eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
34.4هزار عکس
27.2هزار ویدیو
131 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌺🍃 🍃 ✅حدیث_امروز ✍امام كاظم عليه السلام : 💠 مَنِ اسْتَشارَ لَم يَعدَم عِندَ الصَّوابِ مادِحَا و عِندَ الخَطَإِ عاذِرا ؛ 💠 كسى كه مشورت كند ، اگر كارش را درست انجام دهد ، مردم او را بستايند و اگر به خطا رود ، معذورش دارند . 📚 ميزان الحكمه ، حدیث9847 🍃 🌺🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ⃟‌❤️➺ ❌(مطـالـعه و ڪپے همـراه با صـلواتــ)❤ ↟↡ ↭ ͛ @abbass_kardani
💠 شهیدی که همسرش او را نذر دفاع از حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها کرد ⬅️ شهیــد ▫️همسر شهید قره‌محمدی نقل می‌کنند: زمانی که پسرمون محمدجواد به دنیا آمد، مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمی‌گرفتیم. یک روز دلم شکست، گفتم: یا زینب کبری سلام‌الله‌علیها! اگر پسرم خوب شود، رضایت کامل می‌دهم که بار دیگر همسرم مدافع‌حرم شما شود. ▫شاید ۳روز از این اتفاق نگذشته‌بود که پسرمون حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنم‌که شوهرم به سوریه برود.برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاج‌آقا هرطور شده‌است شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد می‌کنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت میرفت بسیار خوشحال بود، بچه‌ها را نوازش کرد و رفت و مطمئن بود که دیگر بازنمی‌گردد و همینطور هم شد؛ او در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ در منطقه دیرالزور سوریه به آرزویش رسید و آسمانی شد @abbass_kardani
نپُرس از منِ عاشِق ڪِہ عِشق سیِرے چَن ڪِہ مستِ چِشم چٌون و چِرا نِمے فَهمد @abbass_kardani
💌پاسخ حاج قاسم سلیمانی به خاطره سرکار خانم فاطمه عماد مغنیه پیش از سفر زیارتی به مشهد به همراه حاج قاسم ✍ باسمه تعالی دختر عزیزم فاطمه اولا تو را و خانواده ات خصوصا دوست و رفیقم ثامر را دوست دارم. عزیزم؛ فاطمه؛ از این مسیر خارج نشو، این مسیر، راه صالحان و مسیر بهشت است و این مسیر شما را به عالی‌ترین درجات بهشت خواهد رساند. الان و بعدا به دعایت نیاز دارم. پدرتان قاسم در هواپیمای مسیر مشهد 96/11/26 آباد (س)
🍃سامرا و کوچه های ساکتش، حرم و غربتش ، مقدس و امام غائب از نظر، دل زائر و بغض ، دو رکعت نماز و .... همه را مدیون مدافعانی هستیم که با جانشان، امنیتِ جانمان را تأمین می کنند.آنان که به عشق هرجا زنگ خطری به صدا درآمد، جان بر کف حاضر شدند🙂 🍂مهدی نوروزی از همان مدافعانی است که جسارت به حرم های سوریه، و ظلم به خانواده های شیعه را تاب نیاورد و برای دفاع راهی شد👣 🍃شجاعتش باعث شد تا به او لقب بدهند. خط شکن بود و هرجا که نیروها در تنگنا بودند، چشم امیدشان به فرمانده بود تا خط محاصره را بشکندو همه چیز ختم به خیرشود.🌴 🍂از دعای همسر در خطبه تا دعای مادر در زیر قبه به شهادتش ختم می شد.📿 🍃شب های جمعه از سامرا به می رفت . با بغض می خواند ، روضه میخواند و گریه می کرد.شاید در ، محمد هادی اش رابه حسین سپرد و از او دل کند😭 🍂بعد از زیارت در جست و جوی شهادت راه سامرا را پیش گرفت وآخر هم شهد نصیبش شد. آخرین نفس را به یگانگی معبود شهادت داد و و با ذکر شهید شد.🕊 🍃او رفت و حالا دل داغدار خانواده باقی مانده و حرف های عده ای که نمکِ روی است... و که سخت برای پدر است.... .✍نویسنده: 🍂به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
. به راه این امید پیچ در پیچ مرا لطف تو میبآید دگر هیچ. .♥️🌱 @abbass_kardani
سه دقیقه در قیامت 86.mp3
43.76M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هشتاد و ششم * اهمیت دعای پدر * نزد امام زمان عج چقدر محبوب هستیم؟ * رفتار فرزند با والدین قاعده مهم ملکوتی * ماجرای زیبای شیخ مشکور * رفتار صحیح با والدین سالمند * با والدین غیر شیعه و غیر مسلمان چه برخوردی کنیم؟ * خدا از این سه مورد کوتاه نمیاد! * جبران حق‌الله و حق‌الناس والدین توسط فرزند * سیر تکامل در عالم برزخ با هدیه به اموات * اموات در عالم برزخ چگونه از هدایا استفاده می‌کنند؟ * قوه در نگاه ملاصدرا * امکان استعدادی در عالم ماده و عالم برزخ * تفاوت عالم برزخ و قیامت در سوره مزمل * آیا در هنگام خواب، مرده‌ایم؟ * امتحان در عالم برزخ * تکرار در عالم مثال نداریم! * ارتقا وجودی در عالم برزخ * آیا هدیه به اموات، عدل خدا را نقض نمی‌کند؟ * عذاب‌ها با هم متفاوت است! * همه شهدا مثل هم نیستند * استغفار حضرت زهرا س در کنار مزار حضرت حمزه ع * بخشش به واسطه صلوات * نکاتی در مورد ذکر صلوات 📅99/10/12 ⏰ مدت زمان: ۱:۴۴:۴۳ ❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=508
اَزخاطِره‌ی‌چادُری‌شُدنش‌ تعریف‌میکرد ... مےگُفت🧕🏻↶ فاطِمیه‌نزدیڪ‌بود؛ خواستَم‌بَرایِ‌روضہ‌مادَر بِهترین‌لباس‌رابِپوشَم ؛ وابَستہ‌شُدم(:🖤 @abbass_kardani
روز 19 بهمن 94 روی گوشی حبیب یک پیام رسید "حاج عباس کردانی در سوریه به فیض شهادت نائل آمد" حبیب باور نکرد مثل آن دفعه شاید زخمی شده باشد، شایعه است. خبرها متواتر شد دخترها خواب بودند، آقا مرغداری بود ،محسن رفت سرکار . محسن در سپاه خدمت می کرد بنابراین همه از رابطه او با عباس آگاه بودند . تسلیت ها محسن را میخکوب کرد محسن که یارو همراهش عباس بود. با پرویز تماس گرفت را آرام خبر کنید عباس شهید شده . پرویز قلبش یکدفعه گرفت چطور آقا را خبر کنیم می دانستند آقا و الیاس باهم رفتند سر زمین کشاورزی که و الیاس در آن گندم کاشته بودند . الیاس "عباس شهید شده" الیاس پشتش خالی شد . اما مسئولیتش سنگین بود باید باور نمی کرد تا به آقا با ناباوری بگوید شاید کم کم خودش متوجه شود. به سمت آقا رفت رنگش تغییرکرده بود "ها ، الیاس چه شده؟" می گویند عباس شهید شده گویی مثل دفعه قبل باشد و بعد ایستاد تا اثر حرفش را ببیند . آقا لبخندی زد و تسبیحش را در آورد قلبش آرام بود استخاره های آقا حرف ندارد ! یک رشته در دست گرفت یکی یکی یکی انداخت "شهید شده" . نه! دوباره یک قبضه گرفت دوتا دوتا دوتا "شهید شده" .نه! یک قبضه دیگرگرفت. دانه های تسبیح آرام روی هم افتادند. "ش ه ی د ش د" نمی دانم با چه حالی سوار ماشین الیاس شد و به خانه آمد. خانه حالا دیگر مملو از کسانی بود که می دانستند عباس دیگر شهید شده اما به روی خودشان نمی آوردند. پسرعموها، برادرها، خواهرها، و زن برادرها همه در خانه بودند آقا آمد همه نگران و مضظرب، مضطر و پرسجو گر چشم به او دوختند آقا چهره‌اش غم داشت . استخاره کار خودش را کرده بود مردها می دانستند اما به زن ها نگفته بودند تا کم کم باور کنند . ساعت تقریبا یازده صبح بود همه چشم به دهان محمود دوخته بودند تا کسی که از پشت خط تماس گرفته خبر قطعی را بدهد محمود کمی صحبت کرد و بعد برگشت و آرام گفت: " !" زن ها کل می کشند.گوش من اما صوت می کشید! اسمع یا عباس بن صالح... معصومه تقلا می کند او را ببیند.آقا را محسن به دنبال خود می کشاند، عباس از او خواسته بود مراقبش باشد.چون نگذاشتن دیشب او را ببیند عصبانی شده بودٌ! دیشب یک سکته مغزی ناقص داشته... اذکرالعهد الذی خرجت علیه من دار الدنیا... حبیب مبهوت پیمانهایش را با او مرور می کند چیزی یادش نمی آید! اما حتما بعدا، فردا به یاد خواهد آورد. والحسن و الحسین و علی ابن الحسین ...و الحجه بن الحسن ائمتک الهدی... دور و برش را عده ای که هیچ یک را نمی شناسم احاطه کرده اند. شانه‌های علی و رضا سخت می‌لرزد. پرویز به جایی تکیه زده که نیافتد... اِفهم یا عباس بن صالح اذا اَتاک الملکان المقربان... من و صدیقه و صبریه و معصومه در طاق نصرت‌هایی که آن ناشناس‌ها با دست‌هایشان برایمان گشوده بودند به سمت او می‌رفتیم. دیشب اجازه نمی دادند او را ببینیم. فقط برادرها دیدند، بوسیدند، بوئیدند... فلاتخف و قول فی جوابهما الله جل جلاله ربی و محمد صل الله...اما او نمی ترسید. بر روی لبش لبخندی کمرنگ نقش بسته بود .حتما دارد خدا را می بیند. چهره‌اش بوسیدنی شده... ان الموت حق و سئوال مبشر و بشیر فی القبر حق ... وصیت کرده دخترها را نزدیکم نکنید اما نشد، نتوانستیم ... وصیت کرده بود مرا به ایران برنگردانید اما آقا وصیتش را باطل و دوستانش را ملزم کرده برایم برگردانیدش. اَفَهِمت یاعباس بن صالح ... عباس می فهمید، می دانست. او تجربه‌اش را داشت ... قبل ترها درون قبر می‌خوابید تا از آن نترسد و حالا آن چند وجب خاک در قطعه مدافعان حرم، او را پیروزمندانه در برمی گرفت. رفتنش اما چرا ترسناک نیست ؟! صورتش آرام است، حتی مثل دایه سفید نیست.... چهره‌اش سرخ و سبزه است، مثل همیشه که از زمین می آمد.... اما باید سینه اش دریده می‌شد.... باید رویش به خاک مالیده می‌شد.... باید سه روز بر زمین می‌افتاد.... باید در سجده خدایش را ملاقات می‌کرد.... عاشقان مثل معشوقشان می‌شوند.... امید که خدای عظیم این قربانی قلیل را با مولایمان حسین (ع) محشور دارد. @abbass_kardani