19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.مابرای امام حسین عزادی میکنیم
اما مثل امام حسین زن داری نمیکنیم
دکتر_نبی
تعریف_مذهبی_بودن
Shegftihaie Khoda.mp3
9.32M
🌸نشانههای_خدا_در_آفرینش
با صدای شيخ احمد كافے
شهدای والامقام علی و حسن آخوند قرقی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💥شهید علی آخوندی:
نام پدر : حاج حسین
محل ولادت: روستای قرقی_مشهد
تاریخ ولادت : 1342/5/25
تاریخ شهادت: 1361/1/8
سن موقع شهادت: 19 سال
محل شهادت : شوش
مزار: گلزار شهدای روستای قرقی
شهید حسن آخوندی:
محل ولادت: روستای قرقی_مشهد
تاریخ ولادت: 1337
تاریخ شهادت: 1361
سن موقع شهادت: 24 سال
محل شهادت: عملیات بیت المقدس_خرمشهر
مزار: گلزار شهدای روستای قرقی
یادشهداکمترازشهادت نیست
امنیت اتفاقی نیست
مدیون قطره قطره خون شهدائیم
قدر دان خون شهدا باشیم
ادامه دهنده راه شان باشیم
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
┏━━━ 🍃🌷🍃 ━━━┓
@abbass_kardani
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
شهیدمدافع حرم عباس کردانی 👆👆
🌤🍃🌤🍃🌤🍃🌤🍃🌤
🔰زندگینامه شهید علی آخوندی قرقی
💐🍃شهید علی آخوندی هفتمین فرزند حاج حسین ملا، در 25 مرداد ماه سال 1342 در روستای قرقی شهر مشهد متولد شد.
دوران کودکی خود را در روستا و خانوادهای کشاورز و مقنی پشت سر گذاشت.
بسیار مهربان، خوش برخورد، شوخطبع، ساده و مظلوم بود.
🌹🍃 نسبت به وضع موجود متواضع و قانع بود. هیچ گاه درخواستی از پدر و مادرش نداشت. از مشکلات موجود هیچ زمان گله نکرد.
دوران ابتدایی را در همان روستای محل زندگیاش به تحصیل مشغول بود و بعد از آن به علت عدم امکانات و به منظور کمک به خانوادهاش در تأمین معاش درس را رها نمود.
🌸🌿 اوقات فراغتش را به مطالعه، ورزش، رفتن به کلاس خطاطی و نوشتن خط و کمک به پدر در کارهای کشاورزی و حفر قنات میگذراند.
علی شغل شیشه بری را انتخاب کرد. با دستمزد روزی 2 تومان و بعدها 5 تومان کار میکرد. حتی از شهر شیشه میگرفت و زیر بغلش میآورد و برای کسانی که وضع مالی خوبی نداشتند، کار میگذاشت و به مادرش میگفت: «از آنها پول قبول نکنی.»
☘🕊در دوران انقلاب با این که سن کمی داشت، اولین بار در تاسوعا و عاشورای حسینی همراه برادرش اصغر و شهید محمدی، در راهپیمایی و تظاهرات شرکت کرد و علیه رژیم طاغوت و شاهنشاهی شعار میداد.
حتی وقتی که مادرش از او سؤال کرد که در تظاهرات چه شعارهایی میدهید آنها را بلند بلند برای مادرش تکرار میکرد.
🌷🌿 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که فعالیت گروهک منافقین به اوج خود رسیده بود در خیابان کوهسنگی یک منافق دست به ترور زد و فرار کرد.
علی با دوچرخه او را تعقیب کرد و در یک کوچه بنبست با دوچرخهاش به او زد و با کمک مردم او را دستگیر کرد و تحویل کمیته داد. در این رابطه وی از ناحیه سر و صورت و پاها مجروح شده بود.
🦋 اگر کسی حرف غیرمنطقی یا بر ضد نظام جمهوری اسلامی میزد، خیلی ناراحت و عصبانی میشد و بسیار بیتابی میکرد.
ایشان نماز و روزهاش را از سن تکلیف به جا میآورد. هنگامی که صدای بلندگوی مسجد را میشنید برای شرکت در مراسم مذهبی به آنجا میرفت.
🔸 علی برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی عضو بسیج شد. برای رفتن به جبهه اصرار میورزید و تاریخ تولد در شناسنامهاش را بزرگ نمود.
بسیار مشتاق و عاشق جبهه و شهادت بود.
🌱🌻 علی قبل از این که به جبهه برود، عکسش را بزرگ کرد و در خانه گذاشت.
همیشه میگفت: «اگر به جبهه بروم با جعبه برمیگردم.» و آرزوی شهادت داشت.
هنگامی که مادر میگفت: «صبر کن تا برادرانت از جبهه برگردند بعد تو برو.» میگفت: «آنها برای خودشان رفتهاند و من هم وظیفه دارم که بروم.»
در کشیکهای شبانه بسیج محله شرکت داشت و 3 ماه جهت آموزشهای نظامی به بجنورد رفت.
🕊🥀سرانجام اولین بار در 19 سالگی و از طریق فرمانده بسیج منطقه شهید حاج رضا محمدی به همراه بیست نفر دیگر از جوانان قرقی به همراه مسن گروه، حاج علی جمالی اواخر سال 60 عازم جبهه شدند.
🌷علی آخوندی در جبهه آرپیجیزن بود و مدت 14 روز در جبهه شوش حضور داشت.
در عملیات فتحالمبین در غرب دزفول در 8 فروردین 1361 در حین عملیات محاصره شدند و علی در 19 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
❣ پیکر مطهرش را در گلزار شهدای روستای قرقی مشهد مقدس به خاک سپردند.
🥀🌿همچنین برادرانش شهید حسن آخوندی بعد از سه ماه و جانباز سرافراز حاج علی اکبر آخوندی بعد از سی و چهار سال در کنار مزار مطهرش آرام گرفتند.
🕊🕊🕊🕊🕊
🌹 اما خبر شهادت از زبان مادر شهید :
یک روز در خانه نشسته بودیم که بچه ها به درب خانه ی ما آمدند و گفتند یک ماشین آمده و با شما کار دارند.
وقتی به آنجا رفتیم از طرف بنیاد شهید آمده بودند و گفتند شوهرتان کجاست؟
🔸گفتم رفته سر زمین کشاورزی.
در حال صحبت بودیم که پدر علی از آن طرف آمد بعد از احوالپرسی، آنها به پدرش گفتند که علی شهید شده است.
او هم بلند گفت انالله و انا الیه راجعون.
و من مثل این که عروسی علی باشد برای او شاباش کشیدم.
🕊🕊🕊🕊🕊
🌷 گلواژه شهید:
«راه امام را ادامه دهید و گوش به حرف دیگران نکنید زیرا ما راه خودمان را انتخاب کردیم.»
«به جبهه میروم با جعبه برمی گردم.»
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم🌹🌹
┏━━━ 🍃🌷🍃 ━━━┓
@abbass_kardani
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
شهیدمدافع حرم عباس کردانی 👆👆
🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟
🔰زندگینامه شهید حسن آخوندی قرقی
💐🍃شهید حسن آخوندی در سال 37 خورشیدی در یک خانواده مذهبی و پرجمعیت ولی باصفا در روستای قرقی چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در همان روستا گذارند و پس از سپری نمودن مقطع راهنمایی تصمیم گرفت به پدر متدین و پا به سن گذاشته اش که یکی از افراد خبره در زمینه ی حفر قنات بود، کمک نماید.
🌹🍃با اینکه کمک حال پدرش بود تصمیم گرفت در همان هنرستان در رشته ی مکانیک خودرو ادامه تحصیل دهد. بعد از مدتی از طرف مدیریت هنرستان سید جمال الدین اسد آبادی فعلی مشغول به کار در آن هنرستان شدند.
سال 56 با یکی از بستگان نزدیکش ازدواج نمود و بدلیل علاقه به پدر و مادرش در کنار منزل ایشان ساکن گردید.
🌻🌱 با این که خدمت سربازیاش بخشیده شده بود، داوطلبانه در دوران جنگ تحمیلی به جبهه رفت.
هنگامی که به مرخصی میآمد به زیارت امام رضا علیه السلام میرفت و برای پسرش سوغاتی میگرفت ولی ابتدا به دیدن پدر و مادرش میرفت.
❣ حسن در سومین روز شهادت برادر کوچکترش، علی آخوندی و بدون اطلاع قبلی به مرخصی آمد.
هنگامی که خبر شهادت را شنید، مادرش را بوسید و گفت: «خوشا به حالت، مبادا که بیقراری کنی و ناراحت شوی.»
💥ایشان تا مراسم هفتم برادرش در روستای قرقی بود و بعد از آن دوباره به جبهه رفت و قرار شد یک هفته بعد برگردد چون میگفت: «مادرم تنهاست و نیاز به روحیه دارد.»
🥀🕊حسن آخوندی در عملیات بیتالمقدس در خرمشهر و در سن 24 سالگی (سال 1361) به درجه رفیع شهادت نائل گردید و بدن مطهرش در گلزار شهدای روستای قرقی مشهد آرام گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
🌷بقیه ماجرا از زبان پدر شهید :
وقتی که علی برادر حسن شهید شده بود حسن به مرخصی آمد و تا هفتم علی اینجا ماند. هر چه اصرار کردیم که تا چهلم او بماند قبول نکرد و به منطقه برگشت.
🥀 ✨اما بیش از دو ماه از او خبری نشد.
دو ماهی از او خبر نداشتیم تا این که به یکی از اقوامان که در اهواز مشغول کار بود تماس گرفتیم تا او خبری از حسن برایمان بیاورد بعد از چند روز با ما تماس گرفت و گفت بعد از یک جستجوی طولانی متوجه شدم که او مجروح شده و او را اشتباها به تبریز برده و بر اثر ترکشی که به چشمشان اصابت نموده در همان بیمارستان شهید شده اند.
🕊🌷 لذا برادرانش به تبریز رفتند و پس از تحویل گرفتن پیکر مطهرش او را به شهر خودمان انتقال داده و در این جا دفن نمودیم.
┏━━━ 🍃🌷🍃 ━━━┓
@abbass_kardani
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
شهیدمدافع حرم عباس کردانی 👆👆