─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─
پارت : ۲۸
* یاسین اومد داخل اشپزخونه ، دوباره سر و کله این مزاحم پیدا شد ، من نمیدونم چرا این ولمون نمی کنه ، هر جا که میریم راه و بیراه میاد پیشمون . لابد بخاطر حضور عشقش بینمونه . بهمون گفت :
- آفرین به دخترای گل ، ماشالا به کار افتادن انگاری ،"" وقت شوهر کردنتونه دیگ ، حالا صبر کنید یه تست بزنم ببینم چجوری کارتون !!
یاسمین گفت :
- لازم به تست کردن تو نیست . ما کارمون ۲۰ .
-اینکه حتما ، ولی باید آقا مهندس یه چک بکنه ببینه .
با خنده گفتم :
-بفرمایید آقای مهندس فضول و همه چی کار .
- بده میخوام اگ ایرادی بود بگم تا موقع مهمونی عیب نگیرن ازتون .
- ن مرسی کی به بفکری ..
اول رفت پیش یاسمن یکم از کلم ها برداشت و خورد ، یاسمن با چندش و حرص گفت :
-اااهههه ،،، یاسین با دستای کثیفت برداشتی!! برو حداقل بشو بیا کوفت کن.
- برو بابا ، از دهن تو هم تمیزتره
بعد دید زدن و تست کردن گفت :
-خب مزش ک همون کلمه ، ولی درست خورد کن خواهر من ، این چه وضعیه یکی اندازه کله توعه ، یکی اندازه کله مورچه ، مثلا میخوای عروس بشی ها خجالت داره ..
-نخیرم ، از این بهتر نمیشه ، حالا لازم نکرده تو نظر بدی واسمون .
با لبخند اومد پیش من و از خیارا برداشت و بعد گفت :
- نه انگار مانا یه چیزی میشه ، آفرین خوبه ولی کمی بیشتر دقت کن ، نیاز به سعی بیشتر داره.
منم با خنده گفتم :
- چشم آقای معلم . ببخشید از این به بعد درست انجام میدم.
-نه آقا مهندس هستم . افرین دخترم .
- باشه آقای مهندس حالا برو که وقت اضافه نداریم ، ما را از کارمون انداختی .
رفت سراغ پریا که از اون موقع سرش پایین بود و ریز ریز میخنده .
- خبببب و اما گوجه ها ، آفرین پریا خانم خیلی خوب خورد کردی تو نمره ۲۰ و میگیری .
- خخخخ مرسی .
منو یاسمین با لبخند معنی دار بهم نگاه کردیم و به یاسین گفتم :
- خوب یه تست بزن ببین مزش چطوریه !!
یاسین اخماشو تو هم کرده با حالت چندشی گفت :
- وای ننههه من از گوجه متنفرم ، دیگه مزه گوجه میده نیازی به تست نیست .
- نه دیگه باید بخوری حداقل برای دلخوشی پریا که شده ، چون دوسش داری ...
پریا از خجالت سرخ شد یاسین هم با اخم شیرینی گفت :
-اون دیگ بمونه واسه بعد ، انشالله خودشو بعداً تست می کنم ولی گوجه رو عمرا .
ما هم از این حرف یاسین با خنده اونا رو نگاه میکردیم ، ولی پریا که دیگه حرصش گرفته بود از حرفهای ما و یاسین بلند شد و با اخم گفت :
- کوفت این چه حرفایه میزنید ، خجالت بکشید واقعاً که ...
یاسین سر به زیر گفت :
- عذر می خوام دختر عمه جان ، انگار شما هم مزتون تلخه ، نیاز به تست نیست دیگه..
دوباره هممون زدیم زیر خنده ولی پریا عصبانی تر شدو از آشپزخونه رفت بیرون ، یاسمن گفت :
-بفرما آقا یاسین ، حالا برو جمع کن این خرابکاری تو ، تو هم با این تست زدنات ، خجالت داره واقعا .
- واااا !!! چرا انقد زود ناراحت شد ؟؟ من که چیزی نگفتم .
رو بهش گفتم :
-خدا بهت رحم کرده یاسین که همون چاقو رو نکردی تو چشت.
یاسین یه دستشو زد تو صورتشو با حالت دخترانه گفت:
- خدا مرگم تا این حد !!! اینقدرم دیگه دختر وحشی ؟؟ یا خدااا
-حالا برو از دلش درار تا بدتر از این نشده
بعد با لبخندی و از خدا خواسته چشمیییی گفت و سریع از آشپزخونه رفت بیرون تا ناز عشقشو بکشه .
#ادامه_دارد ...
نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
بهــ🌸ــار
حلول #جان است در کالبدِ زمین
و #شَهادت
نزول "حیات" بر جانِ بشر
تَنها آنان که #هَمیشه_زِندهاند
بَهاریاند🌺
#شهدای_مدافع_حرم
@abbass_kardani
#خاطرات__شهید_محمود_رضا_بیضائ_
معمولا توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان، اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و مواقعی که میخواستیم درس بخوانیم اجازه ورود به آن را داشتیم! یک شب بعد از نصفه شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمیخواند. به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد میآمد توی اتاق پذیرایی و به نماز میایستاد. هر شب هم که میگذشت نمازش طولانیتر از شب قبل بود
@abbass_kardani
🌺
❤️ یا امام رضا ...
🔅دلی که جای تو باشد...
🔆در او چه جای غم است؟!
🌺🍃
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا🔆
@abbass_kardani
لقــــمہ نان خشڪے برداشتند
و جانــــــشان را گذاشتند !
بـےادّعـــاےِ بـےادّعـــا
این تمام ِ سهــــمشان
از سفــــــره ے انقــــلاب بود ...
🌺روزتوت شهدایی
@abbass_kardani
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اولین انتشار
🎥وقتی بعد از سه سال مادری با چفیه یادگاری فرزندش که از سوریه رسیده روبرو میشود....
شهید #جاویدالاثر_مدافع_حرم علی جمشیدی که هنوز در بیابانهای خانطومان همراه دیگر شهدا جامانده است...💔
#نشرحداکثری
@abbass_kardani🌹
4_6035107801741657915.mp3
8.14M
مداحی منم باید برم آره برم سرم بره رضا نریمانی
@abbass_kardani
#عطر_نماز❣
🌸 قال الامام العسڪرے (علےه السلام) فے تفسیره:
✨ فاذا رفع راءسه من الرڪوع قال الله - تبارک و تعالے - لملائڪته: اما ترون یا ملائڪتے ڪیف یقول: ارتفع عن اعدائک لما اتواضع لاولیائک و انتصب لخدمتک اشهدڪم یا ملائڪتے! لاجعلن، جمیل العاقبة له و لاصبرنه الے جنانے ؛
❤️ پس هنگامے ڪه (نمازگزار) سرش را از رڪوع بلند ڪرد، خداوند خطاب به ملائڪه خود میڪندو میگوید: آیا نمے بینید اے ملائڪه من! چگونه این بندهام میگوید (خدایا) سرم را در مقابل دشمنان تو بلند ڪردم، همچنان ڪه در مقابل دوستان تو تواضع نمودم و خود را براے خدمت تو آماده ساختم؟ شما را گواه میگیرم اے ملائڪه من! هرآینه عاقبت زیبا و خویب براے او قرار خواهم داد و بهشت را براے او قرار خواهم داد.
📗 بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۲۱ ✨
#نماز_اول_وقت
#التماس_دعای_فرج
#امام_زمان
@abbass_kardani
tavassol (1).mp3
3.78M
دعای توسل
التماس دعای فرج آقا 🌺 🌿
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
💐 💐 💐
💐 💐 @abbass_kardani💐💐
خدایــا 🤲در سڪوت شب🌃
ذهنمان را آرام ڪن
وما را در پـناه خودت
بہ دور از هیاهـوی
این جهـان بدار 🌺🍃
الهــــی 🌃شبمان را بخیر ڪن🌙⭐️
@abbass_kardani🌺