم.
تاریکی، دلم را تکه تکه میکند.
انگار هر کدام از ستارههای بالای سرم
شدهاند مجسمۀ ابوالهولی
که میخواهند از ترس در دم جانم را بگیرند
و ماه هم شده
فرمانده همۀ این ابوالهولها
و خود آسمان نیز
پارچۀ سیاهی که
بناست لشکر ستارهها
نه، لشکر ابوالهولها مرا در آن بپیچند
و بیندازند در سیاهچالی که انتهایش ناپیداست
و زمین هم گویی قهقهه میزند
به دل لرزان از وحشتم.
روز که میخواهد تمام شود
عزای من آغاز میشود.
کاش شب هم
مثل روز شلوغ بود.
سکوت شب
بدجور به این ترس دامن میزند.
همۀ این دهشتها و وحشتها
با شنیدن صدای شب بخیر تو
به آرامش بدل میشود.
دیگر بیش از این ترس را برای من
مپسند آقا!
شبت بخیر عزیز دلم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi