eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
23.5هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸شب خیلی دوست داشتم که یک گل🌷 از گل های تابوت را بردارم. اما ازدحام جمعیت اجازه نداد. آخر شب که رسیدیم خانه🏡 صدای زنگ در آمد، یکی از همسایه ها یک شاخه از گل های تابوت⚰ را برایم آورده بود. خیلی عجیب بود، چون من به کسی نگفته بودم❌ که میخواهم. 🔹یکی از نزدیکان خواب را دیده بود که در یک دستش "فاطمه زینب" بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان😥 به نظر می آمده و میگفته که نگران فاطمه زینب نباشید، او را سپردم به (س) 🔸این را هم گفته بود اگر به سراغ من می آیید فقط با باشید، نیازی به آوردن گل نیست❌ روای: همسر شهید 🌷 🌹🍃صلوات 🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
🔔 درباره مشکلات خود با مردم صحبت نکنید! 🔹 مفضل مي گويد: محضر امام صادق عليه السلام رسيدم و از مشكلات زندگي شكايت كردم. 💠 امام عليه السلام به كنيز دستور داد كيسه اي كه چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود: با اين پول زندگيت را سامان بده. 🔹 عرض كردم: فدايت شوم! منظورم از شرح حال اين بود كه در حق من دعا كني! 💠 امام صادق عليه السلام فرمود: بسيار خوب دعا هم می كنم. 🌸 و در آخر فرمود: مفضل! از بازگو كردن شرح حال خود براي مردم پرهيز كن! اگر چنين نكنی نزد مردم کم کم ذليل و خوار مي شوي... ⚠️ بنابراين براي دوري از ذلت و خواری، درد دلت را هرگز به كسي نگو... 📙 بحار جلد 47، صفحه 34 ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
💠پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله 🔹خيرُ النّاسِ مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ 🔸بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند. 📗بحارالانوار ج75 ص23 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
🙏 چند روز قرنطینه را رعایت کنیم و برای سلامتی خود و هم وطنانمان ارزش قائل شویم امام علی علیه السلام: آنکه صبر نجاتش ندهد، بی تابی هلاکش کند مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ، أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ حکمت 189 نهج البلاغه 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
🔔حقوق مردم نسبت به یکدیگر 🔅المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده الا بالحق، و لا یحل اذی المسلم الا بما یجب . 🔷مسلمان کسی است که مسلمان ها از دست و زبان او آسوده باشند، مگر که پای حق در میان آید و آزار رساندن مسلمان روا نیست، مگر آن جا که خداوند واجب فرموده است. 📚 167 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
🌸✨ حضرت محمد صلی الله فرمودند: ✅هرکس که خواهد خانه اش به نعمتِ بی حساب آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد: 🍃اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: 🌸بسم الله الرحمن الرحیم ‍ 🍃دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید 🌸الحمدالله رب العالمین ‍ 🍃سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: 🌸«استغفرالله ربی و اتوب الیه.» ‍ 🍃چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : 🌸لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ‍ 🍃پنجم آنکه چون کارجدیدی شروع کند،گوید 🌸ماشاالله 🍃ششم آنکه چون از ظلم ستمگری هراس کند بگوید: 🌸«حسبناالله و نعم الوکیل.» 🦋🌺🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋
🌱هر روز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید🌱 ✍پیامبر اکرم(ص): ارزش دو نعمت از نظر مردم پوشيده است: امنيت و تندرستی ⏳امروز چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶ رجب ۱۴۴۱ ۱۱ مارس ۲۰۲۰ ذکر امروز:یا حی یا قیوم انرژی مثبت :همیشه ته دلتون یه جایی واسه ببخش یه عده نگه دارین روزتون به شادی 🌸🍃@abbass_kardani🌺🍃
مادر می گوید « از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم🙁 و دیدم داره نماز شب می خونه صبح همان شب، وقتی که قصدبازگشت به جبهه را داشت✌️، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم☺️، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم☝️اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزه‌ی بیداری را بچشیم من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها میبخشم😊 مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست🕊 راوی:مادرشهید 🌹 ❤️🌷@abbass_kardani🌸🍃 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌🌺🌸🍃🌺☘🍀🌺🍃‌
نظام تقديم 104.mp3
8.62M
🔈 🔇 جلسه سی و یکم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند ( از جامعه مدرسان حوزه علمیه قم ) با بیان زیبا و رسای خود آن را بیان کرده لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. @abbass_kardani🌹
غیـر از این بغـض ڪہ در راه گلـو سَـد شده اسـٺ ، 🍂 شـده ام مثل مریضـی ڪہ پـس از قطـعِ امـیـد ، در پی معجـزه ای راهـیِ مشهــد شـده اســٺ . @abbass_kardani🌺🍃☘
دوستان عزیز و بزرگوار ☝️پیشنهاد پرو فایل برای سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله به زودی شاهد جشن ظهور امام زمان عج الله باشم 🌹🤲🌹 آمین یارب العالمین
خبرت هست که از پنجره هر روز فقط محو چشمان تو و صورت ماهت شده‌ام...؟! @abbass_kardani
صدرزاده به روايت غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري سيد‌ابراهيم مانند پسرم بود غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري، ساكن قم و اهل افغانستان كه به‌واسطه دوستي پسرش با سيد‌مصطفي (سيد‌ابراهيم) صدر‌زاده آشنا بود در باره وي مي‌گويد: مهدي و سيد‌ابراهيم با هم بسيار صميمي بودند، به قدري كه يكديگر را داداش صدا مي‌كردند و بسيار با هم در ارتباط بودند. نوع رفاقت و جنس دوستي‌شان خيلي معنوي و زيبا بود. من گاهي كه از چرايي اين همه ارتباط سؤال مي‌كردم، پسرم مهدي مي‌گفت پدر جان سيد‌ابراهيم فرمانده گردان عمار لشكر فاطميون است و من هم زير دستش. مهدي آن زمان فرماندهي يكي از گروهان‌ها را بر عهده داشت بعد از شهادت مهدي، رفت‌و‌‌آمد‌هاي سيد‌ابراهيم به خانه ما بيشتر شد. ايشان من را پدر و همسرم را مادر خطاب مي‌كرد. من هم مانند مهدي وابسته منش و رفتار سيد‌ابراهيم شده بودم و تعلق خاطر خاصي به سيد داشتم و به داشتن فرزند ديگري چون سيد‌ابراهيم افتخار مي‌كردم. او مانند پسرم مهدي بود كه توانست مدت‌ها جاي خالي او را برايم پر كند . @abbass_kardani
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۱۷ * تماسو که با مامان قطع کردم رفتم داخل اتاق ، آقای شریفی و دیدم که چشماش بازه ، وقتی وارد شدم سرشو به طرف من چرخوند . با تعجب بهش نگاه کردم و شرمنده گفتم : - عذر می خوام من بیدارتون کردم ؟؟ دیدم لبخند کمرنگی زد و آروم گفت : - نه اشکالی نداره . -حالتون چطوره آقا ؟؟ خوبم ممنون - من واقعا به خاطر اتفاق امروز شرمندمدتونم . - این چه حرفیه !! دشمنتون شرمنده ، انجام وظیفه بود - نه شما هیچ وظیفه نداشتین ، بخاطر من این بلا به سرتون اومد وجونتون رو به خطر انداختین . -مهم نیست ، فدای سرتون ... -بازم ممنون به خاطر همه این فداکاری تون ، خوب استراحت کنید من چند دقیقه میرم بیرون بر می گردم . - باش از بیمارستان خارج شدم و رفتم براش میوه و کمپوت و آبمیوه گرفتم ، یه پیراهنم خریدم ، پیراهنش هم خونی شده بود هم پاره ، دیگ قابل ایتفاده نبود ،وقتی اومدم دیدم به دیوار روبروش خیره شده و دستشم رو زخمشه . پیراهنو گذاشتم کنار تختش ، بقیه وسایلا رو توی یخچال گذاشتم . آروم گفت : -چرا خودتون رو بخاطر من اذیت کردین ؟؟ لازم نبود این چیزا رو بخرین خانم . - شما به خاطر من نزدیک بود جونتونو بدین . اونوقت واسه ۴ تا میوه میخواد منو شرمنده کنید!! - این چه حرفیه که میزنید ، اختیار دارید خانم . چند لحظه بعد بابا با لبخند وارد اتاق شد و گفت - به به اقا فرشاد ،،، چطوری مرد فداکار پس اسمش فرشاده !! تو این همه مدت حتی اسمشم نمیدونستم . فرشاد لبخند بی جونی زد و گفت : - ممنونم اقا . خوبم - واقعا دمت گرم ، خیلی مردی ک جونتو بخاطر دخترم در خطر انداختی . هیچ وقت این لطفتو فراموش نمیکنم ، نمیدونی مانا چقد برات ناراحت بود و حالش بد شده بود - خواهش میکنم انجام وظیفه بود ، ببخشید ک باعث زحمت شما و نگرانی مانا خانم شدم این برای اولین بار بود ک اسم کوچیکمو بدون فامیلیم میگفت . - زنده باشی پسرم رو به بابا گفتم : - کی مرخص میشن ؟ - حالش ک خوبه و فردا صبح مرخصه ، یه هفته هم استراحت کنه دیگ خوبه خوبه ، بعد همون یک هفته هم بیا بیخیه هاتو بکش .این چن روزم نباید چیز سنگین برداری و خم و راست بشی یا کار سخت انجام بدی تا زخمت خوب بشه .و حسابی مراقب خودت باشی . - چشم حتما . ممنونم - خواهش میکنم وظیفست رو به من گفت : - مانا جان بیا بیرون تا اقا فرشاد استراحت کنه . بیا یه چیزیم بخوریم ک ضعف نکنی ، مامانت خیلی سفارش کرده . - چشم بابا جون . بعد نهار بابا بهم گفت : - زنگ بزن ماهان بیاد دنبالت برو خونه - نه بابا بزارید بمونم . اون بخاطر من الن اینجاست - خب بودنت لازم نیست دخترم . فردا صبح بیا تا مرخصش کنم - یعنی نمونم ؟؟ - ن گلم لازم نیست . - باش ... نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡